مرور: «چرک، چرک، چرک. مغزم پر از چرک است، ذهنم پر از چرک است. لایههای مغزم، تمام شیارهای آن پر است از چرک و عفونت و نفرت. بوی آن را حس میکنم.»«همه نحسیها با عرعر آن کره خر وامانده شروع شد. کره خری که بابام مرغ و نه تا جوجه هاش را باش تاخت زده بود، کره خر غر شمالها. هنوز آفتاب نزده بود که در خانهمان را زدند. عمه ت خورشید رفت پشت در و خبر آورد که دده کلو آمده رد بابام برود سر حاج کلو را بتراشد. من زیر لحاف بودم. کرسی داشتیم. بابام نشسته بود پای سماور. برخاست قباش را پوشید، شالش را بست، چپقش را زد پر شالش و…» اجتماع و انسانشناختی همواره یک موضوع مهم و جالب توجه برای جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی بوده است؛ این جامعهشناسان و روانشناسان طی سالیان اخیر انسان را در بستر اجتماع بررسی کرده و رفتارهای اجتماعی را مورد بررسی قرار دادهاند. حال فرقی نمیکند که این اجتماع یک اجتماع روستایی باشد و یا نه یک اجتماع شهری کاملاً مدرن باشد. میدانیم که اجتماع به گروهی از مردم گفته میشود که این گروه دارای ارزشهای مشترک و واحد با یکدیگر هستند. حالا اگر کسی درون این اجتماع پیدا شودکه در غالب دیگری ظهورکندچه اتفاقی خواهد افتاد؟
محسن میرزایی نویسنده خوب کشورمان در جستار آن (دیگری) با توجه به دورههای شرق و غرب خانم دکتر وحی، چنین نوشته است که از اتللو شکسپیر به عنوان دیگری تأویل و تفسیری نو و عمیق ارائه داده است. (اتللوی مغربی) نمایشنامه شکسپر یک دیگریست برای غربیها. با آن رنگ و پوست متفاوت و شجاعت و صداقت و سادگی و بیشیلهپیله بودن متفاوت. سیاس نیست. هرچند بزرگترین قهرمان و فرمانده درجنگ است. اما هرچه هست از آنها نیست. و یک دیگری متفاوت است. آنها نمیتوانند اورا از خود بدانند. همیشه با او احساس تمایز و تفاوتی از بالا دارند و مدام برایش توطئه و توطئه چینی میکنند. مایکل لیپتون نظریه پرداز سالهای اخیر، تاثیرات نفوذ مؤثر شهر بر روستا را مورد تحلیل قرار داده است. وی میگوید امروزه در کشورهای فقیر دنیا برخورد طبقاتی، نه میان نیروی کار و سرمایه و نه میان منافع خارجی و منافع ملی است، بلکه میان طبقات روستایی و طبقات شهری صورت میگیرد. اتفاقی که برای سامون در طول این رمان سه جلدی و مخصوصاً جلد آخرمی افتد. حرکت کردن از یک طبقه روستایی برای رسیدن به یک هدف دریک طبقه شهری است. کاراکترسامون در روزگار سپری شده مردم سالخورده با آن ذهنیت و تفکر دگراندیش آیا زیر این چرخ دندههای طبقاتی له میشود یا نه؟ سامون به یک نحوی بعداز کلی مشقت و درد وکاربه نویسندگی پناه میبرد. او زیستن درجهان کلمات را انتخاب میکند. بازیگر تئاتر میشود. نمایشنامه مینویسد. زندان میرود. او سعی می کند از میان آن طبقه شریف و سختکوش روستا ازجاده های خاکی قدمهایش را روی آسفالت بگذارد و به جلو پیش برود. او میخواهد نماینده نسل جدید باشد و ازسنت ها عبور کند. سامون عبدوس آن دیگری متفاوت است با تمام دردها و رنجها و هزینههایش. دولت آبادی از زوایای مختلف در خصوص سامون، ماهیتش و وجوه تمایزش با دیگر روستاییها اندیشیده و یتحمل بخاطر همین موضوع مهم است که راه و مسیرسامون از مابقی روستاییها جدا است. ما حصل این قضیه در درون دولت آبادی شناخت از پیشینهٔ خود است و درعین حال وضعیت و نحوه روایت سامون درجلدسوم یا همان پایان جغد است که با تکنیکهای داستانی متفاوتش میکند. این تفاوت مسئلهٔ تنوع زیستی، اقلیمی و فرهنگی سامون است. شناخت دولت آبادی از زیست و طبقه و اقلیم خودش و پرداخت شخصیتها از لحاظ انسان شناختی معرکه و بینظیر است. او رفتار اربابها را از نزدیک لمس کرده است. حتی دو دسته بودن آنها را و شکل و شمایل چابلوسان و طرفداران آنها را به وضوع مشاهده کرده است. هرچند دولت آبادی در مورد تک تک شخصیتها و اندیشههای ساده و پیچیده آنها ساعتها و روزها با خود کلنجار رفته است و همه را در ذهنش طبقه بندی کرده است تا به شکل و شمایل دلخواهش برسد. در موردسامون اما متفاوت برخوردمی کند انگار سامون وجود خودش است با همان بدن و روح و روان و تمام مسائل عاطفی و احساسی و عشق و نفرت. با تمام کنشها و واکنشهایش با تمام کابوسها و رؤیاهایش. وجود سامون وجود یک دیگری متفاوت است. یک دیگری که به وسیله هنر نوشتن میخواهد به درک جهان اطراف خود دست یابد و درباره رویدادها و اتفاقات موجود در زندگیاش دراین جهان بی اندیشد. اومی خواهد ریشهها و شاخههای تاریکی را ببیند. دریافتها و استدلالهای بهظاهر ناهمگن مردم شهروروستا را درک کند و به پیش برود. اما زخمها ودرد ها در کنار ساکنان کلخچان وتاریخی که از قاجار به پهلوی میرسد همه و همه زخم هائی است که روح درد زده سامون را برای مرگ آماده میکند. (از کنار قبرستان رد شدم و حسش کردم و صدای پایش را و صدای نفسش را حس کردم.) در درونش کودکی زیست می کندکه شبیه به خودش است. شبیه به روحش به درونش اصلاً خود سامون است که دو بخش شده است. یک انسان دوبخشی. دولت آبادی رابطه سامون با ذهن، فرهنگ و جامعه را خوب بررسی کرده است وازاو شخصیتی ساخته است که شاید شبیه اش در ادبیات ایران دیگربا این قدرت ساخته نشود. در جلد سوم توانایی ذهنی سامون بهطور نامحدودی انعطافپذیر و متأثر از محیط است و محتوا و اتفاقات و حوادث برگرفته از تجربه و تعامل سامون با محیط اطراف است. قرار دادن شخصیت سامون در موقعیتهایی خاص است که دست دولت آبادی را باز میگذارد که هرطور که میخواهد اورا به چالش بکشد. رفتارهای سامون و افکار و انگیزههای او مخصوصاً درجلد سوم باعث میشود به درک افکار او معنایی خاص وبکر داده شود و مخاطب از او حسی زنده و منحصر به فرد بگیرد. دولت آبادی تمام اعمال اورا پیش چشم مخاطب میگذارد نه قضاوت میکند و نه اهل قضاوت است او میداند انگیزه درونی سامون چیست ومی داند تنها مؤلفهای که بتواند او را به آرامشی زیبا فرا خواند مرگ نیست بلکه نیاز به احساس امنیت است که هم برای خود میخواهد و هم برای جامعهاش. سامون آن دیگری متفاوت است که به وضعیت موجود خود در زیست داستانیاش تن داده است و ذهن پرسشگرش اورا با هزاران پرسش روبرو کرده است. تمام آن فضای سیاه با تمام آن وهمها و هذیانها و کابوسها نتیجه همان ذهن پرسشگر است که احتمال شکست را برای او در دوران نوجوانی و جوانی به ارمغان میآورد. انتخاب شغلهای که از روی اجبار اتفاق میافتد. کارگر فصلی زمینهای کشاورزی نزدیک به ورامین. شاگرد سلمانی بودن که حس تنفر را در او زنده میکند. تلاش برای گروهبان شدن که بعدها بتواند امیر ارتش شود. اما دوستش مانع این کار میشود. دیدن آن دو ارباب و یا خان حاج کلیو و چالنگ. اینها همه و همه دردها و زخم هائی است که او میبیند و جزیی از تجربه زیستیاش می شودو خیلی جاها باعث ناکامیهای مداوم. کار درکفاشی و عکاسی. سامون همان سوشیانت ادبیات معاصر است. همان دیگری خاص و متفاوت. اسطورهای که دولتآبادی در رمان سه جلدیاش بازآفرینیاش میکند.
مروری بر هستیشناسی در شعر بیژن نجدی
از «رستم و سهراب» تا «اُدیپوس»
سروکله زدن با رمانهای ادبیات روسیه بدون درگیر شدن با اسامی شخصیتهای فراوانی که در کتاب حاضر هستند، غیرممکن است.
هم خودمان و هم بسیاری از اطرافیانمان به شکلهای مختلف درگیر این اختلالات و مشکلات هستیم.
دوگانگی درونی داستایفسکی زندگی بدون خدا را از نزدیک بررسی میکند تا به نفع خدا استدلال کند.