تاریخ فشردهٔ اروپا، جان هرست، ترجمهٔ روبرت صافاریان، نشر مرکز، ۱۴۰۳، ۲۷۰ ص.
اسلاوی ژیژک عنوان دیگری از این مجموعهٔ تاریخهای فشرده را که به اتحاد جماهیر شوروی میپردازد، معجزه میخواند. و حالا با اروپای این مجموعه با معجزهٔ دیگری روبروییم. معجزهٔ این که چگونه کتابهایی به این کوتاهی و فشردگی چنین ماهرانه از پس جغرافیا و تاریخی چنین عریض و طویل برآمدهاند. آنهم پر توفیقتر از همتایان غولآسای خود. جان هرست (۲۰۱۶-۱۹۴۲) در تاریخ فشردهٔ اروپا صمیمانه میآموزاند، روایتی جذاب از تاریخ میسازد و جا به جا پرسش و فکر بر میانگیزد. شاید صمیمیت کتاب او ناشی از آن است که مبنای اولیهٔ کتاب سلسله سخنرانیهای او برای دانشجویان بوده است. او این اساس گفتگومدار را در کتاب حاضر حفظ میکند و برای خوانندهٔ همیشه حاضر خود جا به جا به تکرار قلههای بحث در ترکیب با دادههای جدید میپردازد. در همه حال اروپای کنونی بر روایت او سایه افکنده است و زیر این سایه است که خواننده به ادراک بهتر مانایی سنتها و چیزهای قدیمی و البته دگرگونی آنها به اشکال جدید میرسد. در همان آغاز جان هرست اعلام میکند که دین بسیار زیادی به فصلی از یک کتاب دارد. کتابی که از یک متخصص تاریخ اروپا نیست، بلکه محصول یک محقق تاریخ اسلام است. هرست فصل «کوتاهترین تاریخِ» جامعههای ماقبل صنعتیِ پاتریسیا کرون را «یک نمایش قدرت تمامعیار» میخواند. کتابی که در ترجمهٔ فارسی آن خواندهایم که چه مسیر پر پیچ و خمی را برای دیده شدن پیموده است. هرست صادقانه در همان ابتدا دست خود را رو میکند و در پایان پاداش خود را میگیرد، چون براساس تم پاتریسیا کرون موفق به خلق واریاسیونهایی باشکوه شده است. چه ادای دینی بهتر از این.
تجربهٔ مطالعهٔ تاریخ فشردهٔ اروپا برای من یادآور شیرینیهای مادلن پروست هم بود. در میانهٔ خواندن به یکباره به چند دههٔ پیش و دوران کودکی پرتاب شدم و یاد کتابی برایم زنده شد. کتابی که مدتها بود از خاطر برده بودم ولی در کودکی همهٔ کتابهای داستانی و سرگرمیهای دیگر را پس میزد و مرا در دنیای خود غرق میکرد. کتابی نسبتاً قطور و جلد آبی که یادم هست کسی آن را به من معرفی نکرده بود و کشف شخصیام در اشیای خانه بود. هجوم بی وقفهٔ من به کتاب تاریخ جهان برای خردسالان منجر به از هم گسیختن جلد و شیرازهٔ کتاب به تدریج شد. حالا یاد ناگهانی کتاب باعث شد که بدانم مؤلف آن، ویرجیل مورس هیلیر (۱۸۷۵-۱۹۳۱) همچون هرست معلم بوده است، معلم کودکان، و تاریخ جهان را در سال ۱۹۲۴ منتشر کرده است، در سال ۱۳۳۷ مصطفی مقربی ترجمهٔ گوارای خود را از آن منتشر میکند و بالاخره در در اواخر دههٔ ۱۳۵۰ من به دام آن میافتم. درست همانند امروز که به دام تاریخ هرست افتادم.
داستانی مهیج و شورانگیز که بهرغم خطی و رئالیستی بودنِ محوری دارای لایههای باز جریان سیال ذهن است.
در حالی که «وجود» با «موجودات» یکی نیست، نمیتوان آن را یک فضای خالی یا خلأ دانست که موجودات آن را پر کردهاند.
این نوع ادبیات از بوقلمونهای تئوکریتوس آغاز شد و با آثار ویرژیل به اوج رسید.
«غریبگی» و «آشنایی» در مواجهه با امر هنری
روز جمعه شانزدهم آذر از ساعت ۱۵ تا ۱۶:۳۰
کوتاه، مفید، شیرین