img
img
img
img
img

معنی امید در جهانی که حتی نتوانسته نسل‌کشی را متوقف کند

انصاف نیوز: لیئا اوپی (استاد فلسفه سیاسی در مدرسه‌ اقتصاد لندن) مطلبی نوشته‌ که متن ترجمه شده‌ی آن در سایت دانشکده منتشر شده‌است. متن کامل را در ادامه بخوانید.
«لحظه‌ای که امسال به من امید داد، لحظه‌ای بود که فکر می‌کردم همه‌ی امیدها از دست رفته است. صبح جمعه‌ای بود در اواسط ماه اکتبر [اواخر مهر ۱۴۰۲]، و تازه با دانشجویانم بحث بر سر رساله‌ی امانوئل کانت، «روشنگری چیست؟»، را آغاز کرده بودم.

مردم اغلب فکر می‌کنند امید حالتی است در میانه‌ی میل و باور: میل به نتیجه‌ای مشخص و باور به اینکه اوضاع جهان به نفع تحقق آن نتیجه است. اما برای من امید معنای متفاوتی دارد. امیدوار بودن ربطی به اوضاع دنیا ندارد. امیدوار بودن نوعی وظیفه است، ضرورتی است که مکمل اخلاقی بودن است. اگر دلیلی نداشته باشیم که بقیه درستکار هستند، چه دلیلی دارد که ما کار درست بکنیم؟ اگر فکر کنیم مسؤولیت‌پذیری ورای توان دیگران است، چه معنی دارد آنها را مسؤول بدانیم؟

امید نقطه‌ی مقابل پوچ‌انگاری است. طرفه این است که هر چه کار جهان بدتر شود، باید بیشتر امیدوار بمانیم تا بتوانیم به مبارزه ادامه دهیم. امیدوار بودن ربطی به این ندارد که برآمدن نتیجه‌ی درست تضمین شده باشد بلکه امید به حفظ اصول درست گره خورده است: اصولی که جهان اخلاقی بر مبنای آنها معنی می‌یابد. پس از نظر من معنای نومید شدن چیست؟ معنایش از دست دادن ایمان به همان اصول است.

داشتم می‌گفتم که سر کلاس تاریخ اندیشه‌ی سیاسی بودیم، و بحث رسیده بود به اندرز مشهور کانت «جرأت اندیشیدن داشته باش» و راجع به این کند و کاو می‌کردیم که چرا کانت روشنگری را «خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن خود» تعریف می‌کند. داشتم به دانشجویان می‌گفتم اینکه برای خودت فکر کنی، اینکه خودت را جای هر کس دیگری بگذاری و از موضع او فکر کنی، و اینکه همیشه منسجم بیندیشی؛ اینها اصول اندیشیدن روشن‌گری هستند، و برای پر کردن فاصله‌ی جهانی که در آن زندگی می‌کنیم با جهانی که مسؤولیت داریم بسازیمش، حیاتی‌اند.

اما در نگاه دانشجویان می‌شد دید که این حرف‌ها برایشان پذیرفتنی نیست. یکی‌شان بالاخره شجاعتش را جمع کرد و گفت: اینها خیلی حرف‌های قشنگی هستند. کانت خوشبخت بود که در عصر روشنگری زندگی می‌کرد؛ دستکم در آن دوره آدم‌ها از این حرف‌ها خوششان می‌آمد. دانشجوی دیگری اشاره کرد که در قرن هجدهم هیچ الگوریتم و شبکه‌ی اجتماعی و اتاق تشدیدی در شبکه‌های اجتماعی نبود و بنابراین هنوز می‌شد به روشنگری از طریق بحث عمومی امیدوار بود. دختر دانشجوی دیگری که اهل بالکان بود اضافه کرد: اصلاً روشنگری برای ما چه کرده است وقتی حتی نتوانسته نسل‌کشی را متوقف کند؟

به نظرم آمد همه‌ی چیزهایی که تا اینجا گفته‌ام ابلهانه بوده است. میان جهانی که راجع به آن می‌خواندم و درس می‌دادم و به آن باور داشتم و جهانی که در آن زندگی می‌کردیم شکاف عظیمی بود. هر صبح شبکه‌های اجتماعیم را وارسی می‌کردم و می‌کوشیدم از اخبار سر در بیاورم، و تنها چیزی که می‌دیدم این بود که تلاش می‌کنند دنیا را متقاعد کنند که کشتن غیرنظامیان بیگناه برخی اوقات، و برای برخی مردم و در برخی شرایط قابل قبول است.

به خودم گفتم آیا دیوانه‌ام که به این قاعده‌ی اندیشیدن تعمیم‌پذیر و منسجم چسبیده‌ام؟ مسأله این نبود که پیش از این چنین سؤال‌هایی از خودم نکرده بودم. تقریباً هر بار که چنین مسائلی پیش می‌آیند به خودم وظیفه‌ی اخلاقی امید داشتن را یادآوری می‌کنم. اما این بار این یادآوری بی‌فایده بود. ایمانم را به عقل از دست داده بودم و حرف‌هایم حتی خودم را هم متقاعد نمی‌کرد.

چطور التیام یافتم؟ سعی کردم موضع خاص خودم را در جهان به خودم یادآوری کنم. و اینکه چگونه نومیدی وجودی من، تضادهای فلسفی من و مسائلی که دارم، برآمده از وضع ممتاز من هستند. مردمانی که از بی‌عدالتی رنج می‌کشند، کسانی که هر روز شاهد پایمال شدن عزت خویش هستند، آنانی که به حاشیه رانده می‌شوند، وادار به سکوتشان می‌کنند، استثمارشان می‌کنند، به‌سوی مرگشان می‌رانند یا می‌کشندشان، نمی‌توانند از خود بپرسند که آیا امید دارند یا نه.

اینان برای زنده ماندن تقلا می‌کنند، می‌کوشند از پس زندگی برآیند، و مدام مبارزه می‌کنند. مبارزه‌ی مدامشان، به هر شکلی که باشد، تاب از دست دادن ایمان را ندارد. کمترین کاری که باقی ما می‌توانیم بکنیم این است که در اصل امیدوار بودن تردید نکنیم، و حتی بیشتر بر خود روا بداریم که امیدوار باشیم. شاید این معنای سیاسی حقیقی روشنگری باشد: اینکه امیدی هست یا نه، فقط مسأله‌ی کسانی است که این مزیت را دارند که می‌توانند در آن شک کنند. چنین کسانی کسر کوچکی از دنیا هستند.»

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی

  تراژدی و اشتباهات؛ در داستان‌های اساطیری

از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»

  راهنمای اسم در ادبیات روسیه

سروکله زدن با رمان‌های ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیت‌های فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.

  بلایی که گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی بر سرمان آورده‌اند

هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکل‌های مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.

  داستایفسکی و پرسشی که تمام عمر از آن رنج می‌برد

دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی می‌کند تا به نفع خدا استدلال کند.