img
img
img
img
img
هرمان بروخ

هارمونیِ نوِ شناخت

پدرام عسکری

آوانگارد: در باب اهمیت هرمان بروخ و تأثیر او بر رمان مدرن و رمان روان‌شناختی همین یک نکته کفایت می‌کند که در‌جهت اهمیت او و جهانش میلان کوندرا و هانا آرنت دست به قلم برده‌اند و آرنت رمان خواب‌گردهای او را در کنار اولیس جویس و در جست‌و‌جوی زمان از‌دست‌رفته‌ی پروست یکی از سه رمان مهم قرن بیست می‌داند که خود را از فرم کلاسیک رمان جدا کرده‌اند. بیشتر مردم نیز به‌واسطه‌ی دو رمانِ خواب‌گردها و مرگ ویرژیل ـ علی‌الخصوص خواب‌گردها ـ است که هرمان بروخ را می‌شناسند. مسئله‌ی مهم درمورد «معمای بروخ» این است که کمتر موقعیتی وجود دارد که از میان مردم نیز شخصی باشد تا نسخه‌ای از بروخ را که بین خود مردم با این دو کتاب خلاصه شده است را گسترش دهد و از نقش پر‌اهمیت بروخ در در روند مطالعاتی خویش حرف بزند و غالباً قشر نخبگی به‌طرف او کشیده می‌شوند. این در‌ حالی است که خواب‌گردهای هرمان بروخ همواره از زمان نوشته شدنش در کنار آثار شاخص ادبیات، مثل کوه جادو توماس مان یا برلین الکساندر پلاتس آلفرد دبلین در زبان آلمانی، شناخته شده و این رمان یکی از نمادها و محل‌های رجوع اصلی برای شناخت ادبیات مدرن و رمان روان‌کاوانه است. شاید با وجود توماس مان، آلفرد دبلین، روبرت موزیل، آرتور شنیتسلر، شنیتسلر هم مورد کم‌توجهی قرار گرفته است، فرانتس کافکا و هرمان هسه این از اقبال بد بروخ بوده است که آثارش کمتر در میان عموم مردم خوانده‌ شدند و به بیانی دیگر او به پسِ پرده رفت و دیگرانی به پیش آمدند. حتی دوستی با بزرگانی همچون جیمز جویس و آلبرت اینشتین نیز کمک چندانی به شناخت بیشتر مردم از بروخ نداشته است و همین‌هاست که «معمای بروخ»را شکل می‌دهد.

هرمان بروخ در یکم نوامبر سال ۱۸۸۶ در وین متولد شد. او پسر بزرگ یک خانواده‌ی متمکن یهودی بود که کارخانه‌ی نساجی داشتند و در زمان تولد هرمان، که فرزند بزرگ‌تر بود، تازه ثروتی اندوخته بودند. به نقل از خود بروخ وی کودکی بسیار سختی به‌لحاظ عاطفی داشت و هم از سوی پدر تندخویی می‌دید و هم از سوی مادر طرد می‌شد و برادر کوچک‌ترش محبوب مادر بود، او هم مثل هرمان در ابتدا از پدر بداخلاقی می‌دید. روحیه‌ی ادبی و هنری در پدرش نمود چندانی نداشت و از‌همین‌رو خواست وی برای تحصیل ادبیات نادیده گرفته شد و هرمانِ جوان با هدف ادامه دادن حرفه‌ی خانوادگی‌اش به دانشکده‌ی فنی فرستاده شد تا تحصیلاتش را برای مهندسی نساجی به پایان برساند. دردی که بروخ از کودکی لمس کرده بود هیچ‌گاه او را رها نساخت و حتی در زمانه‌ی پیری در نامه‌هایش به پسرش نمودهای این درد و رنج را می‌توان جست‌و‌جو کرد. در سال ۱۹۰۹  بود که به‌خاطر ازدواج با همسرش به مذهب کاتولیک گروید و در همان سال نیز با وی ازدواج کرد، ازدواجی که در ۱۹۲۳ به طلاق انجامید. او در این دوران مدیریت کارخانه‌ی پدری را بر‌‌عهده داشت اما علی‌رغم این مسئله در ۱۹۲۸ کارخانه را فروخت و توجه خود را معطوف به فلسفه و ادبیات کرد. پانزده سال پس از طلاقش، در سال ۱۹۳۸، بود که مدت کوتاهی را به‌خاطر محتوای مجله‌اش توسط نازی‌ها به زندان رفت. پس از آن با کمک برخی از دوستانش، از ‌جمله جیمز جویس، به بریتانیا و سپس ایالات متحده‌ی آمریکا مهاجرت کرد.

بروخ در حد‌ّفاصل میان سال‌های ۱۰۳۰ تا ۱۹۳۲، زمانی که هنوز در موطن خود بود، در سه جلد تریلوژی خواب‌گردها را منتشر کرد، که تأثیری عمیق بر ادبیات مدرن و رمان مدرن گذاشت. در سال ۱۹۴۵، در آمریکا، مرگ ویرژیل را منتشر کرد. این کتاب روایتی بود از واپسین هجده ساعتِ زندگانی ویرژیل در بندر بریندیزی. در فاصله‌ی زمانی میان انتشار خواب‌گردها و مرگ ویرژیل، بروخ تلاش‌های دیگری برای نوشتن رمان داشت که با شکست مواجه شد و مهم‌ترین فعالیت وی در این فاصله‌ی پانزده‌ساله چندین ناولا، ازجمله ناولای بازگشت، بود. ناولای بازگشت در کنار چهار داستان کوتاه دیگر با اسامیِ سطح دریا، شبی پر از هراس، ابر در حال گذر و اندکی سرخوردگی توسط نشر افسانه در اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ خورشیدی با ترجمه‌ی ناصر منوچهری در کتابی با عنوان بازگشت بیرون آمد.

در کتاب «هنر مدرن» نوشته‌ی میلان کوندرا چنین آمده است که بروخ در پروژه‌ی فکری خود، یعنی رمان روان‌شناختی، همواره جنبه‌های زیبایی‌شناختی اثر را طرد کرده و در برابر آن رمان معرفت‌شناختی یا چندتاریخی را مطرح کرده است. برای بروخ کشفی که رمان به دست می‌دهد اهمیت دارد و از‌این‌روست که او نیز مثل جویس در فرم رمان مدرن تغییرات وسیعی ایجاد می‌کند و از معیارهای کلاسیک رمان‌نویسی و از اصولی که بر رمان‌نویسی قرن نوزده و عصر رمانتیک حاکم بود فاصله‌ی بسیاری می‌گیرد و روایتی نو به دست می‌دهد. چنین است که به گفته‌ی آرنت به یک‌باره رمان که همه‌فهم‌ترین فرم هنری در میان مردم بوده است به‌ناگاه پیچیده‌ترین فرم هنری می‌گردد و تجربه‌ای نو در برابر شخص قرار می‌دهد.

درمورد «معمای بروخ» نیز، که در بالا به آن اشاره شد، شاید بهترین جواب را میلان کوندرا داده باشد که در کتاب هنر رمان خود می‌نویسد: «در میان همه‌ی رمان‌نویسان قرن ما، شاید بروخ کمتر از همه شناخته شده باشد. پی بردن به علت آن چندان دشوار نیست. بروخ هنوز از به پایان رساندن خواب‌گردها فارغ نشده است که هیتلر را بر مسند قدرت، و زندگی فرهنگی آلمان را نابود می‌بیند.»

هرمان بروخ در سی‌ام مه‌ی ۱۹۵۱، در سن شصت‌وچهار سالگی، در نیوهیون کنتیکت از دنیا رفت.

سه‌گانه‌ی خواب‌گردها

خواب‌گردها تأثیر عمیقی بر رمان مدرن گذاشت. تریلوژی بروخ تا حدی پیش رفت که دستمایه‌ی نوشتارهای بسیاری شد و هانا آرنت و میلان کوندرا در این بین از مهم‌ترین نفراتی هستند که درمورد این رمان دست به قلم بردند. نام هر جلد تریلوژی خواب‌گردها متفاوت است: نخستین جلد عنوانش «پازنوو» یا «رمانتیسم» است؛ دومین جلد نامش «اش» یا «آنارشی است»؛ سومین جلد نیز عنوانش «هوگونو» یا «رئالیسم» است. وقایع جلدِ پازنوو در سال ۱۸۸۸، وقایع اش در ۱۹۰۳ و وقایع هوگونو در ۱۹۱۸ رخ می‌دهد ـ در هر جلد پانزده سال جلوتر می‌رویم. قهرمان‌های بروخ نیز در هر جلد تغییر می‌کند اما هر‌یک از آنان در جلدهای دیگر نیز حضور دارند. مثل چندی از نویسندگان هم‌دوره‌ی خودش، بروخ نیز در خواب‌گردها از زوال ارزش‌ها و تأثیر آن بر انسان‌ها و جوامع حرف می‌زند ـ نمونه‌ی دیگر از این نوع را کتاب دنیای دیروز اشتفان تسوایگ می‌توان جست. بروخ در میانه‌ی حوادث و روزمرگی‌های مردم قصه‌اش را روایت می‌کند و از درون این حوادث و روزمرگی دست به بسط و ارائه‌ی اندیشه‌ی خودش می‌زند و تغییراتی که جامعه طی سی سال با آن روبه‌رو شده است را با نگاهی موشکافانه بررسی می‌کند و از تأثیر عمیق جنگ جهانی اول نیز غافل نمی‌ماند و گذار جامعه را، به تعریف آرنت، از رمانتیک دنیای کهنه به آشفتگی آنارشیستی دوران پیش از جنگ و پس از آن به نهیلیسم رئالیستی زمانه‌ی جنگ جهانی اول نمایان می‌کند و درباره‌ی از میان رفتن ارزش‌ها سخن می‌گوید. ذهن قهرمان‌های بروخ محل مهمی است برای فلسفه‌بافی‌ها و تحلیل‌های بروخ و تلاش‌های زیاد نویسنده را در جهت پرداخت صحیح به آنها می‌توان مشاهده کرد.

رمان خواب‌گردهای هرمان بروخ در ایران با ترجمه‌ی علی‌اصغر حداد و توسط نشر لاهیتا در یک جلد به چاپ رسیده است. لازم به ذکر است هر سه‌ی مجلداتِ پازنوو، اش و هوگونو در ترجمه‌ی فارسی قرار دارد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اپیدمی «تنهایی مردانه»

چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا می‌کنند؟

  انزوای مرد زیرزمینی

بررسی کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»

  انسان معیار همه‌چیز نیست

بررسی سه مغالطه‌ی حال‌گرایی و نسبی‌گرایی اخلاقی

  مصلح مسلح یا مصلح قرارداد؟

مهم‌ترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.

  همه معمولی هستیم

ما وارد تاریخ شده‌ایم و دیگر منتظر نمی‌مانیم که درباره ما بنویسند.