اعتماد: پل استر، رماننویس، خاطرهنگار، شاعر و فیلمنامهنویس پرکاری که در دهه ۱۹۸۰ با احیای پستمدرن رمان نوآر به شهرت رسید، یکی از نویسندگان نمادین نیویورکی نسل خود بود. مجله تایمز لیترری ساپلمنت بریتانیا او را «یکی از نویسندگان بسیار خلاق امریکایی» نامیده بود. او تحت تاثیر نویسندگانی مانند سامویل بکت و آلن روب-گریه بود. این تاثیرات در ساختار پیچیده و تودرتوی داستانهای او و استفاده از تکنیکهای نوآورانه در نویسندگیاش مشهود است. مگان اُرورک، نویسنده و شاعر، درباره استر چنین نوشت: «کتابهای او روی همه قفسههای دوستان والدینم بودند. ما نوجوانان، آثار استر را به دلیل دیگربودگیاش -لمس سوررئالیسم اروپایی- و در عین حال نزدیکیهایش [با خودمان] با اشتیاق میخواندیم.» پل استر همزمان با افزایش شهرتش، پاسدارنده گذشته ادبی غنی بروکلین و همچنین الهامبخش نسل جدیدی از رماننویسانی بود که در دهه ۱۹۹۰ و بعد از آن به این منطقه آمدند. او مانند وودی آلن و میکی رورک که در جوانی در پاریس زندگی کرده بود، در فرانسه چندین جایزه ادبی را از آن خود کرده و به یکی از آن واردات نادر امریکایی تبدیل شده بود که فرانسویها آن را از آن خود میدانستند. استر در سال 2010 و در مراسمی مدال گراند ورمیل را از برتراند دلانو، شهردار پاریس، دریافت کرد.
استر اغلب خود را فردی توصیف میکرد که گذشته را به حال و امیلی برونته را به ژان بودریار ترجیح میدهد. او چنان در گذشته غرق بود که حتی ابزارهای نوشتاریاش نیز رنگ و بویی از گذشته داشت. او از کامپیوتر دوری میکرد و اغلب با خودنویس در دفترچه یادداشتهای محبوبش مینوشت و حتی برای تایپ کردن دستنوشتههایش نیز به ماشین تحریر قدیمیاش متوسل میشد. او در یکی از داستانهایش با عنوان «داستان ماشین تحریر من» با تصویرگری سم مِسر ماشین تحریرش را جاودانه کرد. در این باره یکبار در مصاحبهای با «پاریس ریویو» اقرار کرده بود که «صفحه کلیدها همیشه مرا میترساندند» و در جایی دیگر گفته بود «قلم یک ابزار بسیار ابتداییتر است. احساس میکنید کلمات از بدن شما بیرون میآیند و سپس کلمات را روی صفحه کاغذ حکاکی میکنید. نوشتن برای من همیشه کیفیت لمس را داشته است. این یک تجربه فیزیکی است.»
پل استر به غیر از نویسندگی، شاعر هم بود. بسیار متاثر از پل سلان، ادموند جابز و چارلز رزنیکوف بود. شعرهای استر تفاوت فاحشی با نثر او دارند. در شعرهای او هیچ داستان به یاد ماندنی، هیچ حکایت یا لطیفه و حتی جنبه شخصی بازیگوشی وجود ندارد. شعر او پیچیده و مرموز است و خوانشهای مکرر میطلبد. خوانش اشعار استر آشکار میکند که مرکز ثقل آثار منثور او داستانسرایی نفسگیر شاعر نیست، بلکه حس شاعرانهای از ابهام دایمی است. رمز و رازی که او آن را «معانی دوگانه، سهگانه و چهارگانه» نامید و از طریق موسیقی جملات تقویت میشود. او در مصاحبهای با نشریه تبلت، از مجموعه شعرش «فضاهای سپید» گفت؛ اشعار برگزیده ای از پنج مجموعه شعر که به تعبیر دقیق، نه شعر و نه نثر، بلکه ترکیبی ظریف و متراکم از شعر و نثر است. او مجموعهای از این اشعار را در دوران سی سالگیاش نوشته بود. استر در یکی از اشعار خود با عنوان «سرود درجات» داستان یعقوب پیامبر و رویایش در بئر شبع را به تصویر میکشد. استر از این داستان تفسیری «میدراشی»- تفسیری تمثیلی مبتنی بر داستانسرایی و کاوش در معانی عمیقتر- و در عین حال تاریک و ناامیدکننده ارایه میدهد. او در این شعر یعقوب پیامبر را در مقام فردی توصیف میکند که در جستوجوی معنای زندگی است. استر با وجودی که «سرود درجات» را با هالهای تیرگی و یأس آمیخته، آشکارا بیان میدارد که «همه چیز محکوم به شکست است، اما شکستهایی وجود دارد که بهتر از سایر شکستها هستند و به جای اینکه در مورد آن افسرده شویم، میتوانیم آن را به عنوان منبع انرژی بیابیم.» او در مصاحبهای با نشریه تبلت، از تلاش خود برای ساختن شعر از هیچ و با کمترین عناصر ممکن صحبت کرد. کاری که نشاندهنده یک سختگیری فلسفی و شخصی است که او بر خود تحمیل کرده بود. او حتی هنگام نثرنویسی نیز سختگیری خاصی در گزینش کلمات داشت و بر این باور بود که «من هنوز به عنوان یک شاعر فکر میکنم. من که همیشه در مقام شاعر روی جملاتم کار کردهام، با سختگیری خاصی جملاتم را انتخاب میکنم.» در همین نشریه بود که فردی که با استر مصاحبه میکرد، به ناگاه متوجه شد که این نه او بلکه پل استراست که دارد با او مصاحبه میکند و از زندگی، خانواده، تاثیرات ادبی و تمایلاتش میپرسد. این احساس سرگردانی ناگهانی، معکوس کردن نقشهای مصاحبهکننده و مصاحبه شونده نشانی از نوشتههای کلاسیک استر و قدمتی دیرینه در مصاحبههایش دارد.
پل استر نویسندهای یهودی بود و گاه به گاه یهودیت را مرکز توجه خود قرار میداد. او «شهر شیشهای» و «سرود درجات» را نشانی از سرگشتگی و عدم تعلق هویتی یهودیهای امریکا و تلاش آنها برای یافتن جایگاه خود در دنیایی ترسیم کرد که در آن خود را غریبه احساس میکنند. از آنجایی که یهودیان روابط خانوادگی محکمی دارند، بسیاری از کتابهای پل استر نیز برمبنای مسائل خانوادگی استوار هستند و این موضوع اغلب محور اصلی داستانهای او به شمار میروند و او اغلب به بررسی پیچیدگیها و تاثیرات روابط خانوادگی بر شخصیتها و سرنوشتهای آنها و ترس از مرگ میپردازد. استر همچنین به عنوان یک نویسنده پستمدرن به موضوعاتی مانند شانس، سرنوشت و انتخابهای اخلاقی نیز علاقهمند است و جایگاه انسان در جهان و نقشی که تصادف و شانس در زندگی انسان بازی میکنند را از نظر میگذراند. به عنوان مثال، او در «سهگانه نیویورک» که شامل سه کتاب شهر شیشهای، ارواح و اتاق در بسته است، با استفاده از سبک پستمدرن، به بررسی مفاهیمی همچون هویت و واقعیت که تاثیرات فلسفی دارند، میپردازد. شخصیتهای این سه کتاب با معماهایی روبهرو هستند که حل آنها ظاهرا غیرممکن است و این امر به احساس بیمعنایی و پوچی در زندگی منجر میشود. این عناصر نشاندهنده تاثیر عمیق بکت بر استر است و به خواننده اجازه میدهد تا درک عمیقتری از پیچیدگیهای وجودی و معنویت انسانی به دست آورد. از این رو بیشتر آثار استر با مفاهیم فلسفی و اگزیستانسیالیسمی در ارتباط هستند تا با باورهای دینی خاص. شانس و اتفاق در آثار استر نمادی از ناپایداری و عدم قطعیت در جهان مدرن هستند. استر با استفاده از این مفاهیم به بررسی تجربیات انسانی و تاثیراتی که اتفاقات غیرمنتظره روی زندگی فردی و جمعی دارند، میپردازد. او به خواننده نشان میدهد که چگونه این اتفاقات میتوانند بهطور کامل مسیر زندگی را تغییر دهند و چگونه انسانها در پاسخ به این تغییرات، قادر به خلق معانی جدید است. استر همچنین به این موضوع اشاره میکند که چگونه افراد میتوانند در شرایطی که کنترلی بر آن ندارند، احساس قدرت و اراده کنند. او از شانس و اتفاق به عنوان ابزاری برای کاوش در مفاهیمی مانند سرنوشت، آزادی و مسوولیت استفاده میکند. این موضوعات در آثار او به گونهای مطرح میشوند که خواننده را به تفکر در مورد نقش خود در جهان و چگونگی تعامل با نیروهایی که بر زندگیشان تاثیر میگذارند، وادار میکنند.
اولین رمان او، «شهر شیشهای»، قبل از انتشار توسط یک انتشارات کوچک در کالیفرنیا در سال 1985، توسط 17 ناشر رد شد. این کتاب به اولین قسمت از مشهورترین اثر او، «سهگانه نیویورک»، سه رمانی که بعدا در یک جلد منتشر شد، تبدیل شد. در کتاب «اختراع انزوا»، که اولین اثر معروف نثر استر است، او به بررسی مرگ ناگهانی پدرش و تاثیر آن بر زندگی و نوشتهها و همچنین تأمل بر زندگی خودش میپردازد. این کتاب نشاندهنده تاثیرات فلسفی و شخصی است که در آثار بعدی او نیز دیده میشود. او علاقهمند به نمایندگی از تعدد خودها و طبیعت متغیر هویت انسانی بوده است. منظور از «تعدد خودها» در آثار پل استر ایدهای است که بیان میکند هویت انسانی ثابت و یکدست نیست، بلکه متغیر و چندوجهی است. این مفهوم به این معناست که یک فرد میتواند در شرایط مختلف و در طول زمان، هویتهای متفاوتی داشته باشد و این هویتها میتوانند به اشکالی مختلف بروز کنند. این تمایل به نمایش تنوع و پیچیدگی هویت انسانی در آثار او به وضوح دیده میشود و به خوانندگان اجازه میدهد تا با دیدگاههای مختلفی از یک شخصیت واحد آشنا شوند.
رمان «لویاتان» استر از هیولای دریایی کتاب مقدس وام گرفته شده است. لویاتان هیولایی دریایی توصیف میشود که قدرت و عظمت بینظیری دارد. او به عنوان نمادی از شر و هرج و مرج شناخته میشود و در برخی از متون یهودی به عنوان رقیب اصلی خداوند درنظر گرفته میشود. استر در رمان خود از لویاتان به عنوان استعارهای برای ترس، اضطراب و بیمعنایی زندگی استفاده میکند. لویاتان که ریشه در اسطورهشناسی و کهن الگوی امریکایی دارد، هم بیزمان است و هم قاطعانه درباره لحظه اکنون. شخصیت اصلی این رمان به عنوان «شبح آزادی» نمونههایی از مجسمه آزادی را در سراسر کشور منفجر میکند. او یک قهرمان هابزی است که دشمن او دولت است و مرگ خودخواستهاش استعارهای برای مبارزه محکوم به شکست انسان. در رمان «لویاتان» استر شخصیتهایی را خلق میکند که تحت تسلط الگوهای تکراری هستند. این شخصیتها تا پایان اپوکریفایی، آخرالزمان کتاب مقدس، تروماهای سازنده زندگیشان را بازی و بازی میکنند. این استفاده از موتیفهای کتاب مقدس، داستان لویاتان را به عنوان موضوعی برای بررسی شخصیتهایی که تحت سلطه الگوهای تکراری هستند، معرفی میکند. این رمان نهتنها از نظر فلسفی بلکه از نظر دینی نیز با کتاب مقدس ارتباط دارد و این ارتباط در تمها و شخصیتهای رمان به وضوح دیده میشود. رمان «لویاتان» مباحث فلسفی متعددی از قبیل: مفهوم شکست در زندگی و هویت انسانی را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه شکستها میتوانند بر تعریف و درک ما از خودمان تاثیرگذار باشند. این رمان به نقش شانس و اتفاقات تصادفی در زندگی و چگونگی تغییر مسیر زندگی بهوسیله آنها میپردازد. رمان به ماهیت دور از دسترس و گاه فریبنده حقیقت اشاره دارد و اشکال مختلف تجلی حقیقت را نشان میدهد و از طریق روابط شخصیت اصلی به بررسی تعاملات و ارتباطات انسانی و پیچیدگیهای آن میپردازد و انگیزههای سیاسی و شخصی که افراد را به اقدامات شدید سوق میدهد را آشکار میسازد. موضوعات فلسفی در «لویاتان» همانند دیگر رمانهای استر به گونهای پرداخته شدهاند که خواننده را به تأمل و درک عمیقتری از زندگی و انسانها دعوت میکنند. این رمان را میتوان در جایگاه یک اثر ادبی و یک متن فلسفی مورد مطالعه قرار داد.
رمان «4321» داستانی پیچیده و چندوجهی است که به زندگی چهار نسخه متفاوت از یک شخصیت به نام آرچی فرگوسن میپردازد. داستان در دهههای میانی قرن بیستم در ایالاتمتحده آغاز میشود و به موضوعاتی مانند روابط انسانی، خانوادههای یهودی، عشق و زندگی خود نویسنده میپردازد. این رمان یک رمان بیلدونگسرمان است، زیرا تمرکز آن بر بلوغ و شکلگیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی داستان، آرچی فرگوسن و تکامل چهار نسخه از زندگی او را روایت میکند. هر یک از این نسخهها، مسیری متفاوت در زندگی را دنبال میکنند و این امر به خواننده اجازه میدهد تا ببیند چگونه انتخابهای مختلف و شرایط تصادفی میتوانند بر سرنوشت یک فرد تاثیر بگذارند. داستان در دهههای میانی قرن بیستم در ایالاتمتحده امریکا رخ میدهد و به موضوعاتی مانند تاریخ، سیاست، عشق، جوانی و نویسندگی میپردازد. «4321» با جزییات دقیق و شخصیتپردازی عمیق، درباره تجربیات متفاوت آرچی فرگوسن در هر یک از این جهانهای موازی میپردازد. این رمان به دلیل ساختار نوآورانه و داستانگویی جسورانهاش مورد تحسین قرار گرفته و در سال ۲۰۱۷ در فهرست نهایی جایزه من بوکر قرار گرفت. «4321» نمونهای برجسته از ادبیات پست مدرن است که به خواننده اجازه میدهد تا درک عمیقتری از تاثیر اتفاقات و انتخابها بر زندگی انسانها پیدا کند. این رمان داستانی پرشکوه و تاثیرگذار است و پرترهای مکتوب از تولد و زندگی نویسنده از دوران کودکی تا بزرگسالی به همراه آشکارسازی تمایلات ادبی اوست. حتی استر در این رمان راوی حادثهای است که شباهت زیادی به حادثهای دارد که در واقعیت در زندگی استر رخ داده بود. این نوع انعکاس تجربیات شخصی در آثار ادبی نشاندهنده تمایل نویسنده به استفاده از عناصر زندگی واقعی به عنوان الهام برای خلق داستانهای خود است. در مجموع، پل استر در مقام یک نویسنده، تجربیات شخصی خود و خانوادهاش را به عنوان منبع الهام برای خلق داستانهایش به کار برده است و این امر میتواند شامل تجربیات پسرش دانیل نیز باشد. به نظر میرسد که تجربیات کودکی دانیل استر و مشکلاتی که او با آنها روبهرو بوده، در برخی از رمانهای پل استر منعکس شدهاند. هم پل استر و هم همسرش، سیری هوست وت، داستانهایی نوشتهاند که گفته میشود براساس یا الهام گرفته از مشکلاتی بوده که با دانیل داشتهاند. به عنوان مثال، رمان «آنچه عاشقش بودم» اثر هوست وت به رابطه پرتلاطم بین یک هنرمند و پسر معتاد به مواد مخدرش و ناپدریاش میپردازد. رابطه پل استر با پسرش، دانیل، رابطهای پیچیده و دشوار بود. دانیل در زندگیاش با مشکلات متعددی از جمله مصرف مواد مخدر روبهرو بود که منجر به مرگ تراژیک او شد. در واقع او 11 روز پس از متهم شدن به قتل دختر ۱۰ ماههاش، روبی، بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت. اگرچه جزییات دقیقی در مورد تاثیر تجربیات کودکی دانیل بر مصرف مواد او در دسترس نیست، اما گزارشهای خبری نشان میدهند که او با چالشهایی مانند سوء مصرف مواد و مسائل قانونی دست و پنجه نرم کرده است. در رمان «شب پیشگویی» استر شخصیتی به نام تراوس را معرفی میکند که پسرش به عنوان یک معتاد به مواد مخدر نشان داده شده است. این ممکن است نشاندهنده تأملات استر در مورد تجربیات شخصی خود و پسرش باشد. بررسی آثار پل استر نشان می دهد که او تمایل زیادی به استفاده از تجربیات شخصی خود به عنوان الهام برای خلق داستانهایش داشته است. هر چند استر صراحتا انکار کرده است که رمانهای او زندگینامه خود نوشت او نیستند. پل استر تاثیر قابلتوجهی در ادبیات معاصر داشته است. آثار او، بهخصوص «سهگانه نیویورک»، به عنوان نمونههای برجستهای از ادبیات پستمدرن شناخته میشوند و روی نسلهای بعدی نویسندگان تاثیر گذاشتهاند. این آثار با تمرکز بر موضوعاتی مانند هویت، وجود و بیگانگی به بررسی پیچیدگیهای زندگی مدرن پرداختهاند. در مجموع تاثیر پل استر بر ادبیات معاصر نه تنها از طریق آثار خودش بلکه از طریق مشارکتهای او در بحثهای فرهنگی و اجتماعی نیز مشهود است. او به عنوان یک نویسنده پرکار و تاثیرگذار در عرصه ادبیات شناخته میشود. استر همچنین به عنوان یک صدای قدرتمند برای آزادی بیان و دموکراسی در امریکا شناخته میشود. یکی از آخرین کتابهای او، «ملت حمام خون» که با عکسهایی از داماد عکاسش، اسپنسر اوسترندر، همراه است، فریادی علیه اپیدمی خشونت با سلاح گرم در امریکاست. استر در این مورد با بر زبان راندن «اگر امروز نه پس کی؟» موضعی مذهبی اتخاذ میکند و مستقیما به گفته هیلل بزرگ اشاره کرد که «اگر نه حالا پس کی؟» استر در خاطرات کوتاهی با عنوان «دست به دهان» که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، درباره نویسنده شدنش نوشت: «همیشه تنها آرزویم نوشتن بود. من این را از همان ۱۶ یا ۱۷ سالگی میدانستم و هرگز خودم را گول نزده بودم که بتوانم از آن امرار معاش کنم. نویسنده شدن یک «تصمیم شغلی» مانند دکتر یا پلیس شدن نیست. شما آن را بیشتر از اینکه انتخاب کنید، انتخاب میشوید و وقتی این واقعیت را پذیرفتید که برای هیچ کار دیگری مناسب نیستید، باید آماده باشید تا مسیر طولانی و سختی را تا آخر عمر طی کنید.» در نظر پل استر که در تمام آثارش آشکارا به امر تصادف و شانس اقرار میکند، نویسندگیاش از روی صدفه و اتفاق نیست. از این رو میتوان او را نویسندهای اتفاقی در دنیای منتخب نویسندگی نامید.
چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا میکنند؟
بررسی کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»
بررسی سه مغالطهی حالگرایی و نسبیگرایی اخلاقی
مهمترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.
ما وارد تاریخ شدهایم و دیگر منتظر نمیمانیم که درباره ما بنویسند.