img
img
img
img
img
جمال میرصادقی

قهرمان شکست خورده

آرمان ملی: جمال میرصادقی (زاده ۱۳۱۲)، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی است. این نویسنده برجسته ایرانی، آثار مختلفی در حوزه داستان کوتاه، رمان، نقد ادبی و ترجمه دارد.

 رمان‌های درازنای شب (۱۳۴۹)، کلاغ‌ها و آدمها (۱۳۶۸)، و مجموعه داستان کوتاه نه آدمی، نه صدایی (۱۳۵۴) از معروفترین آثار ادبی او هستند. بهعلاوه، میرصادقی در نقد ادبی نیز آثار برجستهای دارد. از جمله این پژوهشهای ادبی می‌توان به ادبیات داستانی (۱۳۵۹)، عناصر داستان (۱۳۶۴)، راهنمای رماننویسی (۱۳۸۹) و داستان و ادبیات (۱۳۷۰) اشاره کرد. او در آثار ادبی خود، انسان را در بافتی اجتماعی – سیاسی به تصویر می‌کشد. دغدغه اصلی نویسنده، صحبت درباره تفاوت نسل‌ها و انسان‌هایی است که خود را در جامعه‌ای مدرن گرفتار می‌بینند. این نویسنده ایرانی باور دارد که انسان در پیوندی جدایی‌ناپذیر با جامعه است. شخصیت‌های اصلی داستان‌های او، افرادی معمولی و از طبقه متوسط هستند. آن‌ها درگیر مسئله‌های روزمره و مشکلات اجتماعی می‌شوند و تلاش می‌کنند تا از این وضعیت بیرون بیایند. داستان‌های او بازتابی از حوادث و واقعه‌ای تاریخی ایران نیز هستند که جنبهای واقعگرایانه به آثار او می‌دهند. قهرمان، یا بهتر بگوییم، شخصیت‌های اصلی داستان‌های میرصادقی، به مخالفت با ارزشها و سنتهای نسل پیشین بهپا می‌خیزند. اما، این قهرمانها نیز فرجامی همانند دیگر شخصیتهای واقعگرا همچون تِس از توماس هاردی یا مادام بواری از گوستاو فلوبر دارند.

داستان‌نویسی، به‌خصوص رمان، بیش از هر گونه ادبی دیگر تحت‌تاثیر جامعه است. گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱)، فیلسوف آلمانی، نخستین کسی بود که درباره بازتاب شرایط جامعه در رمان بحث کرد. اندیشه نقادانه او توسط گئورگ لوکاچ (۱۸۸۵-۱۹۷۱)، فیلسوف و منتقد ادبی مجارستانی در اثر معروف او با عنوان نظریه رمان (۱۹۶۱) مطرح شد. لوسین گلدمن (۱۹۱۳-۱۹۷۰)، فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی نیز از دیدگاه جامعه‌شناسی به ادبیات و رمان نگاه می‌کند. این سه فیلسوف و منتقد ادبی به‌طور کلی می‌گویند که ادبیات واقع‌گرا، می‌تواند جامعه و مشکل‌های آن را به بهترین نحو بازتاب بدهد. قهرمان‌های میرصادقی، خود را اسیر آداب و رسوم کهنه قدیمی می‌بینند که اراده آنها را سرکوب می‌کنند. این موضوع باعث می‌شود که شخصیت از سنت‌های گذشته روی برگردان شود. اما، عاقبت نیز در جدال با سنت‌های پیشینیان شکست می‌خورند. شخصیت‌های میرصادقی همچون کمال در «درازنای شب»، می‌خواهند تا در برابر پدر بایستند که نماد سنت‌های گذشته هستند. این نویسنده ایرانی، چارچوب داستان‌نویسی پیشین را در مقابل با مدرنیسم و پست‌مدرنیسم قرار می‌دهد. شخصیت اصلی، همانند خواننده، گمان می‌کند که می‌تواند ارزشهای حقیقی و آرمانی را زنده کند و آنها را به جامعه برگرداند. اما، جبر حاکم بر جامعه، این شخصیت و اندیشه‌های آرمانی‌اش را زیر سیل خود نابود می‌کند، همانند شخصیت آقای محمدی در «کلاغ‌ها و آدمها». میرصادقی ضمن پرداختن به واقعیتها و مشکلهای اجتماعی، از هنر روایت پردازی نیز غافل نمی‌شود. قهرمان‌های او، شخصیت‌هایی به اصطلاح مسئلهدار هستند که نشان می‌دهند یک فرد به چه اندازه به جامعه خود گره خورده است.

داستان‌های میرصادقی محصول ظهور مدرنیسم در ایران هستند؛ شخصیت‌های او با گذشته و حال در حال نزاع هستند. ظهور مدرنیسم، همانطور که از دیگر آثار مدرنیستی پیداست، یکباره اتفاق نمی‌افتد. شخصیت اول/اصلی او، فردی از طبقه متوسط و در حال تجربه ایدههای نو در جامعه است. او متوجه می‌شود که دیگر جایگاهی در میان سنتهای پیشین و گذشته نمی‌خواهد. اما، جایگاه جدیدش را نیز نمی‌تواند پیدا کند. این موضوع کاملاً در تضاد با قهرمان‌های حماسی است. قهرمان حماسه، همچون آشیل، انهاید یا رستم، جایگاه خود در جامعه را می‌شناسند و هیچگاه دچار تردید نمی‌شوند؛ واقعیت جهان برای آنها تغییر نمی‌کند. هرچند، قهرمان‌های واقعگرای میرصادقی دائماً مردد هستند و نمی‌توانند درباره تعریف واقعیت، به نقطهنظر خاص و واضحی برسند.

میرصادقی در کتاب عناصر داستان (۱۳۶۴) می‌گوید که حادثه، چارچوب اصلی داستان را می‌سازد. در واقع، پیرنگ، روایت حادثهها بر اساس روابط علت و معلولی است. یک پیرنگ خوب داستانی باید نشان بدهد که هر حادثه به چه دلیل اتفاق افتاده و بعد از آن نیز چه حوادثی و به چه علت رخ می‌دهند(۱۰-۱۵). این نویسنده در کتاب خود با عنوان واژه‌نامه هنر داستاننویسی (۱۳۷۷) تاکید می‌کند که باید رابطهای بین شخصیتها و اوضاع و احوال جامعه باشد (۱۹). او در اثرهای ادبی خود نشان داد که ادبیات می‌تواند به خوبی واقعیتهای جامعه را نشان بدهد. لوکاچ در رابطه با حالت کلی رمان می‌گوید که این نوع از اثر ادبی، حاصل ظهور طبقه متوسط است. او رمان را حماسه بورژوازی و جانشین عصر قهرمانی می‌داند؛ یعنی،قهرمان رمان دیگر قهرمانی آرمانی نیست که جهان یا ملتی را نجات بدهد. شخصیت‌های داستان‌های میرصادقی به خوبی از تعبیر لوکاچ پیروی می‌کنند. این نویسنده واقعگرای ایرانی، شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که مانعی برای رسیدن به آزادی و جهان آرمانی خود می‌بینند. اما، آن‌ها نمی‌توانند این مانع را از میان بردارند و حتی نمی‌دانند که چطور باید این مسئله را حل کنند (لوکاچ، نظریه رمان ۱۷۱).

رمان مشهور میرصادقی با عنوان درازنای شب، نخستین رمان او است. البته، او فعالیت داستان‌نویسی خود را با مجموعه داستان کوتاه «شاهزاده خانم سبز چشم» در ۱۳۴۱ شروع کرد که بعدها در ۱۳۵۰ نام این مجموعه داستان را به «مسافرهای شب» تغییر داد. رمان درازنای شب از اهمیت زیادی برخوردار است. این اثر ادبی از زاویه دیدهای گوناگون مورد نقد و بررسیهای دانشگاهی قرار گرفته است. نقطه مشترک اغلب پژوهشهای دانشگاهی انجام شده روی این رمان، نگاه انتقادی میرصادقی به مسائل اجتماعی و فرهنگی است. مهم‌ترین موضوعی که نویسنده به تشریح آن می‌پردازد، اختلاف بین نسلهای مختلف (نسل جدید و قدیم) است. این اختلاف، تنش و مسئله اصلی داستان را می‌سازد. این رمان نیز همانند رمانهای واقعگرای همعصر خودش در دنیا، به ریشه‌یابی این مسئله می‌پردازد. خواننده در درازنای شب می‌بیند که شکاف بین نسلهای گوناگون، حاصل تفاوت عمیقی است که بین ارزشها و هنجارهای اجتماعی نسلهای مختلف پدید می‌آید؛ هر نسل، تعریف خودش را از زندگی دارد و این باعث می‌شود که هر فرد از الگوی رفتاری متفاوتی پیروی کند. (آزادارمکی، «فرآیند تغییر» ۳۲).

آثار داستانی میرصادقی، تقابل سنت و مدرنیته را نشان می‌دهند. از جهاتی، رمان درازنای شب، بوف کور (۱۳۱۵) صادق هدایت را نیز یادآور می‌شود؛ جامعهای که در حال تجربه مدرنیته است، اما هنوز کاملاً مدرن نشده و سنت هنوز در جامعه نفس می‌کشد. میرصادقی در رمان درازنای شب، ایران را در دهه ۴۰ به تصویر می‌کشد. شخصیت کمال در خانوادهای سنتی بزرگ شده است. او پدرسالاری حاکم بر خانواده خود را در تضاد با ارزشهای جدید اجتماعی می‌بیند. او، ارزش‌های خانواده سنتی خود را در تقابل با درک خود از زندگی می‌بیند و سعی می‌کند این مانع را از سر راهش بردارد. لازم به ذکر است که رمان «کلاغ‌ها و آدمها» (۱۳۶۸) نیز که ساختار سیاسی دارد، به نحوی بیانگر موضوع رمان درازنای شب است. در این رمان نیز شخصیت اصلی داستان، خود را تنها می‌بیند و تلاشهایش برای برونرفت از مشکل، فرجامی ندارند. در رمان کلاغها و آدمها، آقای محمدی بدون آنکه بداند درگیر مامورهای اطلاعاتی ساواک می‌شود. آن‌ها ابتدا به دنبال مهندس عزتی هستند. اما، خود آقای محمدی نیز دستگیر و شکنجه می‌شود. مامورهای ساواک او را مجبور می‌کنند تا شهادت دروغ بدهد. در اینجا نیز شخصیتی داریم که می‌خواهد از اندیشهها و آرمانهای موردنظر خودش دفاع کند. میرصادقی شخصیتی مسئله‌دار را به تصویر می‌کشد که در جست وجوی نوعی از زندگی است، اما این زندگی آرمانی را نمی‌یابد و شکست می‌خورد. لوکاچ در توضیح «شخصیت مسئلهدار» می‌گوید:

شخصیت مسئلهدار، قهرمان است. قهرمان نه بدان معنا که دارای شکوه و جلوه خاصی است و به کارهای عجیب و خارقالعاده دست بزند آنگونه که در داستان‌های حماسی از آن یاد می‌شود. قهرمان از آن جهت که به دنبال فضائل و ارزشهای واقعی و راستین باشد. او در احیای ارزشهای راستین تلاش می‌کند و در صدد تغییر وضعیت موجود است که سرانجام جامعه، سرنوشت او را تعیین می‌کند و به حاشیه رانده و به شکست محکوم می‌شود (لوکاچ، نظریه رمان ۲۸۰).

همانطور که پیشتر اشاره شد، جامعه ایران در دهه ۴۰ ، سنت و مدرنیته را در مقابل یکدیگر تجربه کرد. جابریمقدم در توضیح مدرنیته می‌گوید که مدرنیته به معنی نوسازی و جایگزین کردن ایدههای نو به جای افکار کهنه و قدیمی است (شهر و مدرنیته ۲۵).

قهرمان‌های میرصادقی، حتی شخصیت مرضیه در داستان کوتاه «کشاکش»، فردیت را در جامعه به تصویر می‌کشند. شخصیت‌های او، چه در بافت فرهنگی و اجتماعی و چه در ساختار سیاسی، قصد تغییر و اصلاح وضع موجود خودشان را دارند. برخلاف داستان‌های پیشا واقعگرایی، قهرمان با جهان در هماهنگی نیست. قهرمان‌های واقعگرای میرصادقی، افرادی عادی و غالباً از طبقه متوسط هستند که مدرنیته را تجربه می‌کنند. آن‌ها، ویژگی‌های منحصربه‌فردی نسبت به بقیه افراد جامعه ندارند و نمی‌توانند تغییری در وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه به وجود بیاورند. آن‌ها تلاش می‌کنند تا با وضعیت موجود بجنگند و آن تصور خاص خود از زندگی را بیابند. اما، آن‌ها در نهایت متوجه می‌شوند که این جست وجو بیهوده است و شکست می‌خورند.

محیط تازه پاک گیجش کرده بود. با همه تلاشی که داشت نمی‌توانست خودش را به راه آنها بکشد و از آنها تقلید کند. گاهی حس می‌کرد که خیلی چیزها را از زندگی کم دارد. خیلی چیزها را از زندگی نمی‌داند. زندگی در اطراف او جنبش و جوشش دیگری داشت. تا آنوقت سنت‌ها و رسوم خانوادگی او را از هر چیز تازهای گریزانده بود و یک نوع تنفر زنده به هر گونه تغییر و تحولی در او به وجود آورده بود. زندگی پیشین، دیگر زیاد، کمال را به خود جلب نمی‌کرد و احساس می‌کرد زندگیاش احتیاج به تغییر و تحولی دارد. دلش می‌خواست خودش را یکدفعه عوض کند و کم و کاستیهای خود را از میان بردارد (میرصادقی، درازنای شب ۸۱).

مثال‌هایی اینچنینی به وفور در آثار او دیده می‌شوند. شخصیت‌هایی همچون کمال، آقای محمدی یا مرضیه، تصور خود از زندگی را در تضاد با تصورات نسل پیشین می‌بینند. آن‌ها هویت جدیدی برای خود تعریف می‌کنند. در حالیکه، فرد پیوندی ناگسستنی با جامعه دارد. تعریف هویت و ارزشهای جدید، این حس را به قهرمان/شخصیت داستان می‌دهد که با دنیای قبلی خود غریبه شده است. شخصیت‌های میرصادقی با وجود تجربه شکست در پایان داستان، شخصیت‌هایی پویا هستند؛ آن‌ها، عقاید و نگرش خود به زندگی را در طی روایت ماجراها تغییر می‌دهند. نسل جدید و تحصیلکرده، اغلب روی شخصیتهای اصلی تأثیر می‌گذارند. برای مثال، در داستان کوتاه «کشاکش» نیز شخصیت مرضیه تحتتاثیر دوست و همسر دوستش قرار می‌گیرد که افرادی تحصیلکرده هستند. این تغییر باعث می‌شود که او آینده خود را متفاوت ببیند و با برادر سنتی و زورگویش به مبارزه برخیزد: «مگه تو بچه‌ای که آقا بالاسر بخوای؟ این دفعه که دست روت بلند کرد تو هم بزن توی گوشش، از چی می‌ترسی بته‌مرده؟ بزن توی گوشش، نترس» (میرصادقی، نه آدمی ۷۴).

جمال میرصادقی، یکی از نویسندههای واقعگرای برجسته در ادبیات معاصر ایران است. او، آثار ادبی زیادی در حوزه رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، ترجمه و نقد ادبی نوشته است. او سالهای زیادی از عمر خود را به پژوهش و تحقیق درباره ادبیات اختصاص داده است. داستان‌های واقعگرای او، شخصیت‌هایی عادی و معمولی از طبقه متوسط را نشان می‌دهند که در جدال با سنت و مدرنیته به مبارزه برمیخیزند. آن‌ها همانند قهرمان‌های حماسی، قصد تغییر و اصلاح وضع موجود را دارند. اما، رمان واقعگرا به بیان این حقیقت می‌پردازد که جامعه و فرد، پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند و این دو به هیچوجه قابل گسست از یکدیگر نیستند. عاقبت، شخصیت‌ها با وجود همه پویایی و تلاشهایشان در این راه شکست می‌خورند و منزوی می‌شوند.

منابع:

آزاد ارمکی، تقی. «فرآیند تغییر نسلی: بررسی فرا تحلیل در ایران.» فصلنامه پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه ۱ (۱۳۸۶): ۴۱-۶۸/ جابریمقدم، مرتضیهادی. شهر و مدرنیته. تهران: نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۴/ گلدمن، لوسین. جامعه، فرهنگ، ادبیات. ترجمه‌ی محمد جعفر پوینده. تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۱/ —. نقد تکوینی. ترجمهی محمدتقی غیاثی. تهران: نشر بزرگمهر، ۱۳۷۹/ —. جامعه‌شناسی رمان (دفاع از جامعه‌شناسی رمان). ترجمه محمد جعفر پوینده. تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۱/ گلیاری، پریسا، و رضا برزویی. «تحلیل گلدمنی قهرمان مسئله‌دار در آثار جمال میرصادقی: درازنای شب و کلاغها و آدمها.» فصلنامه علمی جامعه‌شناسی فرهنگ و هنر ۳٫۴ (۱۴۰۰): ۱-۲۰/ لوکاچ، جورج. نظریهی رمان. ترجمهی حسن مرتضوی. تهران: نشر قصه، ۱۳۸۰/ —. پژوهشی در رئالیسم اروپایی. ترجمه اکبر افسری. تهران: نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵/ —. رمان از منظر لوکاچ. ترجمهی محمدجعفر پوینده. تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۸/ میرصادقی، جمال. ادبیات داستانی. تهران: ماهور، ۱۳۶۵/ —. درازنای شب. تهران: نشر زمان، ۱۳۴۹/ —. داستان‌های نو. تهران: نشر دریا، ۱۳۶۶/ —. کلاغ‌ها و آدمها. تهران: نشر نیما، ۱۳۶۸/ —. عناصر داستانی. تهران: نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶/ — و میمنت میرصادقی. واژهنامه داستان‌نویسی. تهران: نشر مهناز، ۱۳۷۷/ —. نه آدمی نه صدایی. تهران: انتشارات رز، ۱۳۵۴.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.

  بی‌اخلاقی پژوهشگران اخلاق ایرادی ندارد!

هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.

  زندگی، عشق و ادبیات

مروری بر زندگی و آثار آن تایلر

  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی