گسترش: «درد؛ منشأ رنج و تلخکامی» کتابی است نوشتهی پاتریک وال که نشر فرهنگ معاصر آن را به چاپ رسانده است. این کتاب همهی آنچه را که ما در حال حاضر دربارهی ماهیت و علل درد میدانیم بررسی خواهد کرد و دلیل موجهی هم برای این کار وجود دارد؛ زیرا ما همهی درد را تجربه کردهایم و با معمای درد روبهرو شدهایم. همه نگران آیندهی خود هستیم. علاوهبراین، همه شاهد دردکشیدن دیگران بودهایم و با دلسوزی دربارهی تجربهی آنها اندیشیدهایم و تلاشهای ناکام خود را برای کمک به آنها به یاد میآوریم. ما با واقعیتهای شگفتانگیزی دربارهی آنچه انسانها و حیوانات، هنگامیکه بدن آنها آسیب میبیند انجام میدهند و تجربه میکنند، شروع خواهیم کرد. ما ناچاریم از اینجا آغاز کنیم؛ زیرا اول باید ذهن خود را از تصور یک نظام خشک و سادهی علامتدهی پاک کنیم. این تصور اصلاً درست نیست که یک آسیب خاص، درد ثابتی ایجاد میکند و این احساس درد به معنای آن آسیب است. سپس، بحث متوجه آشفتگیهای گمراهکنندهای شده که فلاسفه ایجاد کردهاند، فلاسفهای که در کمال نادانی از نحوهی عمل موجودات زنده، نظامهای حسی آرمانی ارائه کردهاند.
بعد از این بحث، به دنیای واقعی سیستم اعصاب باز میگردد و اینکه ما و دیگران چگونه در مقابل آسیب، درد و رنج ناشی از آنها واکنش نشان میدهیم. دلیل موفقیت درمانهای مؤثر بازبینی خواهد شد و نیز به ماهیت دردهای سرکشی که هنوز مهار نشدهاند پرداخته خواهد شد.
این کتاب بازتاب عصر بیداری برای مطالعه و توجه به درد است، عصری که در بیست سال گذشته رو به گسترش بوده است. نویسنده میگوید: «شمار دانشمندان جوانی که به این چالش پاسخ دادهاند مرا به حیرت میاندازد. من نسل جدید پزشکان را که مسیر درمان درد را از برهوت نادانی و غفلت بیرون آوردهاند فوقالعاده تحسین میکنم. بالاتر از همه، این کتاب از کسانی که درد میکشند و آنهایی که به درمان آنها مشغولاند الهام گرفته است. آنها استادان تراز اول ما هستند. این کتاب، هم برای آنها و هم به وسیلهی آنها، خلق شده است.
پاتریک دیوید وال در سال ۱۹۲۵ در انگلستان به دنیا آمد. او بزرگترین متخصص و نظریهپرداز مشهور درد در پزشکی است که چندین کتاب دارد و آنها را یا بهتنهایی یا با مشارکت همکارانش تألیف کرده است. یکی از کتابهای او به نام چالش درد بهصورت کتاب درسی درآمد که پنجبار تجدید چاپ شد. وی صاحب مقالات زیادی است که در مجلات معتبر پزشکی به چاپ رسانده است. او دو مقالهی اول خود را در ۲۱ سالگی در مجلههای نیچر و برین به چاپ رساند. نظریهی او با عنوان «نظریهی کنترل دریچههای سلولی درد» شناخته میشود و اغلب پزشکانی که با درد سروکار دارند با آن آشنا هستند.
او در سال ۱۹۸۸، برندهی مدال شرینگتون از انجمن سلطنتی پزشکی شد. چندینبار در فهرست کوتاه نامزدهای جایزهی نوبل قرار گرفت و تا یک قدمی اخذ آن جایزه گام برداشت. پاتریک وال مدتی در امریکا اقامت داشت و در دانشگاه ییل، شیکاگو، هاروارد و ام.آی.تی به تدریس و تحقیق پرداخت. سرانجام به علت تهدیدهای سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) بهخاطر سرپیچی او از دادن پارهای اطلاعات سیاسی، امریکا را ترک کرد و به بریتانیا بازگشت. در آنجا سِمت استادی را در یونیورسیتی کالج لندن به دست آورد.
او در سال ۱۹۹۶، به سرطان پروستات مبتلا شد و چند سال با اُفتوخیز این بیماری دستوپنجه نرم کرد تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۱ در ۷۶ سالگی در منزل خود از دنیا رفت. او وصیت کرد جسدش را برای تشریح در اختیار دانشکده پزشکی بگذارند.
پاتریک وال کتاب حاضر را در سال ۱۹۹۹، درحالیکه از سرطان پروستات رنج میبرد منتشر کرد. این کتاب بلافاصله پس از انتشار از سوی بنگاههای بزرگ انتشاراتی، بازنشر یافت. عمر ۷۶ سالهی او بسیار پربار و سرشار از انساندوستی بود.
قسمتی از کتاب درد؛ منشأ رنج و تلخکامی:
آن دانشجوی کانادایی مبتلا به بیدردی مادرزادی، در ۲۲ سالگی بر اثر ابتلا به عفونت استخوان جان باخت. اما، چرا؟ در سوابق این بیماران دیده میشود که با بالارفتن سنِ آنها، بیدردی کمکم رنگ میبازد. آنها ابتدا از دردهای عمقی، همچون سردرد، دندان درد و دردهای قاعدگی گزارش میدهند و پس از آن دردهای سطحی را احساس میکنند. برای برخی، این بهبودیِ خودبهخودی خیلی دیر اتفاق میافتد. چرا؟ ما قبلاً دو مرحلهی درد پس از پیچ خوردن مچ پا را شرح دادیم. مرحلهی درد شدید و گذرا، در کسانی که مبتلا به بیدردی مادرزادی هستند رخ نمیدهد. بااینوجود، هر کسی با نشانههایی که درد ندارند، میفهمد که یک مچ پای آنها پیچ خورده است و ما آنها را به کار میگیریم تا یاد بگیریم از این وضعیت اجتناب کنیم. علاوهبراین، وقتی ما سِکندری میخوریم، اما دردی حس نمیکنیم گوشبهزنگ میشویم، میترسیم و تجربه کسب میکنیم.
نکتهی مهمتر مرحلهی دوم درد است. درد در این مرحله عمقی است و رو به گسترش. در این مرحله، نهتنها پا را تکان نمیدهیم، بلکه آن را ثابت نگه میداریم، از آن محافظت میکنیم و لنگلنگان راه میرویم تا روی آن فشار وارد نکنیم. همهی ما چندبار در سال دچار حوادث جزئی میشویم، اغلب آنقدر جزئی که حتی ممکن است آنها را فراموش کنیم، اما در دوران بهبودی از بخش آسیبدیده محافظت میکنیم، مراقبش هستیم و حتیالامکان آن را خیلی کم حرکت میدهیم. این رفتار حرکتی که نقطهی مقابل بازتاب بازگیریِ کوتاه و گذراست برای بهبودی لازم است، زیرا بخش آسیبدیده اگر در حال حرکت باشد یا تحت فشار قرار گیرد، نمیتواند فرایندهای التهاب و بهبودی را تکمیل کند.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»