هممیهن: پزشک و جراح برجسته آمریکایی در سال ۲۰۲۰ کتابی را به رشته تحریر درآورد که بر پدیدهٔ «تنهایی» در قرن حاضر تمرکز داشت. با انتشار کتاب، این پرسش در ذهن کسانی که دکتر ویوک مورتی را میشناختند مطرح شد که دغدغهٔ پزشکی چون ایشان باید بهبود وضعیت سلامت جسمی مردم جامعه باشد و نباید به حوزهٔ سلامت روان وارد شود. چه میشود که یک پزشک برجسته و معروف چون دکتر مورتی که برای ملاقات با ایشان باید ماهها در انتظار بود، «تنهایی» را موضوعِ نخستین کتاب خود قرار میدهد؟
دکتر مورتی در نتیجهٔ سالها تعامل با بیمارانی که از مشکلات جسمی متعددی رنج میبردند، به این مهم دست یافته است که یک پزشک خوب باید یک شنوندهٔ خوب باشد، زیرا در پس بسیاری از بیماریهای جسمی که علت اصلی شکایت بیماران است، اکثر بیماران او در آمریکا از اضطراب، افسردگی و تشویش رنج میبردهاند. همین امر، دکتر مورتی را بر آن داشت تا در اوج همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۰ کتابی را با عنوان «باهم: قدرت شفابخش ارتباطهای انسانی در جهانی کموبیش تنها»، به رشته تحریر در آورد.
او اعتقاد دارد، بحث فاصلهگذاری فیزیکی که برای نخستینبار در همهگیری ویروس کرونا مطرح شد، برآیند روندی بود که از سالها پیش احساس تنهایی را در میان مردم ایجاد کرده بود و همهگیری باعث شد تا این احساس بروز روشنتر و ملموستری بیابد. اما پرسش این است که چرا بشر امروزی بیش از هر زمان دیگری احساس تنهایی میکند و این احساس نهتنها سلامت روان، بلکه سلامت جسم او را هم کاملاً تحتتاثیر قرار داده است؟ در جهت پاسخ به این پرسش بنیادین، دکتر مورتی کتاب خود را به دو بخش تقسیم میکند و در بخش نخست، علت بنیادین احساس تنهایی را در میلی درونی برای برقراری ارتباط در وجود انسان مییابد.
او در تایید ادعای خود داستانهای شگفتانگیزی از بیماران بزرگسال خود تعریف میکند که هریک از جایگاه اجتماعی برجستهای برخوردار بودند اما احساس تنهایی و عدم امکان برقراری ارتباط با دیگران نهتنها سلامت روانی، بلکه سلامت جسمی آنها را نیز بهشدت تنزل داده بود. برای نمونه، داستان نانوایی را روایت میکند که در کار خود بسیار موفق بوده است و رضایت مشتریانش به او این امکان را داده بود که دوستان خوبی بیاید و روابط ماندگاری با همسایهها و مشتریانش برقرار کند.
اما برندهشدن بلیط بختآزمایی او، داستان دیگری را برایش رقم میزند و او که بهزعم خود، رویاهایش را تحققیافته مییابد، به محلهای اعیانی و خانهای بسیار بزرگ نقل مکان میکند. همین امر سبب میشود که دوستان، کار و ارتباطهایی که به او انگیزه تحرکت، جنبوجوش، نوآوری و حتی تناسب اندام را میدادهاند، از دست بدهد و در فضایی که عاری از هرگونه ارتباطی است، به بیماریهای مزمنی چون دیابت، فشارخون و فراموشی دچار شود. درحقیقت برخی عوامل مانند ثروت و شهرت که در جامعه امروز ارزش تلقی میشوند، در کنار مزیتهایی که به همراه دارند مانند خانه بزرگتر، سفرهای بیشتر و خودروهای لوکستر، ممکن است باعث ایجاد فاصله میان ما و دیگران شوند؛ زیرا برای داشتن روابطی که تا پیش از موفقیت داشتهاید، باید پیشفرضهای غالب در مورد موفقیت را کنار بگذارید و این کار اغلب آسان نیست.
درواقع دکتر مورتی معتقد است هر روز هنجارها و چارچوبهای نوینی برای برقراری ارتباط با انسانهای دیگر تعریف میشوند و این امر نهتنها باعث ایجاد پیوندهای پایدار میان انسانها نشده است، بلکه آنها را تنهاتر هم کرده است. تعریف هنجارها و قواعد نوین در کنار کمرنگ شدن و کاهش رویدادهای اجتماعی، گردهماییهای مذهبی و جمعهای خانوادگی و سازمانی به تنهایی انسانها دامن زده است. مردم امروزه بیشتر وقت خود را در شبکههای اجتماعی و در تعامل با فناوریهای روز سپری میکنند و کمتر درگیر تعاملات رودررو هستند.
آخرین فیلمها را بدون اینکه سینما بروند تماشا میکنند، بدون اینکه لباس عوض کنند و به سوپرمارکت یا رستوران بروند، غذا و مایحتاج خود را سفارش میدهند و با این روند، کمکم ارتباطات خود را از زندگیشان حذف میکنند. حذف ارتباطات، انگیزهٔ تحرک، زیست سالم، ورزش، نوآوری و تقویت هوش و مهارتهای ارتباطی را نیز از انسان میگیرد و این امر سلامت جسمی او را نیز تحتتاثیر قرار میدهد. نکته شایان ذکر دیگری که نویسنده در بخش نخست کتاب در رابطه با مقوله تنهایی مطرح میکند، موضوع فرهنگ است.
به اعتقاد نویسنده، مقوله فرهنگ تا اندازهٔ زیادی تجربهٔ ما از تنهایی و با هم بودن را برمیسازد. او برای تشریح ایدهٔ خود، فرهنگ را به دو دسته تقسیم میکند و عنوان فرهنگ فردگرا و جمعگرا را بر آن مینهد. در فرهنگ فردگرا، افراد با پیشینههای گوناگون دوستانی پیدا میکنند اما اغلب اوقات، وقتشان را جدا از هم سپری میکنند. در این فرهنگ، فضای زیادی برای کشف و شهود، تغییر و تنوع وجود دارد. اما در فرهنگهای سنتی و جمعگرا، نسلها در کنار یکدیگر زیستهاند، به یکدیگر تکیه کردهاند و ارتباط صمیمانه و نزدیکی با یکدیگر دارند. در فرهنگ فردگرا، وقتی فرد در یافتن دوستی است که اشتراکات زیادی با او داشته باشد، احساس تنهایی یا بیهدفی میکند که بسیار اضطرابآور است.
در فرهنگ جمعگرا نیز از آنجایی که ارتباط صمیمی بسیار پسندیده است، تحمل تنهایی ممکن است فشار زیادی را بر فرد تحمیل کند. ازاینرو، دکتر مورتی شکل سومی از فرهنگ را تعریف میکند که بهترین محتویات دو فرهنگ را داراست. در این شکل سوم، صمیمت همانند فرهنگ سنتی پسندیده است اما افراد ناچار به پذیرش تفاوتها و اشتراکات یکدیگر نیستند، بلکه حق انتخاب دارند و با توجه به آرمانها و علائق شخصی خود، اشترکات و تفاوتها را پذیرا میشوند. در این شکل سوم، افراد آزادیبیان دارند و میتوانند خود واقعیشان باشند و آنگونه که میخواهند و نیاز دارند با دیگران ارتباط برقرار میکنند.
در قسمت دوم و پایانی کتاب، دکتر مورتی پادزهرهایی را برای احساس تنهایی پیشنهاد میدهد. به اعتقاد او، برقراری رابطه رویدادی است که از درون به بیرون شکل میگیرد. به این معنا که ما باید ابتدا خود را به خوبی بشناسیم و احساس خودشفقتی را تجربه کنیم. برای شناخت خود و درک این احساس نیاز داریم که گاهی تنها باشیم و به خلوت خود پناه آوریم. در تنهایی است که حس قدردانی ما و احساسات مثبتمان نسبت به دیگران نمود مییابد. گاهی جای خالی دیگران در زندگی ما باعث میشود که به نکات مثبت اخلاقی آنها و کارهایی که برایمان انجام دادهاند بیاندیشیم و حس قدردانی در ما شکل بگیرد و ازاینرو بتوانیم ارتباط بهتر و مؤثرتری با افراد برقرار کنیم. بنابراین تنهایی یا بهتر است بگوییم خلوتگزینی، همیشه بد نیست و اگر آگاهانه باشد، میتواند احساسات مثبت ما را در جهت برقراری پیوندهای مؤثرتر پرورش دهد.
پادزهر دیگری که دکتر مورتی برای مقابله با تنهایی مطرح میکند، کمک کردن و درخواست کمک از دیگران است. کمک کردن به دیگران باعث میشود که ما روابط نوینی را تجربه کنیم، دوستانی بیابیم و احساس مفیدبودن داشته باشیم. ازسویدیگر باید توانایی این را داشته باشیم که از دیگران درخواست کمک کنیم. نباید از طرد یا قضاوتشدن بترسیم و به این امر بیاندیشیم که درخواست کمک از دیگران، عزتنفس ما را نابود میکند. احساس ترس و شرم از کمک گرفتن از دیگران، تنهایی را به وضعیت ماندگاری برای ما بدل میکند و با گذشت زمان این حس را به ما میدهد که برای کسی مهم نیستیم و ارزش عشقورزیدن نداریم. چنین حسی ما را از برقراری هرگونه ارتباطی با دیگران بازمیدارد، غافل از اینکه بسیاری از روابط ماندگار در پی کمک گرفتن از یکدیگر شکل گرفتهاند.
بهزعم دکتر مورتی، اینکار به هیچوجه آسان نیست و رسیدن به مرحلهای که بتوانیم به دیگران کمک کنیم و از دیگران کمک بخواهیم، شجاعت میخواهد. باید آسیبپذیر باشیم. به دیگران فرصت دهیم و به خودمان ایمان بیاوریم. فرصتدادن به معنی ساختن ارتباطی نوین است و ساختن همین ارتباطات است که دنیای واقعی و مجازی را بر آن میدارد که در راستای حمایت از ارتباطات انسانی و نه ترویج استقلال و انزواطلبی گام بردارند. در چنین دنیایی است که مهربانی و شفقت، مقدس انگاشته میشوند و جایگاهی در سیاستگذاریهای فرهنگی و سیاسی مییابند و دقیقاً در همین نقطه است که روابط انسانی توانایی شفابخشی جسمی و روانی ساکنان زمین را مییابند.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»