img
img
img
img
img
نابغه یا دیوانه؟

درباره‌ی مرزهای لجام‌گسیخته‌ی تخیل

گسترش: کتاب «نابغه یا دیوانه؟» آله‌خاندرو خودوروفسکی با ترجمه و تألیف مجید مصطفوی، در انتشارات روزنه کار منتشر شده است. خودوروفسکی، این فیلمساز و هنرمندِ شیلیایی ـ فرانسوی دیوانه است یا نابغه؟ برخی او را آدم دیوانه‌ای می‌دانند که فیلم‌هایش از ذهنی پریشان و مجنون زاده شده و نمی‌توان از آن‌ها سر درآورد. حال آنکه او نه‌تنها دیوانه نیست، بلکه هنرمندی است فکور و اندیشمند و مستقل، با قدرت تخیلی رها و لجام‌گسیخته، اندیشه‌هایی جادویی و خالق دنیایی افسانه‌ای. خودش نیز شخصیتی است عجیب و شگفت‌انگیز، غیرقابل‌پیش‌بینی و چندوجهی. اگرچه اغلب به‌عنوان یک فیلمساز شناخته شده و شهرت او بیشتر به‌خاطر فیلم‌هایش است، اما در زمینه‌های مختلف و متفاوتی، فوق‌العاده فعال و پُرکار است و در هر کدام چهره‌ای شاخص. او، افزون بر کارگردان سینما، کارگردان تئاتر، تهیه‌کنندهٔ سینما و تئاتر، فیلمنامه‌نویس، بازیگر، تدوینگر، موسیقی‌دان و آهنگساز، شاعر، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس، طراح و نقاش، نویسندهٔ کتاب‌های مصوّر، فیلسوف، عروسک‌گردان، پانتومیم‌باز، روان‌شناس و روان‌کاو و روان‌درمانگر، درمانگر عرفانی، تاروت‌شناس، مجسمه‌ساز و مرشد یا استاد معنوی است. در شیلی از والدین یهودیِ روسی زاده شده، اما بیشترِ فعالیت‌های هنری و ادبی و عرفانی‌اش در مکزیک و فرانسه بوده است. از کودکی مطالعه را آغاز کرده؛ در نوجوانی به سیرک پیوسته و در نقش دلقک ظاهر شده و از همان دوران، نویسندگی و شاعری را شروع کرده و بازیگریِ تئاتر را تجربه کرده است؛ در جوانی به فرانسه رفته، با آندره برتون و ساموئل بکت و بسیاری از سوررئالیست‌ها ملاقات کرده؛ از مارسل مارسو پانتومیم آموخته؛ نمایشنامه‌ای برای موریس شوالیه نوشته و کارگردانی کرده؛ با فرناندو آرابال و رولاند توپور یک جنبش هنری آوانگارد به راه انداخته؛ یک فیلم کوتاه صامتِ سوررئالیستی ساخته؛ نویسنده و کارگردان نمایش‌های آوانگارد بوده؛ با نخستین فیلم بلندش (فاندو و لیز) جنجال به پا کرده و از آن به‌بعد، به یکی از چهره‌های سرشناس و تأثیرگذار سینمای زیرزمینی و هنری تبدیل شده است؛ فیلم دومش، وسترنِ سوررئالیستی عارفانه و تمثیلی ال توپو، پرفروش‌ترین فیلم سینمای زیرزمینی بود که تبدیل به یک فیلم‌کالت شد و توجه جان لنون را جلب کرد تا برای فیلم‌های بعدیِ او سرمایه‌گذار بیابد؛ فیلم‌های بعدی‌اش هرکدام، با غنای بصری، صحنه‌آرایی و دکورهای اعجاب‌آور و شگفت‌انگیز، شخصیت‌های عجیب و غریب، رویدادهای غافلگیرکننده، طراحی صحنه و لباس‌ها، موسیقیِ عرفانی و… به‌شدت مجذوب‌کننده و بهت‌آور هستند.

او همچنین نمایشنامه‌های فراوانی نوشته است و بیش از یکصد نمایشنامه از آثار برجستهٔ نمایشنامه‌نویسان آوانگارد اروپایی و همچنین نمایشنامه‌هایی از خودش را روی صحنه برده و با اقتباس‌هایی هنجارشکنانه و انقلابی تحولی در تئاتر مکزیک و امریکای لاتین به وجود آورده است.

خودوروفسکی هنرمندی است که به هیچ‌کجا تعلق ندارد. راجر ایبرت، منتقد سرشناس امریکایی، که در سال ۱۹۸۸ در جشنوارهٔ فیلم کن با او ملاقات کرده است، از او به‌عنوان «مردی با استعدادهای فراوان، که همهٔ آن‌ها در خدمت تخیلی عجیب و غریب هستند» یاد کرده و می‌نویسد او یک خودزندگینامهٔ تایپ‌شده به او داده که در آن نوشته بود: «در بولیوی به دنیا آمدم و از والدینی روسی، در شیلی زندگی کردم، در پاریس کار کردم، همکار مارسل ماسو بودم، با فرناندو آرابال جنبش «پانیک» را راه انداختم، یکصد نمایشنامه کارگردانی کردم، یک کتاب مصور نوشتم، ال توپو را ساختم و حالا در ایالات متحده زندگی می‌کنم ـ درهیچ‌کجا هم قبولم نداشتند، زیرا در بولیوی من یک روس بودم، در شیلی یک یهودی بودم، در پاریس یک شیلیایی بودم، در مکزیک یک فرانسوی بودم و حالا در امریکا، یک مکزیکی هستم.»

خودوروفسکی هیچ‌کدام از فیلم‌هایش را برای خوشایند تماشاچی و فروش در گیشه نمی‌سازد، بلکه فقط برای اجرایی کردن اندیشه‌ها و تخیل شگفت‌آور خود خلق می‌کند. او مثل هیچ فیلمساز دیگری در تاریخ سینما نیست و بی‌شک یکی از بی‌نظیرترین کارگردانان دنیای سینماست.

به نوشتهٔ نیل ایوانس، منتقد انگلیسی: «کسانی او را نابغه می‌دانند و کسانی دیگر ابله! اما یک چیز را با اطمینان می‌توان گفت. اگر از رویکرد بسیاری از سینماها که فیلم را برای درآمد بیشتر می‌سازند که در طی زمان به «کالا» تبدیل شود، خسته و کسل شده‌اید، خودوروفسکی و مجموعهٔ آثار برجسته‌اش در قطب مخالف آن قرار دارند. اگر می‌خواهید فیلمی ببینید که شما را وادار به تفکر کند، احساسات شما را برانگیزد و درهمان‌حال، فلسفهٔ شخصی شما را نسبت به دنیای پیرامونتان به چالش بکشد، آدم مناسبی پیدا کرده‌اید.»

قسمتی از کتاب نابغه یا دیوانه:

تصاویر عجیب، رازآمیز و تکان‌دهندهٔ خودوروفسکی از همان آغاز فیلم ال‌توپو به نمایش گذاشته می‌شود (پسربچه‌ای کاملاً برهنه، پشت پدرش که سراپا سیاه‌پوش است، روی اسب نشسته است) و این روند تا به پایان ادامه دارد: روستای کوچکی مملو از اجساد لت‌وپار و به دار آویخته‌شدهٔ روستاییان و حوضچه‌ای از خون؛ تعداد بی‌شماری عروس که مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیده‌اند و جنازه‌های دامادها در داخل کلیسا؛ اخته کردن ژنرالی که مسبب کشتار بوده است؛ دو آدم عجیب که مراقب یک مرتاض نابینا هستند، یکی بدون پا که روی دوش شخص دیگری بدون دست سوار است؛ چهار استاد در بیابان با ویژگی‌های غریب؛ بادکنکی که ال توپو به هوا می‌فرستد تا با خالی شدن آن، شمارش مبارزه با هفت تیر آغاز می‌شود؛ خانه‌ای که در آن به یک بردهٔ جوانِ سیاه‌پوست حمله می‌کنند؛ جماعتی که برای انجام مراسم مذهبی در کلیسای کوچک شهر گرد آمده‌اند و رولت روسی بازی می‌کنند و هربار که گلوله شلیک نمی‌شود، فریاد می‌زنند «معجزه شد!»…

خودوروفسکی همچنین خواسته است شخصیت‌های مکزیکی را بسیار شگفت‌انگیز نشان دهد، نه آن‌گونه که در وسترن‌های نمونه‌ای یا کلیشه‌ای، به‌صورت آدم‌های یاغی و بدجنس نشان داده می‌شوند. بر همین قیاس، او لباسی مشابه ساز و برگی که جان وین به تن داشته، به یک مرد بدون پا که روی دوش مردی بدون دست نشسته می‌پوشاند. به گفتهٔ خودوروفسکی؛ من لباس آن‌ها را در دائره‌المعارف فیلم پیدا کردم: لباسی از جان وین. یک لباس بود که من آن را دو قسمت کردم. قسمت بالایی را به مرد بدون پا پوشاندم و شلوار را به پای مرد بدون دست پوشاندم. دو تا آدم افلیج یک جان وین تشکیل دادند.» همین‌گونه نیز، به ادعای او، شهر که با نماد یک چشم درون یک هرم (از نمادی در پشت اسکناس دلار امریکا) تزیین شده، نمایشگر ایالات متحده است ـ جامعه‌ای گناهکار که بر پایهٔ نژادپرستی، مسیحیت جزمی، استعمار غرب‌گرا، ارزش‌های اجتماعی بورژوایی و مصرف‌گراییِ کنترل‌نشدنی استوار است.

نابغه یا دیوانه؟ در ۴۷۵ صفحهٔ رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهٔ کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  داستانی درباره‌ی سیاهی جنگ

ورشو چندی پیش داستان بی‌فضیلتی جنگ است و آسیب‌هایی که گاه تا نسل‌های آتی درمانی ندارد.

  اختلالات و آسیب‌های پیشِ روی این روزهای زنان

معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»

  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین