img
img
img
img
img
مجتبی لشکربلوکی

خانم، آقا قیمت شما چند است؟

مجتبی لشکربلوکی

خبر آنلاین: همواره این سؤال مطرح است که ما امروز چه نیازی داریم به الگویی همچون حسین (ع). این سؤال از یک نیاز مرکزی بر می‌خیزد؛ همه آدمیان نیازمند الگو هستند. اما مقاله زیر که تلاش می‌کند ابتدا به دو سؤال دشوار از دیدگاه امانوئل کانت پاسخ بدهد، که آدمی دارای ارزش ابزاری است یا ذاتی؟ به عبارت دیگر آدمی دارای قیمت است، یا شرافت؟ آیا می‌توان آدم‌ها را خرید و فروش کرد و آنان را در بازار برده فروشی جدید، در برابر اصل مقدس و ایدئولوژیک عرضه و تقاضا قرار داد، و آن را ابزارزده تر و بازارزده تر در نظر گرفت؟ الگوهایی چون زیست پاک امام حسین (ع) آدمی را از مظاهر دروغینی که او را از خودبیگانه، و کالایی می‌کند، منزه و راستین می‌خواهد.و این زیست پاک را در گرو انتخاب پاک می‌داند. این مقاله در زیر از نظرتان می‌گذرد:

دو سؤال دشوار

این جستار را با دو سؤال دشوار آغاز می‌کنم:

•آیا امام حسین به عنوان یک نماد مذهبی برای غیرمذهبی‌ها هم آموزه‌ای دارد؟
•آیا کربلا برای مذهبی‌ها در جهان معاصر و قرن۲۱ همچنان حــرفی برای گفتن دارد؟

یک جمله کمرشکن

برای پاسخ دادن به این سؤال بـرویم سـراغ امانوئـــل کانـت کـــه می‌توان گفت جزو ۱۰ فیلسوف بزرگ شــناخته شـده نمــام اعصار اسـت. امانوئل کانت یــک جملــه کمرشــکن دارد که واقعاً آدمی را له می‌کند. اصل جمله را بـــه زبـــان آلمـــانی و ســـپس انگلیسی می‌آورم:

Alles hat entweder einen Preis oder eine Würde
Everything has either a price or a dignity

معنی‌اش چه می‌شود؟

همه چیز یا قیمت دارد یا شرافت !

این جمله مفهومی عمیق و فلسفی دارد که به تمایز بین دو نوع ارزش در جهان اشاره می‌کند: ارزش ابزاری و ارزش ذاتی. تفسیر آن بسیار خطرناک است. چرا خطرناک؟ کمی جلوتر توضیح می‌دهم.

ارزش ابزاری (قیمت)

*برخی پدیده‌ها، اشیاء، و کالاها دارای ارزش ابزاری هستند، یعنی می‌توان آن‌ها را با پول یا چیزهایی دیگر مبادله کرد. مثلاً من موبایل را به قیمت ۱۰۰۰ دلار می‌خرم، یا ۱۰۰۰ دلار را به قیمت یک ماه کارگری یا کارمندی به دست می‌آورم.

*پس این‌ها می‌شوند چیزهایی که خریدنی هستند و قابل قیمت گذاری. این نوع از پدیده‌ها (چیزها) را می‌خریم یا به دست می‌آوریم که به یک مطلوبیتی برسیم.

*پس شد دو ویژگی مهم: اولاً قابل قیمت گذاری و خرید و فروش هستند و دوم این که اهمیت ذاتی ندارند. بلکه وسیله و ابزاری هستند برای رسیدن به چیز دیگری.

ارزش ذاتی (شرافت)

*انسان‌ها و اصول اخلاقی دارای ارزش ذاتی یا شرافت هستند.

*درست برخلاف دسته اول: این پدیده‌ها، غیر قابل خرید و فروش و قیمت گذاری و مبادله هستند و همچنین به خودی خود محترم و ارزشمند هستند.

حالا فهمیدید چرا می گویم خطرناک؟

*در دیدگاه امانوئل کانت هرچیزی که قیمت داشته باشد می‌تواند با چیزی هم‌ارز خود معاوضه یا جایگزین شود.

*دقیقاً پول به درد هم‌ارزی می‌خورد و همین جا به کار می‌آید که ارزش چیزهای کاملاً مختلف ناهمگون را با هم قابل مقایسه کند. طبق چارچوب‌هایی که پول برای ما فراهم کرده است مجموعه آثار شکسپیر، حدود ۳۰ دلار است، دقیقاً همان ارزشی که یک جفت کتانی ارزان قیمت دارد. مبتذل و شرم آور نیست که آثار این ادیب بزرگ را با کتانی مقایسه کنیم؟ اما پول چنین کاری کرده است و در گذران زندگی روزمره متوجه ابتذال این کار نمی‌شویم.

یک سؤال دشوار حیثیتی

واقعاً به راستی چه چیزی هست که در زندگی ما غیر قابل معاوضه است؟ چه چیزی هست که ما حاضر نیستیم آن را با چیز دیگری جایگزین کنیم یا تاخت بزنیم؟ این جاست که معلوم می‌شود ما اهل شرافتیم یا اهل معامله؟ ما فروختنی هستیم یا غیر قابل فروش؟

برگردیم به دو سؤال: آیا امام حسین برای غیرمذهبی‌ها پیامی گفتنی و برای مذهبی‌ها حرفی شنیدنی دارد؟

قطعاً بله!

موفقیت بنا به تعریف آنتونی رابینز

اما قبل از آن که به یکی از پیام‌های کربلا اشاره کنم، بگذاریم ابتذال زمانه خود را با هم یک بار عریان ببینیم. آنتونی رابینز سخنران و مربی مشهور و موفق آمریکایی که زمانی مریدش بودم، موفقیت را این گونه تعریف می‌کند:

موفقیت یعنی هر چه می‌خواهی انجام دهی، هر وقت که بخواهی و هر جا که بخواهی، با هر که بخواهی و هر قدر که بخواهی. در این طر تفکر هیچ چیز مهم نیست، غیر از خودت! این که به فکر دیگران باشی موفقیت نیست. موفقیت یعنی دقیقاً همان کاری را بکنی که می‌خواهی و از آن بدتر و پست‌تر، با هر کسی که می‌خواهی.انگار که دیگران هیچ شرافت ذاتی ندارند. دیگران وسیله‌اند. دیگران قیمت دارند خریده می‌شوند تا من به مطلوبم برسم.

انگار در این جهان همه چیز ابزار است برای رسیدن من به خواسته‌هایم. هیچ چیزی ذاتاً ارزشمند نیست. همه چیز خریدنی است. همه دنیا تبدیل شده است به بازار. ما در عصر سیطره ابزار و بازار به سر می‌بریم. ما غرق در این دو شده‌ایم: ابزارهایی از بازارها می‌خریم و می‌فروشیم. و این می‌شود مقدمه خودفروشی.

در نگاه حسین (ع) چیزهایی هستندکه شرافت دارند یعنی نه قیمت دارند و نه فروشی هستند. سه مورد از آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم:

۱-عزت شرافت دارد!

امام حسین می‌توانست با یزید بیعت کند. با تاکید بر این که طرف بیعت یزید بود. اما می‌گوید که بیعت با فردی مانند یزید، یعنی فروش عزت به زنده ماندن. خود امام حسین هم می‌گوید که چون آن سوی بیعت یزید است، تن به چنین بیعتی نمی‌دهد.

۲-انسان شرافت دارد

همان کسی که راه را بر امام بسته و او و خانواده‌اش را زمین‌گیر کرده، می‌فهمد که اشتباه کرده است و برمی گردد. بهترین زمان انتقام است و یا دست کم بهترین زمان نیش و کنایه و تخلیه هیجانات منفی است و سرزنش و سرکوفت.

اما حسین برای انسانیت انسان ارزش ذاتی قائل است. از این فرصت استفاده می‌کند و او را می‌پذیرد تا دست کم یک انسان نجات پیدا کند. از دیدگاه او اصلاً دین آمده است که آدمی انسان شود و انسان به آسمان پیوند بخورد.

جان از منظر حسین، ارزش ابزاری دارد. او جانش را می‌دهد تا زندگان، زندگی واقعی بیابند. این همان چیزی است که شاعر می‌گوید:

زندگی زیباست این زیباپسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند

آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می‌توان از جان گذشت

اسب و شمشیرت را نمی‌خواهم، دنبال چیز دیگری آمده بودم!

*جان (ارزش ابزاری قیمت دار) را می‌دهم برای زندگی متعالی که بی قیمت است و بالذات ارزشمند.

*امام حسین پیش فردی می‌رود و می‌گوید که به من کمک کن و در این مسیر همراه من باش. فرد می‌گوید این اسب و شمشیرم برای تو، ولی خودم نمی‌توانم کمک کنم. امام حسین قبول نمی‌کند. حالا فکر می‌کنم که می‌فهمیم چرا امام حسین در جستجوی انسان بود و نه صرفاً کمک فیزیکی و تجهیزات. این رستگاری انسان است که برای او مهم بود.

۳-امرمتعالی شرافت دارد!

امر متعالی شرافت دارد. امر متعالی امری است فراتر از زیست روزمره. فراتر از آنچه می‌بینیم و می‌خوریم و می‌نوشیم و می‌پوشیم. چیزی است که نادیدنی است اما نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. ممکن است انکارش کنیم اما می دانیم در درون ما چیزی ضربان دارد که می‌گوید هست. امر متعالی هم‌ارزی ندارد. نمی‌توان آن را پای چیزی ریخت، بلکه باید همه چیز را پای او قربانی کرد.

به همین خاطر در تراز زیباترین شعرهای عاشقانه جهان با او در سه فراز کوتاه چنین می‌گوید:

آن کس که تو را ندارد، چه دارد؟
و آن کس که تو را دارد چه کم دارد؟

آن کس که تو را داد و چیزی به جای
تو گرفت، زیان کرد و باخت!

جمع بندی

نمی‌گویم این تنها پیام اوست که او هر لحظه و هر مکان الهام بخش است. اما این یک مورد را باید جدی‌تر بگیریم. چرا؟ چون اتفاقاً هرچه می‌گذرد، همه ابزارزده تر و بازارزده تر می‌شویم و به همین خاطر ما به حسین (ع) محتاج‌تر می‌شویم. چه مذهبی باشیم و چه غیرمذهبی، بیش از پیش احتیاج داریم که تلنگری به ما زده شود که آهای تو فروشی نیستی! چیزهایی در زندگی هستند که قیمت ندارند، بلکه شرافت دارند.

در ادبیات جهان فرازهای معروف بسیار هست. شاید معروف‌ترین آن این باشد: بودن یا نبودن؟ To be or not to be نوشته ویلیام شکسپیر در نمایش‌نامه هملت. شاید به جای پرسیدن این سؤال که بودن یا نبودن، مساله این است، باید از خود پرسید شرافت یا قیمت؟ مساله این است!

منبع: ده ایده کهن برای زندگی در جهانی نو، نوشته دکتر سوند برینکمن، استاد روانشناسی در دانشگاه آلبورگ دانمارک، نشر ترجمان

منبع: کانال نویسنده

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  «حد وسط»؛ کلید طلایی فلسفه‌ی «ارسطو» برای باز کردن دروازه‌ی «خوشبختی»

یکی از جنبه‌های مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

  منادی نهاد ناآرام سیاست

از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.

  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.