مدل سهمرحلهای عشق (Triphasic Model of Love – TML)، عشق را بهعنوان سفری دگرگونکننده توصیف میکند که در آن عاشق از سه مرحله مهم اشتیاق، غوطهوری و وصال میگذرد. مرحله غوطهوری خود از سه جز مهم تعلق، تسامح و تولد تشکیل شده است.
اجزای مرحله غوطهوری بازتابی از یک تسلیم عاطفی عمیقاند که در نهایت منجر به دگرگونی فردی و وصال مشترک میشوند.
با این حال، واقعیت این است که معمولاً در بسیاری از روابط عاشقانه، دو طرف از مسیری یکسان وارد مرحله وصال نمیشوند:
یکی از مرحله غوطهوری عشق و دیگری از در اشتیاق پا به مرحله وصال میگذارد.
برخلاف تصورات مرسوم درباره عشق، معمولاً تنها یکی از دو طرف (عاشق)، مسیر عشق را به شیوهای فراگیر و عمیق طی کرده و با گذشت از ویژگیهای زیر مرحله غوطه وری عشق را تجربه میکند:
• تعلق – نوعی دلبستگی عمیق و ازخودگذشتگی عاطفی.
• تسامح – نوعی نادیده گرفتن سنجیده و امیدوارانه کاستیها و مخاطرات.
• تولد دوباره – بازتعریفی از هویت فرد که از عشق الهام گرفته است.
در مقابل، طرف دیگر (معشوق)، اغلب از مرحله ابتدایی اشتیاق، پا به عرصه وصال میگذارد، جایی که عقلانیت، منطق، ملاحظات اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی بیش از هر چیز دیگر بر تصمیم فرد در تشکیل رابطه تأثیرگذارند.
در این وضعیت:
• معشوق ممکن است مراحل عمیق عشق را (حداقل در ابتدا) تجربه نکرده باشد.
• تصمیم ورود به وصال، بیشتر بر پایه منطق، سازگاری یا انتظارهای بیرونی استوار است تا بر اساس دگرگونی عاطفی.
عدم تقارن عاطفی: عدم تعادل در نقطه وصال
این ورود نامتقارن به وصال یک شکاف عاطفی عمیق ایجاد میکند:
• آنکه مسیر فراگیر عشق را پیموده، به دنبال یک پاسخ عاطفی مشابه از طرف مقابل است.
• دیگری که هنوز در دام عقلانیت است، ممکن است به لحاظ عاطفی محتاط یا مردد باشد و خود را کامل به رابطه نسپارد.
• این تفاوت و شکاف، منجر به دردی عاطفی میشود که اغلب آن را به اشتباه به عنوان بهای طبیعی عشق میشناسند، در حالی که ریشه آن، عدم تقارن در نحوه ورود به رابطه است.
بازنگری نفرین الهی در پس گناه نابخشودنی آدم و حوا: الگویی از آسیبپذیری عاطفی
آیه ۱۶ از فصل سوم خلقت در کتاب آسمانی عهد عتیق به شکل نمادین، مجازات الهی را به نفرینی ابدی تشبیه میکند که در آن شکلی از عدم تقارن روانی و عاطفی مجسم میگردد:
• خداوند رو به حوا میفرماید «اشتیاق تو تنها به سوی شوهرت خواهد بود» و «او بر تو حکمرانی خواهد کرد». عدم تقارن در اشتیاق و به جای آن، حس کنترل یک طرفه در عشق، شکلی نمادین از آسیبپذیری در مسیر عمیق و دگرگونکننده عشق را به تصویر میکشد. جایی که «حکمرانی» نمادی از واکنشی روانی است که در آن عاشقی زخم خورده در پی پاسخ عاطفی متقابل دریافت نکرده، ممکن است ناخودآگاه به دنبال نوعی تسلط یا کنترل باشد تا جای خالی رابطهای فراگیر و برابر را جبران کند.
در چارچوب مدل سهمرحلهای عشق:
• فردی که در سفر عمیق و دگرگونکننده عشق قدم گذاشته، انتظار عشقی متقابل با همان عمق و شدت را دارد.
• وقتی این خواسته برآورده نمیشود، به جای آنکه رابطه را به اشتراک بگذارد، ناخودآگاه به دنبال تملک و تسلط بر معشوق میرود و کنترل را با ارتباط عمیق اشتباه میگیرد.
• این سوءتفاهم منشأ دردی عاطفی میشود که معمولاً آن را بهعنوان بخش جداییناپذیر عشق میشناسند؛ در حالی که منشأ آن، مسیرهای متفاوت ورود به وصال است.
نتیجهگیری
این بازتفسیر از روایت کهن، حقیقت عمیقتری را آشکار میکند:
عشق زمانی دردناک میشود که دو نفر از دو مسیر متفاوت به وصال برسند. یکی از مسیر دگرگونی عمیق عاطفی و دیگری از مسیر منطق و عقلانیت به این حیطه وارد میشود.
ریشه این عدم تعادل نه در نیتها و اهداف افراد، بلکه در عمق تعهد عاطفی است که هر یک به رابطه وارد میکند.
درک این پویایی از منظر مدل سهمرحلهای عشق میتواند راه را برای روابط سالمتر و آگاهانهتر باز کند. روابطی که نه بر پایه تملک و سلطه، بلکه بر مبنای غوطهوری متقابل در عشق، تحول مشترک و تکامل هویتی مشترک شکل میگیرند.
نشانی وبسایت نویسنده: https://drashkanfarhadi.com/home-farsi
نفرینی الهی در پس تبعید از بهشت یا رسیدن به وصال از دروازههای متفاوت عشق
فیلسوفان برای مبارزه با مرگهراسی، توصیه میکنند مرگ را پیوسته پیش چشم و در دهان داشته باشیم، پیوسته به آن بیندیشیم، در اینصورت چنین هراسی از میان خواهد رفت؛ هراسی که به گفته میشل مونتنی بردگیآور است و زندگی را همواره با تلخکامی مواجه میسازد.
انسان از بدو تولد، زندگی و زنده بودن را بر مردگی و هیچی و پوچی ترجیح میدهد و این ترجیح، هم ترجیح ذاتی است و هم عُقلائی و استدلالی است.
حافظ به سبب چندبعدی بودن اشعارش و همچنین لحن سرودههایش که گهگاه به کفرگویی نزدیک میشد.
کمتر زوجی همچون شادروان دکتر اسلامی ندوشن و خانم دکتر شیرین بیانی میتوان یافت که نمونه مطلوبی از خانواده، علم و میهن دوستی را این چنین شایسته آینگی کنند.