وینش: کتاب با بوطیقای نو در آثار صادق چوبک کوششی برای بازخوانی برخی از آثار صادق چوبک است که متاسفانه به دلیل ضعف تئوری ادبی یا «نقد و نظریهی ادبی معاصر» در دهههای چهل و پنجاه و پیش از انقلاب -چنان که شایستهی آن بود– شناخته نشد. آنان که دربارهی آثار برجستهتر ادبی و ادبیات داستانی چیز مینوشتند، از آنچه امروز به آن “بوطیقای نو” (New Poetics) میگویند، آگاهی نداشتند و تنها پس از انقلاب بود که اندکاندک، آثاری با محوریت «نظریهی ادبی» از راه ترجمه به بازار بیرونق «نقد و نظریهی انتقادی» آمد و به خوانندگان کمک کرد تا با تازهترین دیدگاههای ادبی در گسترهی نظریهی ادبی آشنا شوند.
کتاب با بوطیقای نو در آثار صادق چوبک، کوششی برای بازخوانی برخی از آثار صادق چوبک است که متأسفانه به دلیل ضعف تئوری ادبی یا «نقد و نظریهی ادبی معاصر» در دهههای چهل و پنجاه و پیش از “انقلاب” -چنان که شایستهی آن بود– شناخته نشد. آنان که دربارهی آثار برجستهتر ادبی و ادبیات داستانی چیز مینوشتند، از آنچه امروز به آن “بوطیقای نو” (New Poetics) میگویند، آگاهی نداشتند و تنها پس از انقلاب بود که اندکاندک، آثاری با محوریت «نظریهی ادبی» از راه ترجمه به بازار بیرونق «نقد و نظریهی انتقادی» آمد و به خوانندگان کمک کرد تا با تازهترین دیدگاههای ادبی در گسترهی “نظریهی ادبی” آشنا شوند.
دومین مانع در اندیشهوررزی در پهنهی «نقد ادبی» چیرگی ذهنیت مارکسیستی و میراث نظری و ادبی و زیر تأثیر «رآلیسم سوسیالیستی» در ادبیات و هنر کشور شوراها و به تَبَع آن در آثاری بود که نویسندگان وابسته یا هوادار ـ«حزب تودهی ایران» بود که همان رسالت ادبی کارگری، مارکسیستی و کمونیستی را تبلیغ و ترویج میکردند؛ رویکردی که تنها به محتوای اثر ادبی و هنری آن هم با محوریت دفاع از طبقات زحمتکش و آسیبپذیرتر جامعه نوشته میشد و به تبعیت از آثار «رآلیسم سوسیالیستی» در کشور شوراها، هیچگاه به «طبقهی متوسط جدید شهری» نمیپرداخت که پویاترین، فرهیختهترین و خلاقترین طبقهی تأثیرگذار فرهنگی و مدافع جامعهی مدنی، آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق شهروندی بود.
این گونه ادبیات حزبی و کلیشهای، هیچگاه دغدغهی «مدرنیته» در حوزهی اندیشهورزی نو در زمینهی برقراری دموکراسی و «مدرنیسم» در پهنهی نوسازی فرمها و شگردهای ادبی نداشت. در این حال، حتی «فورم» و «ساختار ادبی» و «زیباییشناسی» هنر و از آن مهمتر، آزادیهای اجتماعی و سیاسی به پسزمینه میرفت و محتوای پوپولیستی و شبهانقلابی و یکسونگرانه به «پیشزمینه» کشیده و برجسته میشد. از طبقات کارگر و کشاورز، سخن به میان میآمد، بیآن که از کنش صنفی و مطالبات سیاسی مستقل آنان، سخنی به میان آید.
اما سومین مانع جدّی، سیاسیشدن صِرف فرآوردههای فرهنگی، ادبی و هنری بود که از کتاب ادبیات چیست نوشته سارتر منشور ادبی یگانهای میساخت تا آثاری ادبی خلق شود که لزوماً به «هنر متعهد یا ملتزم» میانجامید و نتیجهی آن، انبوه آثاری از نوع از رنجی که میبریم از جلال آلاحمد بود که بیشتر جنبهی شعارگونه و به شدت پوپولیستی داشت؛ به جوهر و ذات خود هنر نمیپرداخت و برای هنرمند، استقلال و هویت فردی قایل نبود و به شدت جامعهگرا و مبلّغ ایدهئولوژی حزبی و سوسیالیستی مینمود.
اما چهارمین و واپسین مانع در رشد و شکوفایی «نقد و نظریهی ادبی و انتقادی» طیف ناهمگون منتقدان ادبی بود. هر نویسندهی داستان، مترجم و کتابخوانی به خود اجازه میداد دربارهی آثار ادبی، نظر بدهد، در حالی که از تاریخ «نقد و نظریهی ادبی» در غرب یک قرن میگذشت و حتی نم و نسیمی هم از آن به این کویر خشک نمیرسید و در نتیجه، داوری در باب ادبیات داستانی کشورمان، در معرض نظرهای فردی، شخصی و غیرعلمی و ناهنجارمند قرار گرفت و هرکس از ظن خود یار اثر ادبی و نویسندهی آن میشد.
کتاب با بوطیقای نو در آثار صادق چوبک –که به همت والای «سعید چوبک» و در «انتشارات سرای بامداد» واقع در تورنتوی کانادا انتشار یافته، کوششی برای خوانش برخی آثار برجستهتر چوبک بر پایهی «رویکردهای نو در نقد و نظریهی ادبی معاصر» و سخت هنجارمند و روششناسانه است. در فهرست کتاب، این فصول آمده است:
آنچه این کتاب را از دیگر آثار مشابه (مانند «نقد و بررسی آثار صادق چوبک» نوشتهی عبدالعلی دستغیب) متمایز میسازد، دیدگاه ژرفنگر نویسنده است که برداشتی شفافتر از ناتورالیسم و گونههای آن دارد. منتقدانی ادبی از نوع دستغیب، جمال میرصادقی و حسن عابدینی (و میرعابدینی بعدی) ناتورالیسم را تنها در محدودهی آثار امیل زولای فرانسوی میشناختند و هرگز نمیدانستند که نحلهای از طرفداران این مکتب ادبی فرانسوی هم در آمریکا از نوع درایزر و استفن گرین و استین بک هستند که آثاری ارزشمند با همین سبک مینویسند که برداشتشان از ناتورالیسم ضرورتاً همان دریافت زولا نیست و چوبک –که در این کشور تدریس کرده و میاندیشیده– از از این نحله است.
در دومین فصل این کتاب، داستان گلهای گوشتی با توجه به نوع ادبی «طرحواره» بررسی میشود؛ در حالی که منتقدان ادبی ما در دو دههی چهل و پنجاه، اصولاً تصوری دقیق از این نوع ادبی (ژانر) نداشتند و بدون شناخت هنجارهای ناظر به این ژانر، نمیتوان اثر داستانی را مورد خوانش ریزبینانه قرار داد.
در فصل چهارم این کتاب –که خوانش اسطورهای داستان کوتاه پریمان و پریزاد است –در کتاب قصهنویسی زنده یاد دکتر رضا براهنی هم تنها به این نکته اشاره شده که گویا تلمیح به اسطورهای داشته باشد، زیرا نویسنده گرشاسبنامهی اسدی توسی را نخوانده بوده و افزون بر این، فکری را هم –که در پشت داستان، پنهان بوده است– اصلاً درنیافته است. ما در آن دههها، ضعف تئوریک ادبی بسیار وحشتناکی داشتهایم، و بهترین منتقدان ادبی ما هم از ترکش ضعف نظریهی ادبی و انتقادی برکنار نبودهاند.
در فصل ششم این کتاب، داستان کوتاه نفتی با رویکرد «قطبهای استعاره و مَجاز» زبانشناس برجستهی روسی یاکوبسون مورد بررسی قرار گرفته و خواننده درمییابد که خوانش زبانشناختی –که بر ما پوشیده بوده– تا چه اندازه میتواند از اثر ادبی گرهگشایی و سویههای ناشناختهتری را بر او آشکار کند.
در فصل نهم کتاب با بوطیقای نو در آثار چوبک دو مبحث «مدرنیته» و «مدرنیسم» در رمان سنگ صبور مورد بررسی قرار گرفته است؛ مباحثی که اصولاً شناخته نبودهاند و فضای فرهنگی بستهی جامعهی ما در دو دههی چهل و پنجاه، به روشنفکران و اهل قلم و فرهنگ اجازه نداد تا به اهمیت آزادیهای فردی و اجتماعی، حقوق شهروندی و جامعهی مدنی پی ببرد و زیر تأثیر آموزههای شیطانی مارکسیسم ارتدوکسی و ضرورت مبارزه با سرمایهداری و امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا، نگاهی فراگیرتر به مسائل فردی، قومی، ملّی و جهانی داشته باشیم.
شماری از اندک نویسندگان ما (گلستان، بهرام صادقی، هرمز شهدادی، گلشیری و چوبک) از مدرنیته به عنوان یک پروژهی فکری و از مدرنیسم به عنوان یک رویکرد تازهی ادبی، آگاهی دقیق داشتند اما خوانندگان آثار اینان از هنجارهای غالب بر تفکر مدرنیته و مدرنیسم آگاهی نمیداشتند. نویسنده در این فصل و کتاب کوشیده تا به سویههایی از خوانش متن بپردازد که تاکنون این اندازه هنجارمند پرداخته نشده است.
واپسین فصل کتاب به خوانش سنگ صبور اختصاص یافته که علیرغم جایگاه ادبی والای آن، مورد بدترین داوریها قرار گرفته تا آنجا که آقای نجف دریابندی به عنوان یکی از برجستهترین مترجمان کشورمان در یادنامهی صادق چوبک آن را “لکهی ننگ”ی بر دامان ادبیات داستانی ما معرفی کردهاند و این داوری نشان میدهد که متأسفانه مرزهای تخصصهای جداگانه در زمینهی “ترجمه” و “نقد و نظریهی ادبی و انتقادی” تا چه اندازه مخدوش شده است. نویسنده کوشیده نشان دهد که سازههای مدرنیته و مدرنیسم و حتی پسامدرنیسم تا چه اندازه در این رمان بههم آمیخته شده و رمان همان اندازه زیر تأثیر مدرنیسم خشم و هیاهوی فاکنر است که زیر نفوذ پسامدرنیسم ناباکوف در لولیتای او.
نویسنده در جمعبندی نهایی کوشیده نشان دهد که ما نویسندگان برجستهای داشتهایم اما به همان شمار، منتقدان ادبی برجسته و کارآزموده نداشتهایم که شاهکارهای ادبی ما را بشناسند و بشناسانند. منتقد ادبی میتواند همان اندازه در شناساندن یک اثر ادبی برجسته نقش ایفا کند که نویسندهی همان اثر. به قول دکتر عبدالحسین زرین کوب، طبیعت به عنوان خالق، البته در آفرینش گلها و گیاهان نخستین نقش را دارد اما زیستشناس هم به همان اندازه در شناخت علمی طبیعت، انباز است.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»