کتابراه: کتاب تحلیل ذهن اثر برتراند راسل، با ترکیب دو رویکردِ مادیگرایانه و غیرمادیگرایانه، دست به واکاوی ساختار و عملکرد ذهن انسان و حتی ذهن حیوانات و گیاهان میزند. برتراند راسل در پاسخ به این سوال که جوهرهی عالم از چه چیز ساخته شده، ذهن یا ماده؟ نگارش کتاب تحلیل ذهن را آغاز میکند. او در نوشتن این اثر، از تحقیقات و دستاوردهای جدیدِ علم روانشناسی و علم فیزیک به نفعِ نظریهی خود استفاده میکند.
برتراند راسل (Bertrand Russell)، فیلسوف، نقاد اجتماعی و ریاضیدان در کتاب تحلیل ذهن (The Analysis of Mind)، بررسی جامعی از ساختار و کارکرد ذهن از دیدگاه علم فیزیک و روانشناسی ارائه میدهد. ازآنجاکه راسل دو وجهِ ذهن و ماده برای عالم واقع قائل است، دو رویکردِ مادیگرایانه و غیرمادیگرایانه را باهم ترکیب میکند تا به بهترین شناخت و تحلیل دست یابد.
علما و فلاسفه تا جایی که توانسته کوشیدهاند تا یکی از ابعاد عالم، یعنی ذهن یا ماده را حذف یا انکار کنند. علوم طبیعی بیشتر درصدد بوده تا قلمروی ذهن را محدود کند یا حتی آن را صورتی از ماده بخواند، فلاسفه در مقابلْ ماده را منکر میشوند و آن را امری موهوم و برساختهی ذهن میدانند. تحولات اخیر در علوم طبیعی و روانشناسی، پایهی این نظریات و استدلالات مبتنی بر آن را متزلزل ساخته است. این تحولات موضوعِ کتابِ تحلیل ذهن اثر برتراند راسل را تشکیل میدهد.
از طرفی ظهور علم روانشناسی رفتاری تحلیل ذهن را از روی شواهد و ظواهر ملموس و عینی انجام میدهد و به این مسئله اعتراف میکند که ذهن بهتنهایی قابل مشاهده و مطالعه نیست. از طرفِ دیگر، علم فیزیک دیگر صرفاً به اشیا و اعیان مادی نمیپردازد. برآیند این دو تغییر و انحراف که هر دو علم را از مطلق بودن نجات میدهد، دستمایهی برتراند راسل شده تا بهوسیلهی فرض حقیقتی ثالث، وحدت ذهن و ماده را بررسی کند. او این منشأ مشترک را برزخی میان ذهن و ماده در نظر میگیرد که فینفسه نه ذهنی و نه مادی است. ولی ترکیب آنها در دو متن و زمینهی مختلف صورت میگیرد که حاصل ترکیب، برحسب یک زمینه ماده و برحسب زمینهی دیگر، ذهن و نفس نامیده میشود.
برتراند راسل تفکر خود را مبنیبر همبستگی تمایل مادی روانشناسی و تمایل ضدمادی فیزیک، مدیون ویلیام جیمز و نئورئالیستهای آمریکایی است. طبق نظر آنها، جوهرهی اصلی عالم، نه ذهن و نه ماده است، بلکه ذاتی ترکیبی است. در کتاب تحلیل ذهن راسل سعی کرده تا مفهوم خودآگاهی را در ایام اخیر نقد کند، از غریزه، عادات، احساسات و باورها صحبت کند و درنهایت قوانین علّی در عالم ماده و ذهن را از نظر بگذراند.
پارهای امور و وقایع هست که ما عادتاً آنها را ذهنی مینامیم و اعتقادات و خواهشهای نفسانی را میتوان ازجملهی آنها دانست. برتراند راسل در فصلِ اول کتاب تحلیل ذهن، نظریهای را که خود روزی به آن اعتقاد داشته، رد میکند و آن نظریه این است که ذات و ماهیت هر امر ذهنی عبارت است از چیز خاصی که آن را خودآگاهی یا هشیاری یا استشعار به نفس مینامند که یا بهعنوان اضافه و نسبتی با اشیا و اعیان تصور میگردد یا بهعنوان کیفیتی ساری در نمودههای روانی و نفسانی. او دلایل مخالفت خود را با این نظریه به دو بخش تقسیم میکند: اول، دلایل مستقیم که مأخوذ از تحلیل موضوع و اشکالات آن است و دوم، دلایل غیرمستقیم که حاصل مشاهده و دقت در احوال حیوانات (روانشناسی تطبیقی) و اشخاص مبتلا به صرع و جنون است (تحلیل روانی). نویسنده در فصل اول این کتاب، شرح مختصری دربارهی نوع مفاهیم و هیئت و نظام قضایایی که تحقیقات باید در حدود آنها انجام گیرد، بیان خواهد داشت.
برتراند راسل در فصلِ دومِ کتاب تحلیل ذهن، غریزه و عادات را در حیوانات و انسانها به بحث و مقایسه میگذارد و معرفتشناسی را ورای وجودِ انسانی دنبال میکند. این فیلسوف، در فصل سوم از احساسات سخن به میان میآورد. او میل را اینطور تعریف میکند: «طبیعی آن است که میل را ذاتاً عبارت از آن وضع متخذ و مختار ذهن در برابر امری بدانیم که فعلیت نیافته و از مخیلات است. این امر را غایت یا غرض میل مینامند و مقصود هر عملی میدانند که ناشی از این میل باشد.»
قوانین علّی در عالم ماده و ذهن مبحث دیگری است که برتراند راسل به آن میپردازد. علم جدید ثابت نموده که مفهوم متداول علت و معلول خطاست و باید مفهوم دیگری که «قوانین تغیر» باشد، جانشین آن گردد. حقیقت واقع این است که آن توالی و تعاقبی که معتقدین به مفهومِ متداولِ علیت بدان باور دارند، تابهحال در طبیعت پیدا نشده است. تمام امور طبیعی در حال تغییر دائم هستند و در یک جریان یا «فراشوند» قرار دارند.
راسل کتاب تحلیل ذهن را با مطرح کردنِ دوبارهی پرسشِ اولیه به پایان میرساند؛ آن چیست که مقوم ذات ذهن و ممیز آن از غیر است؛ به عبارت دیگر، روانشناسی با دانش مادی چه فرقی دارد؟ پاسخی که برتراند به این سوال میدهد این است که تمایز میان این دو علم به تمایز موضوعات آنها نیست، بلکه در اختلاف ماهیت قوانین علی حاکم بر آنهاست. او شرحی کلی درباب مفاهیمِ مطرحشده در کتاب میدهد و همچنین راه را برای انکشاف مطالعات فلسفهی ذهن در نیمهی دوم قرن بیستم باز میگذارد.
این کتاب را منوچهر بزرگمهر ترجمه کرده و انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسانده است.
اگر به مباحث فلسفی و روانشناسی علاقه دارید، این کتاب به شما پیشنهاد میشود.
بدیهی است که احساس، منشأ علم ما به عالم و حتی به بدن خود ماست و شاید طبیعی به نظر بیاید که احساس را فینفسه علم محسوب داریم؛ چنانکه تا این اواخر من چنین میپنداشتم. وقتیکه در کوچه شخصی را که میشناسیم میبینیم که به سوی ما میآید، چنین مینماید که محض رؤیت او همان علم است. البته انکار نمیتوان کرد که این علم از طریق رؤیت حاصل میشود؛ اما اگر نفس رؤیت را علم محسوب داریم مرتکب خطا شدهایم. اگر چنین کنیم، باید میان عمل رؤیت و آنچه مرئی است تمایز قائل شویم و بگوییم هرگاه قطعه رنگی به شکل معینی میبینیم، آن قطعه رنگ یک چیز است و عمل رؤیت ما از آن چیزی دیگر است؛ اما این نظر موجب تصدیق به وجود موضوع (یا عامل) و عمل احساس میگردد، به همان معنایی که در فصل اول از آن بحث نمودیم. اگر موضوعی (یا عاملی) باشد، با قطعه رنگ مزبور دارای نسبتی خواهد بود و این نسبت از همان نوعی است که میتوان آن را آگاهی نامید. دراینصورت، احساس به عنوان واقعهی ذهنی عبارت خواهد بود از آگاهی از رنگ؛ درحالیکه خود رنگ امری مادی است که میتوان آن را «داده» یا «بسیطهی حسی» خواند تا از عمل احساس متمایز باشد. اما موضوع و متعلق احساس ظاهراً اعتبار ذهنی است و فرض آن مانند نقاط و آنات در علوم ریاضیه، نه برای آن است که مشاهده کاشف از آن است، بلکه ازلحاظ سهولت کلام و اقتضای علم لغت است. وجود اینگونه امور رسمی و اعتباری ممکن است محقق باشد و ممکن است نباشد؛ اما فرض وجودشان مستند به دلیل صحیح نیست. عملی که اینها ظاهراً انجام میدهند، ممکن است به وسیلهی طبقات یا سلسلههای اعتبارات عقلی دیگری انجام گردد که از اموری که وجود آنها کمتر مورد شک است ترکیب شده باشد.
ورشو چندی پیش داستان بیفضیلتی جنگ است و آسیبهایی که گاه تا نسلهای آتی درمانی ندارد.
معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین