آرمان ملی: کافی است از فیض شریفی بپرسی «چه خبر؟» تنها چند دقیقه بعد، فهرست پُر و پیمانی از عناوین را در اختیارت میگذارد که یا به تازگی منتشر شده، یا در آستانه انتشارند و یا آخرین مراحل نگارش و ویرایش را پشتسر میگذارند.
خبر گردآوری نقد آثار حدود ۱۰۰ شاعر میانسال و جوان در چند دهه اخیر و انتشار آن در قالب دو جلد کتاب، مناسبت تازهای بود تا اینبار از او بخواهیم بیشتر درباره نقد ادبی، تحلیل و البته تفاوت آن با ریویونویسی مرسوم در مطبوعات و جراید صحبت کند. او که معتقد است نقد، کنشی نظاممند و عاری از پسندهای فردی است، در توصیف شرایط موجود میگوید: «ناقدان معمولا پشتسر شاعر و داستاننویس حرکت میکنند. وقتی شعر و داستان در سطح حرکت میکند؛ شما نباید توقع داشته باشید که نقد بر شعر و داستان سوار شود.” و وقتی از انگیزه و هدفش از این همه سال نقد و تحلیل ادبی میپرسم، با خنده جواب میدهد: «کار و بار خودمان را کنار گذاشتهایم تا درباره شاعران دیگر سخن بگوییم؛ درحالی که میدانیم خودمان چیزی از دیگران کم نداریم و کم نگذاشتهایم.»..
اخیرا مطلع شدیم که مجموعهای از نقدهای ادبی شما در قالب کتاب، منتشر شده است. لطفا کمی درباره این اثر، محتوا و بازه زمانی نقدها توضیح دهید.
پروژه شاعران معاصر ایران، همچنان ادامه دارد. اخیرأ کتاب نقد آثار سیروس نوذری(۵) پوران فرخ زاد (۶) و هرمز علی پور (۷)، بر بساط نشر نشسته است. پیش از این دو کتاب، نقد و بهگزین اشعار اسماعیل خویی، علی باباچاهی، سیدعلی صالحی، شمس لنگرودی را انتشارات حس هفتم به چاپ رسانده و منتشر کرده است. در ادامه کتابهای شاپور جورکش، احمدرضا احمدی، رضا براهنی، نصرت رحمانی و چند دهه اخیر شاعران معاصر جوان را منتشر خواهیم کرد… همانطور که اشاره کردید، کتاب شاعران چند دهه پایان قرن چهاردهم نیز در دو جلد چاپ میشود چون در این اثر قطور، دفترهای شعر حدود ۱۰۰ شاعر میانسال و جوان از لحاظ زبان و نگاه نقد و بررسی شده است. درباره بازه زمانی نقدها نمیتوانم تخمین بزنم، چون بیش از 30 سال است که این آثار را نقد و بررسی کردهایم و بعضی از این آثار را در مجلات و روزنامهها به چاپ رساندهایم. باید در اینباره دقت کرد، زیرا که طیف بزرگی از این شاعران، شعرهای سپید و نیمایی، پسانیمایی (یا پسامدرن)، حجم، فراسپید، فرانو و سبکهای دگر میگویند. جمعبندی این جریانها و موجها واقعأ بسیار سخت و جانفرساست. بخشی از نقدها و تحلیلها و ریویوهای این جریانها را فخرالدین سعیدی به عهده گرفتهاند، ما میخواهیم این کتاب دو جلدی را با همکاری هم چاپ کنیم.
با توجه به گستره فعالیتهای ادبی- پژوهشی و همچنین تعاملی که همواره با رسانهها و مطبوعات داشتهاید، جایگاه نقد ادبی را در طول این سالها چطور ارزیابی میکنید؟
روزنامهها و مجلات ادبی هماره با ما تعامل داشتهاند. حتمأ به یاد دارید که شما در این دو دهه بسیاری از این نقدها را در روزنامه آرمان ملی به چاپ رساندهاید. جایگاه نقد ادبی ایران را باید در ارتباط با شعر و داستان معاصر مشخص کرد. ناقدان معمولا پشتسر شاعر و داستاننویس حرکت میکنند. وقتی شعر و داستان در سطح حرکت میکند؛ شما نباید توقع داشته باشید که نقد بر شعر و داستان سوار شود و ناقد، عمیقا در دریایی که به عمق یک انگشت است، غوص کند.
ما مجبور بودیم که مثلأ نقدهای این چند دهه را زیر نظر بگیریم و نقد بر نقد کنیم. مثال میآورم؛ علی باباچاهی «سه دهه شاعران حرفهای» را نوشتهاند و در آن، شاعران پسامدرن را به دو بخش تقسیم کردهاند: مفهوم گرایان و ضد مفهومگرایان. براهنی هم در کتاب «خطاب به پروانهها» همین کار را کرده است. از نگاه من که این تقسیمبندی کامل نیست؛ چون در شعر ایران میتوان شعر تأویلی گفت، ولی شعر ضدمفهوم نمیتوان گفت؛ زیرا بالاخره از برخورد و تصادم واژهها، مفهوم و پیامی بیرون میزند. براهنی و باباچاهی فکر میکنند با نحوشکنی بسیار میتوانند شعر ضدمفهوم بگویند. وقتی شما نحو را به نهایت تخریب کنید، دیگر زبان نمیماند و صوت میآید، در آن صورت دیگر صوت نمیتواند زبان باشد. مولوی هم همین کارها را میکرد ولی در اصوات او مفهومی متبادر میشد. مسأله دیگر این است که بسیاری از این شاعران نیمایی مثل براهنی، باباچاهی و دیگران در طول زمان ریل عوض کردهاند و شعر پسامدرن سرودهاند و بسیاری از پسامدرنها، دنده عقب زدند و شعر ساده و نیمایی و شاملویی میگویند. نقدها و تحلیلهای چند شاعر و پژوهشگر دیگر هم هست که آنها هم شعرهای خود و دیگران را نقد کردهاند و دهه به دهه شاعران را تقسیم کردهاند که آنها راهنمای خوبی هستند؛ ولی تکرار و نواقص بسیار دارند. کار ما هم مطمئنأ بینقص نیست؛ چون شاعران گاهی اصلا شعر نیمایی و پسانیمایی را رها کردهاند و به اصطلاح خود غزلهای کلاسیک و پسامدرن میگویند. اینجا هم ناقد تقصیر ندارد چون در هرحال بت عیار به شکل دگری در آمده است. ما به شخصه توانستیم چند و چندین شاعر تاثیرگذار را در هر دهه پیدا کنیم و شعرهای آنها را به نقد بکشانیم. حتمأ متوجه شدهاید که ما چقدر گناه داریم. ما کار و بار خودمان را کنار گذاشتهایم تا درباره شاعران دیگر سخن بگوییم؛ درحالی که میدانیم خودمان چیزی از دیگران کم نداریم و کم نگذاشتهایم. به هر معنی از نگاه ما، برخی از ناقدان چند پله از شاعران و نویسندگان بالاترند؛ چون نقد، آفرینش است. شما ممکن است درباره دفتر شعری داد سخن دهید و آفرینش بهتری داشته باشید.
ممکن است تعریف شما را از ریویو، تحلیل و نقد و تفاوت آنها را بدانیم؟
شما وقتی درباره یک شاعر و نویسنده حرفهای مینویسید، حتما او را قبول دارید که دارید درباره او نقد مینویسید. نقد امروز باید بر اساس ۱۷ نظریه ساختارگرا و فرمیک، روانکاوی فروید و لاکان، سوسور، نظریه ریفاتر، نظریه کریستوا، نظریه هوسرل، نظریه مارکس، نیچه، شوپنهاور، ویتگنشتاین، هایدگر، نظریه پسامدرنها، نظریه تاریخ نوین، نظریه فرهنگی و بومی، نظریه بارت و یاکوبسن، نظریه چند لحنی باختین و نظریه پساساختارگرایان نوشته شود. نقد ادبی، کنشی بسیار نظاممند، متکی بر مفاهیم و روششناسیهای برآمده از نظریات ادبی و غیرادبی است. نقدادبی عبارت است از تبیین و تقریر معانی متکثر متون با استفاده از مفاهیم و روششناسیهای برآمده از نظریات نقادانه. به سه کلید واژه: «متن، مفهوم و روششناسی» دقت کنید. متن ابژه نقد یا نوشته مکتوب و جز آن مثل نمایشنامه، فیلم، سریال، تصویر و آگهی تجاری است. منتقد برپایه نظریههای نقادانه به بررسی متون میپردازد. نقد، کنشی نظاممند است و برآمده از پسندها یا سنجههای فردی نیست. نقد مثل ریویو (معرفی) نیست. ریویوگر با ذوق زیبایی شناختی فردیاش درباره آثار ادبی و هنری نظر میدهد. منتقد ادبی موظف است در مقاله خود به نظریات ادبی استناد کند یا تبیینی مختصر از آنها را به دست دهد؛ اما ریویوگر نیازی به استناد یا تقریر نظریات ادبی ندارد. او فقط ویژگیهای اثر تازه منتشر شده را به خواننده میشناساند. اصطلاح تحلیل از علمی شیمی به عاریت گرفته شده است؛ شیمیدان نشان میدهد که عناصر در ترکیب با یکدیگر چگونه موجب ایجاد ماده مورد نظر شدهاند. تحلیل در پی چگونگی برآمدن معنی است، درنتیجه عملکرد وزن شعر و آرایههای ادبی و صورخیال از قبیل تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه، جناس، سجع، ایهام و غیره، متقابلا در «تحلیل» هدف دقیقا تبیین این موضوع است که چگونه جزئیات با عناصری مانند وزن و تزئینات صوری در شعر با زاویهی دید و شخصیتپردازی در داستان به شکلگیری و القای معنای خاص منجر میشود. «مرور و معرفی» یا «ریویو»، نوشته کوتاهیست که کاتب اثر ادبی تازه انتشارات یافته را به خوانندگان معرفی میکند. مثل اطلاعات کتابشناختی و مؤلف و عنوان کتاب و صفحات و ناشر و بهای کتاب و فهرست مطالب و محتوا و به مرور معرفی آثار پیشین شاعر و نویسنده و کمی ارزشگذاری و شناخت کلی از کتاب. ریویوگر میتواند شعرها و داستانها را با هم مقایسه کند. تکنیکها را بگوید و جایگاهها را توضیح دهد. اما نظریههای علمی نقد و نحوه کاربرد عملی آنهاست.
بر اساس آن چه گفتیم، میتوان نتیجه گرفت که دستاندرکاران فعالیتهای ادبی، غالبا بین نقد و تحلیل و ریویو تمایزی قائل نمیشوند. با اسف بسیار مترادف پنداشتن نقد با انتقاد بر این آشفتگی بیش از این افزوده، به نحوی که غالبا تصور میکنند وظیفه منتقد ادبی، برشمردن ضعفها و کاستیهای متن است. آنها از منتقد میخواهند که توضیح بدهد که اثر مورد نظر چگونه میتواند بهتر و تاثیرگذارتر نوشته شود. تصور عمومی البته غیرعلمی از ناقد ادبی این است که یا از نویسنده و شاعر تمجید کند یا به شدت بر او خرده بگیرد. فقط از راه شناساندن نظریههای علمی و نحوه کاربرد عملی آنهاست که میتوان به این برداشتها و توقعات نادرست پایان داد.
به نظر شما چقدر ضرورت دارد که منتقد، دانش خود را به طور مستمر بهروز نگه دارد؟ این مسأله که کمتر شاهد آن هستیم، چطور قابل تحقق است؟
واقعا سؤال خوبی است. باور کنید اگر من چنتهام خالی شود، اصلا نمیتوانم بنویسم؛ چون حظ نمیبرم و نمیتوانم تصنعی بنویسم. این هم تقصیر منتقد نمیتواند باشد، وقتی ناقدی دیگر نمیتواند بنویسد باید قلم را زمین بگذارد. من فکر میکنم چنته پسامدرنها و فلاسفه هم باید تهی شده باشد. شما میتواند در این سه دهه، سه شاعر و نویسنده بزرگ پسامدرن و فیلسوف را نام ببرید؟ شما بعد از هایدگر و هولدرلین در کشور آلمآنکه مهد فلسفه است، میتوانید چند فیلسوف را نام ببرید؟ با این حال نباید ناامید شد. ما هنوز بعضی از آثار نظریهپردازان جهان را ورق نزدهایم. مشکل دراینباره باز فراوان است، چون بسیاری از شاعران و نویسندگان ما دیگر کتاب نمیخوانند چون نه پول دارند؛ نه حوصله. گاهی هم کتابها بد ترجمه شدهاند! درباره ترجمه، من علم و بیرق آن را ندارم؛ ولی میفهمم که گاهی بعضی از مترجمان نمیفهمند که مثلا باختین، کریستوا، ریفاتر چه میگویند. آنها تحتالفظی ترجمه میکنند. ما مجبوریم زبان خودمان را قویتر کنیم و به زبان اصلی بخوانیم. دلم میخواهد چند کتاب را نام ببرم که مترجم متعارفی آنها را ترجمه کرده است. با او تماس گرفتهام که مرا در این صفحه روشن کن… جواب میدهد که من از فلسفه خیلی سر درنمیآورم!.
از ادامه روند انتشار مجموعه نقد و تحلیل آثار شاعران سرشناس چه خبر؟
خدمتتان عارضم که پاسخ این سوال را بخشی در سؤال نخست دادهام. نقدی بر عاشقانههای بیدل نوشتهام. آنتولوژی شعر معاصر ایران (نیما، شاملو، فروغ، سپهری و اخوان) را نشر شب چله چاپ و منتشر کرده است. با چاپ این کتاب، آنتولوژی شعر معاصر ایران به تقریب کامل شده است. چند کتاب هم درباره نمایشنامه و شعر نوشتهام. و کتاب «و شعر چیست ؟» نظریهپردازی است. نمایشنامههای «سیاوش» و «نقد درام»، و «یادداشتهای ادیبانه پیش از آلزایمر» هم خاطراتی درباره شاعران و نویسندگان و سینماگران است. همچنین کتاب «دریا میرود و میآید» مجموعهای از ۱۰۰۶۲ کاریکلماتور است که آن را انتشارات کتاب هرمز چاپ و منتشر کرده است. کتاب ترجمه شعر شاعران جهان «ترانههای کوچک تنهایی» هم با کمک هنگامه شریفی –دخترم- یک هفته دیگر چاپ میشود. اما من اکنون شش کتاب دفتر شعرم را ناشران شب چله و کتاب هرمز دادهام که چهار کتاب مجوز گرفتهاند. رمان «پارانویا» را هم شب چله منتشر میکند.
در حال حاضر نیز مشغول تالیف اثر تازهای هستید؟
خودم هم واقعأ نمیدانم کتاب بعدی من چیست و چه نام دارد؛ چون هنگام نوشتن، سوژه میگیرم که بعد از کتابی که مینویسم چه کار کنم. مثلأ یادم میآید که نمایشنویسی اروپایی، پیس «قائم مقام» را درباره هیتلر نوشته بود. در همان حال من تحریک شدم که درباره «قائم مقام فراهانی» خودمان نمایشنامهای بنویسیم. 6 ماه در اتاق خودم بیتوته کردم و درباره قائم مقام تحقیق کردم تا نمایشنامه قائم مقام را بر سر میز بگذارم. این کتاب را انتشارات کتاب هرمز چاپ کرده است. فعلا همانگونه که گفتم داریم چند دهه شاعران جوان را ویرستاری میکنیم. اگر برای شما امکان دارد از انتشارات نگاه بپرسید که شعر زمان محمد علی سپانلو کی چاپ میشود و هم چنین از انتشارات علمی و فرهنگی بپرسید که چرا چاپ دوم نمایشنامه حسنک وزیر را چاپ نمیکند.
گفتوگو با البرز حیدرپور
گفتوگو با اسماعیل یوردشاهیان اورمیا
نهادهای رسمی دین نتوانستند به دغدغههای انسان مدرن پاسخ دهند.
گفتوگویی منتشر نشده با زندهیاد فتخالله بینیاز
بخش دوم گفتوگو با دکتر فرهنگ رجایی