img
img
img
img
img

آشنایی با مفهوم سوگ

تبیان: عمولاً سوگ برای ما تداعی‌کننده مرگ عزیزان است؛ اما ممکن است در مواقع دیگری هم به سوگ بنشینیم و مرگی در کار نباشد مثل پایان روابط یا شرایطی که برای ما مهم و خاص هستند. ما از دل بیماری فراگیری که زندگیمان را تغییر داد، گذشتیم. در خلال این دوران، دوستان، خانواده، منبع درآمد ،شغل و کسب و کارهای خانوادگی را که نسل اندر نسل شکل گرفته بودند را از دست دادیم، امنیت مالی، فرصت حضور در لحظات پایانی زندگی عزیزانمان، حس اطمینان به آینده و دسترسی به حمایت اجتماعی برای تحمل این اتفاقات را هم از دست دادیم. این فقدان‌ها که بسیاری از افراد تجربه کرده‌اند جهان را تغییر داده و پیامدهای روانی و غمی سنگین بر جای گذاشته است. هر کس که احساس می‌کند فقدان کسی یا چیزی زندگی‌اش را تغییر داده باید این موارد را به خاطر بسپارد.

سوگ مسئله‌ای طبیعی است

افراد بسیاری را دیده‌ام که حس می‌کنند تقلای کنار آمدن با سوگ باعث درماندگی و شکست آنها در زندگی شده است. آنها در قدرت شخصیت خود تردید دارند؛ گویی سوگ اختلال یا مشکلی است که باید آن را رفع کنند. سوگ پیشامدی طبیعی برای انسان است. مرحله‌ای بدیهی که بعد از از دست دادن کسی یا چیزی که به آن علاقه مند یا نیازمندیم یا حس وابستگی به آن داریم و معنابخش زندگی ما بوده است، آن را تجربه می کنیم.

دلتنگی پر از حسرت

اندوه بخشی از سوگ است؛ اما سوگ چیزی فراتر از اندوه است. “سوگ، دلتنگی پر حسرت برای کسی است که دیگر نیست” روابط، هسته اصلی انسان هستند و به آن معنا می‌بخشند، بنابراین روابط انسانی یکی از پرمعناترین جوانب زندگی آدمهاست. وقتی رابطه‌ای به پایان می‌رسد نیاز به آن رابطه متوقف نمی‌شود. بدن شما هم سوگواری می‌کند. از دست دادن عزیزان تهدید روانی و جسمی بزرگی به حساب می‌آید. درد هم بعد احساسی و هم بعد جسمی دارد و واکنش بدن در قالب استرس را مدام تحریک می‌کند.

کمک به فرد سوگوار به چه شکل است؟

قبل از اینکه درباره کارهایی صحبت کنیم که تحمل سوگ را آسانتر می‌کند بیایید در ابتدا مشخص کنیم که کمک به چه معناست؟ کمک به معنای از بین بردن درد یا وادار کردن فرد سوگوار به فراموشی و رها کردن آن نیست. کمک، درک احساسات ضد و نقیض حین سوگ طبیعی است. گاهی کمک به دیگری یافتن راه‌های جدید برای پذیرش و پردازش درد به روشی مطمئن و سالم است.

آیا می توانیم با این درد کنار بیاییم؟

سوگ تحمل ناپذیر است. کاملاً منطقی است که پاسخ ذاتی انسان به آن تلاش برای نادیده گرفتن آن باشد. این درد شدید و عظیم وحشتناک است؛ بنابراین اگر بتوانیم حتماً آن را کنار میزنیم؛ اما نادیده گرفتن یک حس همه احساسات را سرکوب میکند، در این حالت فقط حس پوچی و بی‌حسی به ما دست می‌دهد و برای یافتن هدف و معنای زندگی روشی که قبلاً یاد گرفتیم را دوباره در پیش می‌گیریم. گاهی راهی برای سرکوب این درد عمیق می‌یابیم مانند کار خیلی زیاد یا مصرف الکل یا انکار اتفاقی که افتاده و گمان می‌کنیم که حالمان خوب شده است؛ اما بعدها مسئله‌ای کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت این مانع را دور می‌زند و حجم زیادی درد منفجر می‌شود و ما را در شوک فرو می‌برد و باعث میشود از خود بپرسیم آیا می‌توانیم با این درد کنار بیاییم؟ سوگی که با آن کنار نیامده باشیم افسردگی، خودکشی و سوء مصرف الکل را به همراه دارد. بنابراین شاید با نادیده گرفتن سوگمان و دور کردن آن حس کنیم از خود محافظت کرده‌ایم؛ اما در طولانی مدت نتیجه عکس می‌گیریم.

گذر از اقیانوس سوگ

گفتن این حرفها خیلی راحت است؛ اما تجربه آن در واقعیت دشوار است. وقتی دردی را نادیده می‌گیریم دلیل موجهی داریم. سوگ مثل اقیانوس بزرگ و سهمگین و بی‌پایان به نظر می‌رسد. چطور امکان دارد با چنین چیزی مقابله کنیم؟ می‌توانیم با درک آنچه در انتظارمان است، شروع کنیم و آنچه برای گذر از این مسیر دشوار از آن کمک می‌گیریم را بشناسیم. بعد به مرور با این تجربه مواجهه می‌شویم چندین گام به سمت اقیانوس سوگ بر می‌داریم، آن را احساس می‌کنیم، نفس می‌کشیم، گامی به عقب برمیداریم و کمی استراحت می‌کنیم. با گذشت زمان می‌آموزیم سوگواری سوگ را از بین نمی‌برد؛ اما به ما این قدرت را می‌دهد که با یاد و خاطره عزیزی که دیگر نیست به زندگی برگردیم.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اپیدمی «تنهایی مردانه»

چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا می‌کنند؟

  انزوای مرد زیرزمینی

بررسی کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»

  انسان معیار همه‌چیز نیست

بررسی سه مغالطه‌ی حال‌گرایی و نسبی‌گرایی اخلاقی

  مصلح مسلح یا مصلح قرارداد؟

مهم‌ترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.

  همه معمولی هستیم

ما وارد تاریخ شده‌ایم و دیگر منتظر نمی‌مانیم که درباره ما بنویسند.