وینش: کلیشههای سالمندی گسترهای از پیرهای خوشروی دوستداشتنی تا پیرمردهای غرغرو را شامل میشود. چنین شخصیتهایی در داستانها بسیار متداولند. در واقع، چه بسا داستانها بازتولیدکنندهی درک کلیشهای ما از افراد مسن باشند، البته به انضمام تعداد انگشتشماری نویسنده که از این کلیشهها فراتر میروند.
طبق بررسی Gransnet (شبکهی اجتماعی افراد بالای ۵۰ سال) در سال ۲۰۱۹، بر روی بیش از ۱۰۰۰ زن کتابخوان بالای ۴۰ سال، این مساله به قوت خود باقی است. بیش از نیمی از پاسخدهندگان احساس میکردند که شخصیتهای زن داستانی در نقشهای کلیشهای ظاهر میشوند و ۴۷ درصد احساس میکردند که کتابهای کافی درباره زنان میانسال یا مسن وجود ندارد. این در حالی است که زنان بالای ۴۵ سال بیش از هر گروه دیگری خریدار کتابهای داستانیاند.
کارولین لاج، وبلاگنویس کتاب و یکی از نویسندگان کتاب «دوران تازهی پیری و بازنشستگی روشمند» درباره نقش ناشران و نویسندگان میگوید: «آنها مزایای تجربه و ادامه دادن را دست کم میگیرند. پیشفرض آنها دربارهی سالمندان مبتنی بر تکنوهراسی، فقدان توانایی فیزیکی، فقدان احساس و عمل جنسی است. برخی طرز فکرها اشتباه است (مثلاً همه زنان مسن مادربزرگ نیستند؛ من از اینکه به عنوان یک مستمریبگیر تعریف شوم متنفرم). به نظرم (نویسندگان و ناشران) مشکل تنهایی افراد مسن را دست کم میگیرند. به نظر میرسد داستانهای خارجی در این امر بهتر باشند و برخی از آثارشان مستقیما به جایگاه زنان مسن در جامعه میپردازند.
اما نکته امیدوارکنندهتر این است که:
«بیشتر داستانها به برخی چالشهای پیری توجه میکنند: زوال عقل یکی از موضوعات روز است. با اینکه ناشران، خوانندگان و نویسندگان ممکن است محتاطانه با شخصیتهای مسن داستانها مواجه شوند، اما به عقیدهی من نیازی به این کار نیست.»
بنابراین، وجود شخصیتهای مسن در میان رمانهای محبوبمان چه مزایایی دارد؟
شخصیتهای مسن میتوانند مهارتهای جدیدی یاد بگیرند
خوانندگان، شخصیتهایی را دوست دارند که بتوان با آنها ارتباط برقرار کرد و این شخصیتها همراه با پلات داستان از نظر روانی رشد یابند. اگر تصور کنیم که پیری دوران سراشیبی است، ممکن است نسبت به شخصیتهای مسن محتاط باشیم. اما این با واقعیت همخوانی ندارد. اگرچه ممکن است در زندگی واقعی بدن ما بیجنبوجوش باشد، ذهن ما همچنان فعال باقی میماند (مگر اینکه گرفتار زوال عقل یا سایر بیماریهای مخرب عصبی شویم). ما میتوانیم تا زمان مرگ برنامه داشته باشیم، رشد کنیم و خودمان را به چالش بکشیم.
در رمان «فرشتهی دوشیزه گارنت» اثر سالی ویکرز، وقتی که یک معلمهی بازنشسته آپارتمانی را در ونیز به مدت شش ماه اجاره میکند، ذهنیتهای قبلیاش به کلی تغییر میکند. او که قبلا محافظهکار و سختگیر بود، ابتدا عاشق مردی میشود که نمیتواند به آن مرد ابراز علاقه کند، و مهمتر از آن، عاشق زیبایی شهر و در نهایت خود زندگی میشود.
ریچل جویس در رمان «سفر زیارتی قرن بیست و یکم هارولد فرای»، یک مرد معمولی را به تصویر میکشد که قصد سفری غیرعادی برای بازپرداخت بدهی به یک دوست قدیمی گمشده را دارد. جویس با پرداختی ظریف و فریبنده، دوران “رو به پیری” هارولد ۶۵ ساله را به عنوان زمانی برای جبران، پذیرش محدودیتهای خود و دیگران، و گرامیداشت آنچه که برجا مانده به تصویر میکشد.
حتی شخصیت اینید، زن مقتدرِ رنجیدهخاطر رمان «اصلاحات» جاناتان فرنزن، وقتی که در دههی هفتاد زندگی، اوضاعش بهتر میشود، تعصبش هم کمتر میگردد.
قهرمانان مسن اغلب پیشداستان پرباری دارند
به طور بالقوه شخصیتهای مسن جالبتر از شخصیتهای جوان هستند زیرا دههها تجربهی آنها میتواند یک پلات چندلایه را گرهگشایی کند. رمانهای موفق بسیاری حول محور شخصیتی شکل گرفتهاند که نظارهگر زندگی گذشتهی خویش است.
«ببر ماه» نوشتهی پنهلوپه لایولی، خاطرات یک روزنامهنگار هفتادوچند ساله خودبین را به تصویر میکشد که درگیر سرطان بر روی تخت بیمارستان دراز کشیده است.
رمان کمترشناخته شدهای که من چندباری خواندمش، «صخرهها»ی پیتر نیکولز، رمانی است با توالی زمانی معکوس. داستان با لولو و جرالد هشتادسالهای که با هم قهرند و اینک رو به احتضارند شروع میشود، در ادامه داستان به عقب و به حادثهای دراماتیکی که آنها را از هم جدا کرد برمیگردد.
گذشته غمانگیز شخصیت روزان صدساله، که در موازات تاریخ غمانگیز ایرلند در قرن بیستم روایت میشود، با اختلاف بهترین بخش رمان «دستنویس اسرارآمیز» نوشتهی سباستین بری است.
به گفته کارولین لاج، با توجه به ظرفیتهای گستردهی شخصیتهای سالخورده، حیف است که اغلب چنین تصویری به خورد خوانندگان داده شود: «زن مسنی که همچنان در سودای دوران جوانی خود سیر میکند، همچون یک زن جوان هنوز تحت تاثیر عشق ۲۰ سالگیاش است، اما به عنوان یک زن مسن ظاهر میشود، گویی گذشت زمان هیچ تأثیری روی او نداشته است.»
کلیشههای سنی میتوانند شخصیتهای دوستداشتنی بیافرینند
ممکن است از رمانهایی با شخصیتهای مسن دوری کنیم تا احتمال زوال تواناییهای ذهنی و جسمیمان را به یادمان نیاورد. با اینکه همه تسلیم بیماری و ناتوانی نمیشوند، ولی ما معمولا با افزایش سن آسیبپذیرتر هستیم. با این حال، یک قلم کاردرست، میتواند از چنین ضعفی داستانهای جذاب با شخصیتهای پیچیده و دوستداشتنی خلق کند.
رمانهای بسیار خوبی درباره زوال عقل وجود دارد، مانند «الیزابت گم شده است» نوشته اِما هیلی و «مهمان شب» اثر فیونا مک فارلین که هر دو با طنز و مهربانی، سیر قهقرایی، وحشت و انگیزهی بهبود این بیماری را به تصویر میکشند.
حتی غرغروهای پیر میتوانند شخصیتهای ادبی خوبی باشند. جو و ادوارد هاپر در «سرزمین باریک» نوشتهی کریستین دایر هیکی، هنرمندانی هستند که دوران اوج خود را پشت سر گذاشتهاند. پیری و ناخوشاحوالی تفاوتهای بین آنها را تشدید کرده است: ادوارد کم حرف شده و جو در آرزوی توجهی است که ادوارد نمیتواند به او بدهد. جو نیز نسبت به موقعیت حرفهای موفقتر ادوارد حسادت میکند و بارها او را به مشاجرههایی برمیانگیزد که هیچ کدام در آن برنده نمیشوند.
شخصیتهای مسن ثابت میکنند که نباید نگران افول ستارهی بختمان باشیم
خوب، ما میتوانیم به افراد مسن اجازه دهیم دارای شخصیتپردازی ویژهای باشند، اما آیا میتوانیم بپذیریم که از نظر فیزیکی به دیگران نزدیک شوند؟ عملا دربارهی رابطهی جنسی چطور؟
در نظرسنجی Gransnet که در ابتدای این مطلب ذکر شد، بیش از یک سوم (۳۵٪) پاسخدهندگان احساس میکردند که زنان مسن داستان در رابطهی جنسی معمولاً به عنوان “شخصیتی سردمزاج” به تصویر کشیده میشوند، ۲۱٪ فکر میکردند که آنها “در کفمانده” نمایش داده شدهاند و تنها ۱۰٪ تصور میکردند که زنان مسن، جذاب و سکسی به تصویر کشیده شدهاند.
همسایههای هفتادوچند ساله در رمان «ارواح ما در شب» اثر کنت هاروف، این احساس شرم را از سوی نسل جوان تجربه کردهاند. در ابتدا، آنها اجازه نمیدهند که رابطه روبهرشد بیشنشان خراب شود، و آنچه که در ابتدا پادزهر عملی برای مقابله با تنهایی بوده، بدل به عشق میشود. اما این قبل از آن است که آنها وابستگی خود را نسبت به فرزندانشان در نظر بگیرند.
تصویری از فیلم «ارواح ما در شب» ساخته ریتیش باترا با بازی جین فوندا و رابرت ردفورد، برگرفته از رمانی به همین نام نوشته کنت هروف
اگرچه بری در «آقای لاورمن» اثر برناردین اواریستو از یکی از دخترانش حمایت میشود، اما برای مخفی نگه داشتن تمایلات جنسی خود با فشارهای دیگری روبرو است. این رمان که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، تابوهای نوشتن متعددی را میشکند و نه تنها عشق فیزیکی در هفتاد و چهار سالگی را نشان میدهد، بلکه نشان میدهد که یک همجنسگرای لندنی متولد کارائیب در نهایت تمایلات جنسی خود را فاش میکند.
بالاخره چند سالگی سن پیری است؟
در چه سنی فردی را سالمند میدانیم؟ در حالت کلی، معمولا آنها از ما بزرگترند. با این حال، ناشران ممکن است یک فرد مسن را بین ۶۰ تا ۱۰۰ ساله تعریف کنند. این یعنی تنوع سنی افراد را بین زمان تولد تا ۴۰ سالگی و به دسته جوانان مجرد تقلیل دهند!
متی، شخصیت اصلی رمان «ماتیلدا ویندزور به خانه می آید» در سال ۲۰۲۱، ۷۰ ساله است. سنی که از دوران فرتوتیت بسیار دور است. اما ۳۰ سال پیش در فضای رمان، او سالخورده بود، به خصوص در نظر جنیس، مددکار اجتماعیاش که در ابتدای ۲۰ سالگی است. هنری، راوی سوم شخص داستان، هنوز ۶۰ ساله نشده است، اما یکسری نگرشهای سفت و سختی دارد که ما به طور کلیشهای به پیری نسبت میدهیم. حال آنکه ما در هر سنی ممکن است در یک عادت قدیمی گیر کنیم.
از به کارگیری تعداد زیادی شخصیت مسن در داستانتان نترسید
به نظر میرسد که مانند هر اقلیت به حاشیه رانده دیگری، ما یک شخصیت مسن را بیشتر پذیرا هستیم تا به صورت گروهی از افراد مسن. بنابراین، کشف رماننویسانی که جرات دارند صفحات خود را پر از شخصیتهای مسن کنند، فرحبخش است. «فراموش نکن که خواهی مرد» اثر موریل اسپارک تنها شامل یک شخصیت زیر شصت سال است که فقط در یک نقش فرعی ظاهر میشود. این کتاب که نخستینبار در سال ۱۹۵۹ منتشر شد یک کمدی درباره خلقیات تعدادی از لندنیهای مسن طبقهی بالا است.
تازهترین اثر جوانا کانن «سه چیز دربارهی السی» اگرچه به شخصیتهای کارمند جوان برای رسیدگی به خانه نیاز دارد، اما بیشتر بر ساکنان مسن متمرکز است.
آیا رمان هایی با شخصیتهای مسن نادیده گرفته میشوند؟
باوجودی که دوران پرشور و نشاط جوانی هم در داستان و هم در زندگی واقعی جذاب است، رمانهای خوشنویسی که شخصیتهای مسن را به نمایش میگذارند در میان خوانندگان و داوران جوایز ادبی محبوب هستند.
به عنوان مثال، اولگا توکارچوک مدت کوتاهی پس از انتشار رمانش در ایالات متحده در مورد یک زن عجیب و غریب شصتساله، با نام «بر استخوانهای مردگان»، جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۸ را دریافت کرد.
«اصلاحات» اثر جاناتان فرنزن، با حضور یک زوج مسن و فرزندان بزرگسالشان، جوایزی دریافت کرد یا در فهرست نهایی چندین جایزه قرار گرفت. کتاب «دستنویس اسرارآمیز» نوشتهی سباستین بری که برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، در فهرست نهایی جوایز بوکر قرار گرفت و در آن سال جایزه کاستا را از آن خود کرد. «آلیو کیتریج» اثر الیزابت استروت برنده جایزه پولیتزر در سال ۲۰۰۹ برای ادبیات داستانی شد. «ببر ماه» پنهلوپه لایولی برنده جایزه بوکر در سال ۱۹۸۷ شد. «سفر زیارتی قرن بیستم هارولد فرای» نوشتهی ریچل جویس، در زمان رونمایی بیش از چهار میلیون نسخه فروخت.
چرا مردان بیشتر از زنان احساس انزوا میکنند؟
بررسی کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»
بررسی سه مغالطهی حالگرایی و نسبیگرایی اخلاقی
مهمترین پروژه فکری فیرحی ناتمام ماند.
ما وارد تاریخ شدهایم و دیگر منتظر نمیمانیم که درباره ما بنویسند.