img
img
img
img
img
شیرین بیانی

مواجهه با تاریخ

دکتر شیرین بیانی

اطلاعات: رویارویی با تاریخ شگردی دارد؛ چون علمی سیّال و لغزان است. به آسانی نمی‌توان آن را مهار کرد؛ زیرا با زندگی مردمان، در نقاط، اندیشه‌ها و جریان های گوناگون سر و کار دارد. کار بسیار دشوار و وقت‌گیری است که بتوان به درستی از پس آن برآمد.‌ اول باید دید مورخ خود چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد که البته یکی دو تا نیست؛ چرا که مورخ باید پابه‌پای وقایع بدود و از آنها جا نماند. در زوایای تاریک و روشن آن سر کند، تا روشن‌ها را روشن تر و تاریک‌ها را روشن نماید. این ویژگی‌ها عبارتند از:‌
‌ ۱ـ استعداد: بدین معنی که هر فن، هنر و علمی استعداد خاص خود را می‌طلبد که در غیر آن، بسیار کار سخت و طاقت‌فرسایی می‌شود. ذوق و قریحۀ نگارش و پروراندن مطلب نیز در همین استعداد جای می‌گیرد.‌
‌۲ـ عدم تعصب و حقیقت‌جویی: تعصب کشندۀ تاریخ است.‌
‌۳ـ داشتن علم و اشراف کامل:علم ناقص همچون پزشک کم‌معلوماتی است که نه تنها بیمار را شفا نمی‌بخشد، بلکه امکان دارد او را بکشد. اطلاعات غلط و نیمه‌کاره در اختیار مردم گذاشتن، آنان را از خط فکری درست خارج می‌سازد و گمراهشان می‌کند و این نابخشودنی است. ‌
‌۴ـ شکیبایی. ‌
‌۵ ـ بیم و امید:مورخ باید بیمناک باشد از اینکه به راه کج بیفتد و در ضمن، امیدوار باشد که با سعی و علم و صبر به آخر راه و هدف، که روشن کردن مسئله است، برسد.‌
‌۶ ـ پشتکار.‌
‌ ۷ ـ برنامه‌ریزی دقیق.‌
تاریخ  و خصوصیات ملتها 
ملتها دقیقاً  شبیه آدمها هستند. ملتی ممکن است همان طوری که یک آدم حسادت می‌ورزد، حسود باشد و مانند یک انسان کینه‌ورز باشد و دقیقاً به مانند یک انسان «ندانم‌کار»، کاملاً در ایفای نقش تاریخی خود ندانم کار باشد، یا برعکس؛ از این روست که باید به روان‌شناسی ملتها و اقوام دقت و توجه بسیاری داشت. قهرمان تاریخی  ملت، فرزند زمان و مکان خود است، منتها با هوش و ذکاوت مضاعف و ویژگی‌هایی؛ یعنی اگر این انسان را از این زمان بردارند و در دوره دیگری قرار دهند، حتماً با همان خصلت‌های قهرمانانه به وجود نمی‌آمد. ‌ هر قهرمانی فرزند زمان و مکان خود است و با در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکانی او می‌توان داوری درستی از شخصیت و خصلت او به دست داد. 
تاریخ‌دان می‌بایست تاریخ را مثل رودی که پیوسته جریان دارد، سیر نماید. رودخانه به هر جا که می‌رسد، شکل بستر خود را می‌گیرد و به شکل محیط درمی‌آید. محال است رود از سرچشمه تا دریا، یک شکل باشد. در بستری که به راه می‌افتد، هر جایی شکل و حالت خاصی به خود می‌گیرد. اگر می‌خواهیم درباره چگونگی رودی تحقیق کنیم، نمی‌بایست برای آن بستر درست کنیم، بلکه باید بسترشناسی نماییم، و در طول مسیر دریابیم که چرا اینجا بستر رودخانه پهن شد و چرا آنجا قابل کشتیرانی است. ما نباید برای رودخانه تعیین تکلیف نماییم؛ باید به کنار رود برویم و این جریان و مسیر آب را که از سرچشمه‌ای به راه افتاده و به محلی دیگر ختم می شود، مورد مطالعه و تحقیق قرار دهیم. ‌
ناگزیریم از بستری که در تاریخ به راه افتاده، بهره‌وری امروزی نماییم. می‌بایست دائماً چون و چرا کرد که چرا این واقعه به این شکل صورت پذیرفت و بعد در مراحل مختلف تحقیقات از این چراها استفاده نمود و با پاسخ علمی به این چراها، هدفهای امروز را ساخت. یعنی دریابیم که چگونه اتفاقاتی که سبب ناهماهنگی‌ها و دگرگونی‌های منفی گشته، تصحیح شود تا بار دیگر تکرار نگردد.  
 «حال» بسیار گذراست و ما بیشتر در گذشته و در آینده زندگی می‌کنیم. «حال» لحظه پیوند گذشته به آینده است. این همان لحظه‌ای است که دراویش به آن «دم» می‌گویند. «دم» بهترین تبیین حال است و البته بهترین زمان زندگی.‌ چون در هر لحظه «حال» در حال نوشدن و تغییر است. پس دائماً از گذشته استفاده می‌کنیم برای اینکه آینده را بسازیم. اتفاقاتی در تاریخ دائماً تکرار شده که می‌توان از آن فرمولی ساخت و ریاضی‌وار بعضی مسائل را حل کرد.‌
شگرد و کارکرد تاریخ 
کار مورخ نسبت به گذشته، بسیار تفاوت کرده و امروزه بسیار سخت‌تر شده است؛ زیرا ما در مقطعی از تاریخ به سر می‌بریم که همه چیز به سرعت در حال دگرگونی است و گاه از زمان جا می‌مانیم؛  ولی در ضمن وسایل بیشتری برای پژوهش در اختیار ماست.از یک سو باید شتاب داشت که از وقایع عقب نماند و از سوی دیگر به این دلیل که همه ـ از پیر و جوان و هر گروه و صنفی ـ به تاریخ روی آورده‌اند تا از ورای گذشته، حال و آینده را دریابند و شگرد تاریخ دقیقاً در همین جویندگی است، به آنان جواب صحیح داد و مشکلشان را حل کرد.‌
میانسالان و کهنسالان زندگی‌های پشت سر خویش را در تاریخ می‌جویند و نگران زندگی فرزندان خود هستند. جوانان نیز می‌خواهند جواب معماهای زندگی را از لابلای آن دریابند و اگر تاریخ به گونۀ صحیح به آنان تفهیم شود، تا حد زیادی راز این معماها را خواهند گشود.‌ ‌ مهمترین کاربرد تاریخ این است که به وسیلۀ آن می‌توان آنچه را که در جهان و پیرامون خود می‌گذرد، با روشنی بیشتری دریافت. تا حدی می‌توان به وسیلۀ آن آینده‌نگر شد. اگر تاریخ به معنی واقعی کلمه نوشته و تدریس و به پرسش‌هایی که در ذهن خطور می‌کند پاسخ داده شود، این نیاز برآورده خواهد شد. ‌
ضرورت توجه به تاریخ و تاریخ‌نگاری چنان روشن است که هر کس آن را درمی یابد، به خصوص درباره تاریخ ایران که شاید به جرأت بتوان گفت در جهان، تنها دو یا سه مملکت وجود دارند که می‌توانند، چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمّی با آن برابری کنند؛ زیرا در دوره‌هایی خاص که متعدد و طولانی هم بوده‌اند، این تاریخ وضع جهان‌شمول به خود گرفته و از مرزهایی که امروزه به آن قلمرو ایران گفته می‌شود، بسیار فراتر رفته است. گاه گستره این قلمرو از سند تا نیل و از ماوراءالنهر و قفقاز تا ماورای خلیج فارس را  در بر می گرفته  است. مهمترین و بزرگترین دلیل این امر، موقعیت جغرافیایی سیاسی (ژئوپلیتیکی) ایران است که در قلب جهان جای داشته و به قول ایرانیان کهن «ناف جهان» بوده است. ‌
موقعیت جغرافیایی از سویی و موقعیت اقلیمی خاص آن از سوی دیگر، دست در دست هم نهاده‌اند تا سرزمینی را به وجود آورند که طی هزاره‌ها، جزء مهمترین نیروهای سیاسی ـ فرهنگی جهان به شمار می رود. امروزه نیز که در دنیای آشفته و سرگردانی زندگی می‌کنیم، این سرزمین همچنان از اهمیت و موقعیت خاص خود بهره‌مند است. ‌
همین ویژگی است که بیش از پیش، ضرورت شناخت تاریخ و تاریخ‌نگاری را آشکار می‌نماید. همه مسائل روز مطرح در ایران، ریشه در تاریخ دارد که اگر این تاریخ به گونه‌ای صحیح ارزیابی و روشن گردد، مسائل بهتر و آسان تر حل خواهد شد. ‌ خوشبختانه این ریشه‌ها چنان تنومند، نیرومند و بارورند که این سرزمین را بر سر پا نگه داشته و می‌دارند. تنها آبیاری و حفظ آنهاست که نیروی کارساز و عمده‌ای را می‌طلبد. مسلماً هرچه ریشه کهن‌تر و قوی‌تر باشد، پرپیچ و خم‌تر و عمیق‌تر است؛ و شناخت این عمق و پیچ و خم‌هاست که تاریخ را می‌سازد و بارور می‌کند و در ضمن، کار را مشکل می‌نماید. تاریخ‌نگار باید بر این مشکل فائق آید، آن را به‌درستی، روشنی و صداقت بشناسد و ارزیابی کند.‌ بر سر «بزنگاه‌های تاریخ»، مردان بزرگ و اندیشمندی بوده‌اند که این موقعیت را درک می کردند. آنان وقایع را ثبت و ضبط کرده‌اند و حلقه‌های زنجیر زمان و مکان را به یکدیگر انداخته‌اند. «دانش» و «صداقت» دو وسیله کار است که بیشترین کمک را به چگونگی این شناخت می‌کند و آنگاه فواید آن برای پژوهنده تاریخ حاصل می‌شود.‌
باید تاریخ را چنان نوشت که خواننده نبض تپنده زندگی‌های گذشته را زیر دست خود احساس کند. مردم دقیقاً این نوع تاریخ را لازم دارند، هرچند گاهی میل دارند چیزهایی بخوانند که مطابق با ذوق و سلیقه‌شان باشد. اگر حقیقت‌جویی چراغ راه مورخ باشد، خواننده نیز در برابر حقیقت عالمانه و اندیشمندانه تمکین می‌کند، ولو مطابق میلش نباشد که گفته‌اند گاه حقیقت تلخ است. باید به خواننده آموخت که درستی و راستی بالاتر از خواست آنان است.  
پند تاریخ 
تاریخ به معنی واقعی کلمه، آن نوع از تاریخ است که اقلیم، جغرافیا، روان‌شناسی، زبان‌شناسی،جامعه‌شناسی و زمان  مورد نظر را در نظر بگیرد و به وقایع‌نگاری خشک و بی‌روح بسنده نکند؛ زیرا انسان هایی که تاریخ را ساخته‌اند، زنده و پویا بوده‌اند.  وقایعی که بر انسان های دوره‌های گوناگون گذشته، تابع موارد بالا بوده است.‌ اگر می‌خواهیم از تاریخ پند بگیریم، تجربه بیاموزیم، آینده‌سازی کنیم و حال خود را بهبود بخشیم، باید با حقایق ـ هر چه باشد، چه تلخ و چه شیرین، روبرو شویم و نهراسیم. خوشبختانه بسیار لحظات نیکو نیز در تاریخ ما وجود دارد که کام خواننده را شیرین می‌کند و به او حقایق  شیرین را می‌چشاند.‌
از فواید تاریخ و تاریخ‌دانی است: تجربه اندوزی، گسترش افق دید و جهان بینی، تربیت خویشتن برای تقویت روح و روان در برابر شداید زندگی که بسیار است. انسانی که تاریخ را می‌کاود، درمی‌یابد تنها او نیست که مصائب روزگار را از سر می‌گذراند. همچنین درمی‌یابد که چگونه در برابر ناملایمات بایستد. از سوی دیگر فرامی‌گیرد که به خود غرّه نشود یا برعکس، اعتماد به نفس خود را از دست ندهد؛ تاریخ آکنده از مغرورهایی است که زمین خورده‌اند و پر از  افراد ضعیف‌النفسی است که به فراموشی سپرده شده‌اند. تاریخ به انسان درس شرافت و کرامت را می‌آموزد. 
به باور من، نوجوانان و دانش‌آموزان بیش از دیگر گروه ها، آسیب‌پذیر و حساس‌اند. به همین جهت، در کتاب های درسی باید دقت بسیار شود و به گونه‌ای تدوین گردد که در حالی که حقایق ذکر می‌شود، از وقایع‌نگاری خسته‌کننده و خشک فاصله بگیرد و جنبۀ تحلیلی داشته باشد. مطالب زنده، گویا، به روز، دقیق، روشن و روان، با نتیجه‌گیری منطقی و صحیح توأم باشد، تا نوجوان را به اندیشه وادارد و او را به سمت خود بکشد. ‌ نوجوان با ذهن جوشان و پویایش، خویشتن را وابسته به واقعه می‌انگارد. این واقعه باید طوری به وی القا گردد که ذهنش بتواند از آن نتیجه‌گیری مطلوب کند و برای او تجربه‌ای زنده و کارساز گردد. ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که سرنوشت‌ساز است و به عنوانی آزمایشگاهی برای مورخان و تجربه‌اندوزی برای پویندگان تاریخ به شمار می‌آید.‌
ما در یکی از سه چهار دوره‌ای به سر می‌بریم که فصلی کهنه از تاریخ، بسته و فصلی نو گشوده شده و ما شاهد این تحول عظیم هستیم که نه تنها جهان را به تأمل و تفکر واداشته، بلکه در آن اثر بخشیده است.‌ بدین ترتیب نسل کنونی ایرانی بر سر آزمون بزرگی قرار گرفته است. می‌بایست سالها بگذرد تا چنین پدیده‌ای به وجود آید و نسلی با آن روبرو شود. این وقایع باید دقیق، صحیح و بی‌غرضانه ثبت و ضبط گردد.‌
مورخ باید این اصل را در نظر داشته باشد که نوشتۀ او تأثیرگذار است. پس باید با آگاهی با وجدان بیدار، بدون گرایش به جانبی و تنها با حقیقت‌جویی علمی، تاریخ بنگارد تا کاربرد لازم را برای همۀ گروه های خواننده، در جامعۀ حال و آیندۀ کشور داشته باشد؛ حتی پا را از آن‌هم فراتر نهد و در سطحی جهانی بنویسد، یعنی مردم جهان را به تفکر دربارۀ تاریخ ایران وادارد.‌
اغلب قریب به اتفاق مسائل روزِ مطرح در ایران، ریشه در تاریخ دارد که اگر این تاریخ به‌گونه‌ای صحیح ارزیابی و روشن گردد، مسائل بهتر و آسان تر حل خواهد شد. هرگاه در عهد مغول  ـ  ایلخانی غور می‌کنم، به یاد قبل و بعد از آن می‌افتم و می‌بینم که این زنجیر تاریخ چگونه با حلقه‌هایی به هم پیوند خورده‌اند، و این دوره یکی از ادوار آموزنده تاریخ ایران است. با این تفاوت که شدت عمل ماجراها در آن بسیار بیشتر از دوره‌های دیگر است. مع‌هذا نکات مشترکی را در آن می‌یابم که عبرت‌آموز است؛ برای نمونه:‌
‌۱ـ در سراسر تاریخ ایران، خاندان‌های اصیل، فرهیخته و دلسوز، همواره در سختی‌ها به کار آمده‌اند. اساس خاندانی را نباید فرو ریخت. آنان چون دیرک‌های خیمه‌ای بوده‌اند که پس از افتادن خیمه، جای جای آن را برپا نگاه داشته و از فرو افتادن کامل آن جلوگیری کرده‌اند، تا بعدها که دوباره دیرک‌های نو جای خالی را پر کنند.‌
‌۲ـ در دوران سخت و کاهنده، فرهنگ کهن و ریشه‌دار این سرزمین به یاری رسیده و مجد و عظمت گذشته به یاد آمده است. 
 ۳ـ ایرانیان به اثبات رسانیده‌اند که در مواقع لزوم آبیاران دلسوز و آگاهی هستند؛ و سرانجام  اینکه ایران «ققنوسی» است که از خاکستر خود می‌زاید.‌
اگر تاریخ ما به گونه‌ای صحیح ارزیابی و روشن گردد، مسائل بهتر و آسان‌تر حل خواهد شد.‌ «دانش» و «صداقت» دو وسیلۀ کار است که بیشترین کمک را به چگونگی این شناخت می‌کند، و افسوس که گاه امیال و اغراض شخصی جای صداقت را می‌گیرد و یا عدم دانش و آگاهی کافی، تحقیق را به انحراف می‌کشاند که این وضع لطمۀ بزرگی به شناخت تاریخ، به خصوص نزد جوانان می‌زند که جویای دانستن‌اند و متأسفانه به گمراهی کشانیده می‌شوند و این گناهی بزرگ است؛ زیرا اگر تاریخ را درست و بدون غرض بشناسیم، آنگاه خواهیم توانست به درمان بسیاری از دردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود بپردازیم. 
*گردونه روزگار (انتشارات اطلاعات)‌ 

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی

  تراژدی و اشتباهات؛ در داستان‌های اساطیری

از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»

  راهنمای اسم در ادبیات روسیه

سروکله زدن با رمان‌های ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیت‌های فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.

  بلایی که گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی بر سرمان آورده‌اند

هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکل‌های مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.

  داستایفسکی و پرسشی که تمام عمر از آن رنج می‌برد

دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی می‌کند تا به نفع خدا استدلال کند.