ناگفتههای تاریخ: پس از رستم فرخزاد، بهمن جادویه شناخته شده ترین سردار ایرانی زمان یزدگرد سوم است. در تاریخ او بیشتر به خاطر فرماندهی ایرانیان در نبرد معروف پل شهرت دارد اما واقعیت تلخ این است که اسناد و شواهد موجود واقعاً چیز زیادی در مورد خاندان، زندگی او پیش از حملۀ اعراب مسلمان و فعالیتهایش خارج از نبرد پل به ما نمیگویند.
نام و لقب بهمن جادویه چه بود؟
این را می دانیم که او در هنگام حملۀ اعراب مسلمان یک فرماندۀ سالخورده بوده است. در واقع تمام اطلاعات تاریخی ما از این «شیر پیر» محدود به آخرین سالهای زندگیاش میشود. او از طرفداران رستم فرخزاد و جبهۀ موسوم به پَهلَو بود که در اواخر دورۀ ساسانی و به ویژه پس از قتل خسرو پرویز در ایرانشهر به شدت قدرتمند شده بود. او همچنین به عنوان یک فرماندۀ میهن پرست و ضد عرب در منابع تاریخی شناخته شده است.
به علت ابروهای ضخیمی که داشت عربها به او لقب ذوالحاجب (ضاحب ابروهای ضخیم) داده بودند. لازم به ذکر است که یک فرماندۀ ایرانی دیگر موسوم به مردانشاه هم این لقب را به دلیل ابروهای ضخیم داشته است و در برخی منابع مردانشاه و بهمن جادویه با هم اشتباه گرفته شدهاند. افزون بر این، در اینکه مردانشاه و ذوالحاجب نام و لقب بهمن بوده است، با تکیه بر همان روایات مورخان مسلمان میتوان تردید کرد، زیرا نه تنها طبری هیچگاه او را مردانشاه نخوانده است، بلکه در برخی از گزارشها مردانشاه و ذوالحاجب به مثابۀ دو تن ــ اما معاصر و همراه هم ــ مطرح شدهاند.
همچنین طبری در روایتی مربوط به جنگ نهاوند آورده است که چون ذوالحاجب کشته شد، بهمن جادویه جای او را گرفت. شاید ذوالحاجب مردانشاه یا ذوالحاجب و مردانشاه، دو شخص دیگر غیر از بهمناند، ولی هر دو یا هر سه در برخی حوادثِ مربوط به حملۀ تازیان همراه بودهاند و نقشها و نامهایشان با یکدیگر خلط شده است.
در مورد لقب جادویه برخی محققان آوردهاند که چون بهمن دارای مرتبۀ «سربند» ی بود ــ مرتبهای که با استناد به فردوسی شاه اعطا میکرد ــ و سربندی به پیشانی میبست، او را چار ابرویه میخواندند و تازیان به همین سبب دو را ذوالحاجبش نامیدند. براساس این نظریه، «چار ابرویه» به صورت «چار برویه»، و به تدریج به صورت «جادویه» تحریف شده است.
عنوان سربند و ذوالحاجبــ به ویژه اگر به روایت بلاذری و نویسندگان متأخرتر توجه کنیم که بستن ابروان بهمن را به بزرگیجویی او تعبیر کردهاند ــ بیوجه نیست، اما تحریفِ چاربرویه به جادویه از نظر زبانشناسی بعید است.
دقت در برخی گزارشهای مورخان و مطالعه واژۀ جادویه میتواند تفسیر بهتری بهدست دهد: بلاذری که نام او را رستم آورده، تصریح کرده که لقبِ «بهمن» را خسرو انوشروان به او داده بوده است. از یک روایت ناقص طبری هم برمیآید که بهمن، قائممقام و نمایندۀ شاه ایران یا ایرانیان در بهمن روز و البته در بهمنگاه بود و لقب بهمن هم از اینروست؛ اما مرتبط ساختن واژۀ جادویه به جادو به کلی نامحتمل است چون جادو نزد ایرانیان زردشتی از بزرگترین گناهان بود.
این واژه میتواند مرکب از «جاد» (در اوستایی yāta-، در پهلوی yāt و yād، به معنی نصیب و بهره) و پسوندِ دارندگی «ـ ویه» به معنیِ «بهرهمند» باشد. کسان دیگری از مردان بلندپایۀ ایرانی هم در همین دوره از این انتساب برخوردار بودهاند، مانند هرمز جادویه.
بهمن جادویه در نبرد پل
در سال ۶۳۳ میلادی (هم زمان با ۱۲ هجری خورشیدی و قمری) وقتی که خالد ابن ولید فرماندۀ نامدار عرب به ایران حمله کرده بود، بهمن جادویه با تعدادی نیرو فرستاده شده بود تا از فرماندۀ ایرانی موسوم به اندرزَگَر یا اندرزغر در منطقۀ کسکر حمایت کند. بااینحال پیش از رسیدن بهمن به جنگ بعد نیروهای اندرزگر از تازیان شکست خوردند.
باقی ماندۀ سپاهیان اندرزگر به بهمن جادویه ملحق شدند و بهمن آنها را به فرماندهی شخصی به نام جابان مأمور دفاع از منطقه غرب سواد در برابر تازیان کرد. خود بهمن اما بنا به دلایل نامعلومی، احتمالاً دعواهای داخلی به تیسفون برگشت.
وقتی ابوعبید ثقفی فرماندۀ مسلمان (این ابوعبیده پدر مختار ثقفی معروف است) یک سال بعد به سواد لشکر کشید، رستم فرخزاد بهمن را با ارتشی به جنگ او فرستاد. در این جنگ بهمن جادویه علاوه بر فیلهای جنگی درفش کاویان را هم با خود داشت که از نظر روحیه برای سربازان ایرانی بسیار اهمیت داشت.
بهمن جادویه در این جنگ با انتخاب محل مناسب نبرد در فرصتی مناسب وقتی که لشکریان عرب از رود فرات عبور کردند، به آنها حمله کرد و در جریان جنگ بسیاری از تازیان را تار و مار کرد. از جمله ابوعبیده ثقفی فرمانده عربها کشته شد و یکی از فرماندهان عرب موسوم به مثنی ابن حارث به زحمت توانست باقی مانده نیروهای عرب را جمع کند و از نابودی کامل آنها جلوگیری کند.
بهمن جادویه در نبرد قادسیه
پیروزی در نبرد پل برای ایرانیان بسیار اهمیت داشت چون آنها تا قبل از این نبرد در حالت تدافعی قرار داشتند و عربها با سوءاستفاده از نزاعهای داخلی دولت ساسانی توانسته بودند در مرزها برای خود جولان دهند. این پیروزی در واقع به عربها هشدار داد و نام بهمن جادویه را بر سر زبانها انداخت.
البته پیروزی در نبرد پل چندان برای ایرانیان نتیجه قطعی به ارمغان نیاورد چون خیلی زود عربها با استفاده از نیروهای کمکی خود از شام و همچنین بهره بردن از اختلافات داخلی میان ایرانیان دوباره با قدرت بیشتری به ایران حمله کردند و در نهایت در نبرد قادسیه پیروزی مهمی کسب کردند.
به گواهی برخی روایات تاریخی بهمن جادویه در جریان نبرد قادسیه بهدست عربی موسوم به قعقاع به قتل رسید، اگر این روایات درست باشند مرگ او باید ضربۀ مهلکی به پیکر ارتش ساسانیان وارد ساخته باشد، بههرنال از جزئیات نقش آفرینی او در نبرد قادسیه بی اطلاعیم.
آیا بهمن جادویه واقعاً در نبرد قادسیه کشته شد؟
اما نکته اینجاست که مرگ بهمن جادویه در نبرد قادسیه نیز مشکوک است. در روایت کشته شدنِ بهمن در قادسیه به دو دلیل میتوان تردید کرد: ۱. بلاذری و خلیفة بن خیاط در شرح جنگ قادسیه، و طبری در یک روایت دیگر از همین واقعه و سپس ابن اثیر فقط از ذوالحاجب نام بردهاند و از اینکه وی خود را بهمن خوانده است، یادی نکردهاند.
۲. زبری و ابن اثیر هر دو آوردهاند که در جنگ نهاوند ــ حدود ۶ سال بعد از قادسیه ــ پس از قتل ذوالحاجب، بهمن جادویه جای او را گرفت، یعنی در نظر آنان کسی که در قادسیه کشته شده، بهمن نبوده است.
برخی برای حل این تناقض، با مسلّم دانستنِ قتل بهمن در قادسیه، به تصحیح قیاسیِ روایت طبری روی آورده، و گفتهاند: مراد از ذوالحاجب در نهاوند، پسر بهمن، یعنی زردق بن بهمن بوده که پس از پدر لقب ذوالحاجب یافته بوده است. بااینحال دلیلی برای اثبات این نظر در دست نیست، بلاذری و مقدسی هر دو به صراحت این ذوالحاجب را مردانشاه ذوالحاجب خواندهاند.
از مجموع گزارشهای یاد شده این احتمال بر میآید که مورخان میان بهمن جادویه که گویا ذوالحاجب هم خوانده میشده، با ذوالحاجب مردانشاه، و ذوالحاجب دیگری که همه در این جنگها حضور داشتهاند، اشتباه کرده، و نه تنها نام و لقب یکی را به دیگری دادهاند، بلکه نتوانستهاند نقشهای آنان را در این وقایع متمایز گردانند. بنابراین، میتوان احتمال داد که بهمن جادویه جنگ نهاوند زنده بوده است.
از آنجا که در جنگ اصفهان پس از نبرد نهاوند فقط ازشهروراز جادویه به عنوان یکی از فرماندهان ایرانی یاد شده است، بسیار بعید است بهمن جادویه از نبرد نهاوند زنده سربلند کرده باشد، چون اگر او زنده میماند، با توجه به درجه و مرتبهای که داشت احتمالاً میبایست فرمانده نیروهای ایرانی را در جنگ اصفهان به عهده میگرفت. بااین حال حتی مرگ بهمن در نبرد نهاوند هم قطعی نیست.
ارتباط بهمن جادویه و ابن ملجم مرادی چیست؟
در سالهای اخیر مطالب زیادی در فضای مجازی منتشر شده است که ابن ملجم مرادی قاتل امام علی (ع) همان بهمن جادویه است. این مطلب کاملاً اشتباه است و بهمن جادویه و ابن ملجم دو فرد متفاوت هستند. همانطور که گفته شد از آنجا که مرگ بهمن جادویه در هیچ کدام از نبردهای قادسیه و نهاوند به طور قطعی مسلم نشده است، عدهای سودجو بر اساس مقاصد سیاسی خود تلاش کردهاند بین او و ابن ملجم مرادی ارتباطی برقرار کنند.
بااین حال نباید فراموش کرد که اگرچه به طور قطعی نمیتوانیم مرگ بهمن جادویه را در جنگهای قادسیه و نهاوند تأیید کنیم، اما شواهد موجود نشان میدهد که به احتمال زیاد او در یکی از این نبردها کشته شده است. از آن مهمتر اینکه حتی اگر بهمن جادویه در این نبردها کشته نشده باشد، باز هیچ پیوندی نمیتوان بین او و ابن ملجم یافت.
نَسَب و تبار ابن ملجم مرادی قاتل امام علی (ع) براساس منابع معتبر تاریخی قابل شناسایی است. پدر و مادر او با قبایل اصیل عرب در یمن و جنوب عربستان پیوند داشتند و هیچ ربطی بین او و بهمن جادویه نمیتوان یافت.
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.