اعتماد: دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، دهه درخشش روشنفکری ایران بود و ظهور روشنفکرانی از لونی دیگر. فرونشستن تب و تاب انقلاب، پایان جنگ و دیگر شدن راه و رسم حاکمیت سیاسی که نخست با تغییر سیاستهای اقتصادی و عرضه رویکردهای جدید در عرصه سیاست بینالملل همراه بود، در عرصه فرهنگ هم تاثیر گذاشت و در تحول سبک زندگی مردم، باز شدن فضا برای مطبوعات و نشر و تنوع و دگردیسی عرصه روشنفکری نمود یافت. روشنفکران ایرانی از اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه ۱۳۷۰ مجال آن را یافتند نخست با نشر کتابهای تالیفی و ترجمهای و مجلات روشنفکری و سپس با حضور در روزنامههای کثیرالانتشار و شرکت در جلسات بحث و گفتوگوی آزاد در دانشگاهها و انجمنها و محفلهای غیررسمیتر، سکوت خود را بشکنند و به بیان دیدگاهها و نظرات خود بپردازند. دیگر عرصه روشنفکری مثل سالهای پایانی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ملک طلق روشنفکران چپگرای ارتدوکس و حزبی نبود، مثل دهه ۱۳۶۰ هم نبود که عرصه فرهنگی تنها در اختیار اسلامگرایان انقلابی و طرفداران حاکمیت باشد. جریانهای روشنفکری در این دهه تنوع و تکثری قابل ملاحظه یافتند، چپگرایان نوگرا یا نوچپگرایان، روشنفکران دینی، روشنفکران عرفی، پستمدرنها، ملیگرایان، چپگرایان قدیمی، سنتگرایان، فردیدیها، کانون نویسندگان مهمترین این جریانها بود. درون هر کدام از این جریانها، افراد و گروهها و زیرشاخههای متفاوتی قابل تمییز بود.
بنا به سیاست روز، جریان روشنفکری دینی پر سر و صداترین این جریانها محسوب میشد. عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری و مصطفی ملکیان مهمترین چهرههای دهه هفتادی روشنفکری دینی بودند. نکته جالب توجه اینکه از میان این سه چهره، تنها عبدالکریم سروش تعبیر روشنفکری دینی را قبول داشت و از آن دفاع میکرد و مجتهدشبستری و مصطفی ملکیان هر یک به دلایلی با آن مخالف بودند و آن را نادرست و «پارادوکسیکال» میخواندند. با این همه اصطلاحهای «روشنفکری دینی» و «روشنفکران دینی» در میان جامعه رواج یافت و عموم برای اشاره این روشنفکران و عموما روشنفکران و پژوهشگران نوگرایی که یا خاستگاهی دینی داشتند یا در گفتار و نوشتارشان به مضامین دینی میپرداختند، از این تعابیر استفاده میکردند، البته در این میان برخی هم از تعابیری چون «نواندیش دینی» یا «دیناندیش نوگرا یا متجدد» بهره جستند. در هر صورت انگ یا برچسب روشنفکر دینی یا نواندیشی بر این چهرهها ماند، اگرچه برخی از آنها در ادامه در فکر و اندیشه دچار تحولات اساسی شدند یا به حوزههایی غیر از مطالعات دینی پرداختند.
مصطفی ملکیان چنانکه اشاره شد، یکی از این روشنفکران یا نواندیشان دینی بود که پیش از آن در دهه ۱۳۶۰ عمده زمان خود را به تحصیل و تدریس و فعالیت در قم گذرانده بود و به گفته خودش تا اوایل دهه ۱۳۷۰ دو دوره فکری یعنی بنیادگرایی دینی، سنتگرایی را پشت سر گذاشت. او در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ به جریان نواندیشی یا روشنفکری دینی تمایل پیدا کرد و از میانه این دهه وارد مرحله اگزیستانسیالیستی شد و در نهایت طرح فکری خود را با عنوان عقلانیت و معنویت ارایه کرد. پروژه یا طرحی فکری که نزدیک به ربع قرن است از آن سخن میگوید و درباره آن مینویسد و به مناسبت آن به حوزههای مختلفی چون فلسفه، عرفان، روانشناسی و مطالعات ادیان پرداخته است. ملکیان در طول این ۲۵ سال، بلکه بسیار پیش از آن در دانشگاهها و موسسات خصوصی به تدریس پرداخته و یکی از پیشگامان طرح مباحث کلام جدید، فلسفه اخلاق و روانشناسی دین در ایران محسوب میشود.
وجه بارز و متمایز مصطفی ملکیان در میان سایر روشنفکران دینی دهه ۱۳۷۰ که او را حتی از بسیاری از چهرههای دیگر این جریان مثل محسن کدیور، آرش نراقی، احمد قابل، ابوالقاسم فنایی و … متمایز میسازد، حضور جدی و پر رنگ او به عنوان روشنفکر در عرصه عمومی فرهنگی ایران است. بسیاری از روشنفکران یا نواندیشان دینی مثل عبدالکریم سروش و محسن کدیور و آرش نراقی، در طول سالهای دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ از ایران رفتند و اگرچه بعضا در میان شاگردان و هواداران خود محفلهایی تشکیل دادهاند و از طریق فضای مجازی، گفتارها و نوشتارهای خود را با علاقهمندانشان در میان میگذارند، اما دیگر در داخل کشور حضور ندارند و غیر از حلقه پیگیران، مخاطبانی عمومی و جوان و غیرمتخصص ندارند. برخی هم چون محمد مجتهدشبستری کنج عزلت گزیدهاند و به کار پژوهشی و تحقیقاتی مشغولند و دیدگاههای تازه خود را از طریق فضای مجازی با مخاطبان در میان میگذارند.
ملکیان اما بهرغم آنکه از تدریس و حضور در دانشگاهها و موسسات دولتی منع شده و حضورش در محافل عمومی، بعضا با دشواریهایی همراه است، مهمترین بازمانده نسل روشنفکران دهه هفتادی است که کماکان بهطور جدی در حوزه عمومی حضور دارد، برای مخاطبانی عمومی سخنرانی میکند، با مطبوعات مکتوب اعم از روزنامه و مجله و رسانههای تصویری گفتوگو میکند، کتابهای جدید را میخواند و درباره آنها مینویسد و در جلسه نقد و بررسی آنها شرکت میکند، برای مطبوعات داخل مینویسد و از طریق فضای مجازی به شیوههای مختلف، نظرات خود را با مخاطبان در میان میگذارد. او نسبت به رویدادهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روز هم بیتفاوت نیست و بعضا اظهارنظرهایی تند و بحثبرانگیز میکند. این پیگیری و جدیت و فعالیت مصطفی ملکیان، حتی اگر با دیدگاههای او موافق نباشیم، قابل احترام و ستایشبرانگیز است. https://tasvir.yektanet.com/media/iframes/7mp/14hH/1a4l/c8dc9b6c11cb4e70adf37280bcf4f804.html?click_url=https%3A%2F%2Fck.yektanet.com%2Fb%2Fclick%3FVERSION%3D2%26impression%3DBEYo4K6WYIHmopDpLMQnI1K1%252FY2T7gYrdr6EtZIWx290%252ByDO3EGQuagBmv8Ar37aqKsE5g39fLZ0kJ2FQFqSN6ARSvtRgfv51CfoUNmEPwlrYXFibkqHlwdVpXin0vJVirbQ9LA0YPUAWUzSCBstBz2wcCm%252BHYz%252B6RED7j5vk1K4%252Bty8rgvz%252Bd5MoTiG4qXY%252F9hWOeNa2g5g0yyaiQZ22%252Bpy%252FPmC7eO4aLbbaUYZAlUPfrU7p9hOpCjiDGWHxehDfJyV4sqo3eJIOXD%252BVj8MuvAHoxFmrXngS31O2p5ycgfUMbjBHpwWrA5E6ltw68mdNerKoFHJyOIowm93m0u2ddl%252Bdjb9tkHvgFY4zsn6i4jz%252BjDGtCdLke3R5laZXR%252B8GNPQYGbMhb1nSNQc8KH6vq7WN8Q6iKXC2nLX2EvbyOlQklSkp6Vd3AYQHd5iIbxUremtQRkPs7wYbNm%252FainZt996VAfuYHtvxMG7ePS6W9HagJEnd0kVHUYjHXhYz20HJXhPn8f%252Bgcnk4sysYwiwnlqXjZGMFRzOSC3WZ0abRQE%253D%253AdQBITqpxeFaBHNVGJNc6d0%252BgsXU05%252BWimFOZX5R0riUaly7Kmhanh22Knl%252B%252Bz%252BhzdPahrJ71rGPVa5QiYqLCQ06T8kxkHrOF7TgmXgEWTqVrHHg%252BNQZn8MTcDS7Ei5DbJwUvjR3nyZM3gVqqr%252Fil6LXq%252BaixRPyolESo9xvjTePAvr6bHRjXgSeerQJvEqHllbCW4j6Kdlydnn%252BZOdOxL3JrkYFykmdqkwX4ZbQyR4eBzdaqoxZGopnJPEXrIgdk%252BxRNfxMByRoljzpcvouEqSbb9tVLtir2YJIXCTi%252F20PUDVJEbxENXuN%252BK%252FTPKyazvKVTpuQp%252FNamfdPOOsmzCQ%253D%253D%26redirect%3Dhttps%253A%252F%252Fmybrandstat.com%252FLandingPages%252Fnanehotel%252F%26ab
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.
هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.
مروری بر زندگی و آثار آن تایلر
مروری بر هستیشناسی در شعر بیژن نجدی