بهترین کتابهایی که امسال خواندهام بدین شرحاند:
۱. دو کتاب راه باریک آزادی (ترجمهی علیرضا بهشتی و جعفر خیرخواهان) و چرا ملت ها شکست میخورند؟ (ترجمهی محسن میردامادی و محمدحسین نعیم پور)، هر دو از رابینسون و عجم اوغلو
این دو اثر با رویکردی نهادگرایانه نشان میدهند که چگونه نهادهای دموکراتیک میتوانند با تعریف ارزشها و ضدارزشها به رفتارهای فردی جهت دهند و کنشهای پراکنده افراد را در محوری یگانه از خیر عمومی به هم پیوند بزنند. همچنین این نهادها با ترسیم قواعدی بنیادین میتوانند سامانهای شفاف و پاسخگو را در بدنهی نظم سیاسی و اجتماعی ایجاد کنند که به نوبه خود زیربنای رشد و توسعه اقتصادی به شمار میرود.
۲. موج سوم اثر الوین تافلر ترجمه شهیندخت خوارزمی
این اثر کلاسیک و مرجع نیز از جمله کتابهای خوبی بود که توفیق مطالعه آن در سال جاری دست داد. این اثر به خوبی نشان میدهد که چگونه انفجار اطلاعات در جهان جدید، مناسبات نوینی را رقم زده و صورتبندی نیروی کار را دستخوش دگرگونی های ژرفی کرده است. همچنین این اثر نشان میدهد که مصرفگرایی و مقوله مصرف به امری کانونی در شناخت ماهیت و سازوبرگهای جوامع جدید بدل شده است.
۳. جنبشهای مدنی؛ منطق راهبردی کنش بدون خشونت اثر اریکا چنووث و ماریا استفان ترجمهی سید محمد امیر
این اثر حجیم نیز به بررسی ماهیت و عملکرد جنبشهای مدنی میپردازد و نشان میدهد که چگونه جنبشهای مدنی و خشونتپرهیز در دستیابی به اهداف خود موثرتر و موفقتر از جنبشهای خشونت مبنا عمل کردهااند. در این اثر نشان داده میشود که جنبشهای مدنی بیش از جنبشهای خشونت مبنا امکان موفقیت دارند و حتی جنبشهای خشونتپرهیز ناموفق نیز بیش از جنبشهای خشونت مبنای موفق توانستهاند مبانی دموکراتیک را در جوامع خود ایجاد کنند.
۴. لیبرالیسمِ ولتر نوشتهی کیوان بلندهمتان
این اثر در سال آتی منتشر خواهد شد، با این حال به جهت بررسی توفیق مطالعه این اثر برای من حاصل شد. اثر یادشده به خوبی خاستگاه های فکری اندیشه لیبرال را در عصر روشنگری نشان میدهد. با مطالعه این اثر هم میتوان دریافت که جایگاه ولتر در عصر روشنگری همسنگ بزرگانی چون کانت است و هم میتوان به خوبی با اندیشههای کانونی و اصیل در تفکر لیبرالیسم آشنا شد. نکتهی جالب آنجاست که با آشنایی با خاستگاه تفکر لیبرال در آغازگاه های آن میتوان میزان تحریف این اندیشه در آیینه ایدئولوژیهای نوظهوری مانند نئولیبرالیسم را به خوبی درک کرد.
۵. مدرنیتهی بازاندیشانه: سیاست، سنت و زیباییشناسی در نظم اجتماعی مدرن اثر آنتونی گیدنز، اولریش بک و اسکات لش، ترجمهی سلمان صادقیزاده
در سال جاری ترجمه این اثر را در دست داشتم و مطالعه و ترجمه آن توفیقی توامان بود. این اثر که به تازگی منتشر شده نشان میدهد که مدرنیته چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ چه مراحلی را پیموده و اکنون در کدام مرحله است؟ دستخوش کدام تحولات معرفتشناختی و جامعهشناختی شده است؟ و چه آینده ای میتوان برای آن تصور کرد؟ به باور نویسندگان مدرنیتهی امروزی تفاوت های بنیادینی با مدرنیته کلاسیک دارد و از نظر ماهیت و سازوکار متفاوت است. مدرنیتهی بازاندیشانه هنگامهای جدید است؛ هنگامهای که در آن انسان مدرن در مسیر مدرنسازی درنگ میکند و به تماشای بیمها و امیدهای پیشِ رو مینشیند؛ پیروزیها و شکستهای گذشته را پیش چشم می آورد و بازاندیشانه و بازنگرانه راه خود را از سر میگیرد. این اثر نشان میدهد که در دورهی جدید فهم ما از سیاست، سنت، طبیعت و جامعه دستخوش دگرگونیهای سترگی شده است.
مروری بر هستیشناسی در شعر بیژن نجدی
از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»
سروکله زدن با رمانهای ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیتهای فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.
هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکلهای مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.
دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی میکند تا به نفع خدا استدلال کند.