img
img
img
img
img

کثرت‌گرایی فرهنگی خوب است یا بد؟

مترجم: آیدا زمانی

خانه‌ی اخلاق‌پژوهان جوان: آیا پذیرش کثرت‌گرایی فرهنگی برای ما مفید است یا نه؟ در مواجهه با فرهنگ‌های مختلف در یک جامعه (و در سطح جهان) باید چه کنیم؟ هم می‌توانیم تنوعات را به رسمیت بشناسیم، هم می‌توانیم همه را یک شکل کنیم. در این میان، چه بر سرِ اخلاق می‌آید؟ آیا به نسبی‌گرایی نمی‌رسیم؟

کثرت‌گرایی فرهنگی به نفع ماست یا به ضررمان؟

یک شهر بزرگ جهان‌وطنی را تصور کنید که در آن، مردم با پیشینه‌های بی‌شمار و باورهای متعدد در کنار هم رشد می‌کنند. افراد رسوم فرهنگی مختلف را آغوش می‌کشند، به زبان‌های گوناگون صحبت می‌کنند، از غذاهای متنوع لذت می‌برند و به فرزندان خود دربارۀ تاریخ و رسوم مختلف می‌آموزند.

این نوع کثرت‌گرایی، همانی است که اکثر مردم با آن آشنا هستند، اما منطقه‌ای که چنین متنوع، و از نظر فرهنگی یکپارچه باشد، نمونه‌ای از کثرت‌گرایی فرهنگی است.

به معنای کلی، کثرت‌گرایی می‌گوید که دیدگاه‌ها یا حقایق مختلف می‌توانند به‌صورت همزمان وجود داشته باشند، حتی اگر بعضی از این دیدگاه‌ها متناقض باشند.

در تضاد با کثرت‌گرایی، یگانه‌گرایی می‌گوید که فقط یک نوع چیز وجود دارد؛ دوگانه‌گرایی می‌گوید که فقط دو (نوع) چیز وجود دارد (مثلاً ذهن و بدن) و پوچ‌گرایی می‌گوید که هیچ‌چیز وجود ندارد.

بنابراین، حال آن که کثرت‌گرایی به‌صورت گسترده‌تری به تنوع نظرات، دیدگاه‌ها و حقایق اشاره دارد، کثرت‌گرایی فرهنگی به‌طور خاص، به تنوعی از فرهنگ‌ها اشاره می‌کند که ــ به شکلی ایده‌آل در هماهنگی و سازندگی ــ با یکدیگر همزیستی دارند درحالی‌که هویت‌های فرهنگی منحصربه‌فرد خود را نیز حفظ می‌کنند.

گاهی کل یک کشور می‌تواند از نظر فرهنگی کثرت‌گرا باشد، و در جاهای دیگر ممکن است مراکز فرهنگی کثرت‌گرا وجود داشته باشند (مانند ایالت‌ها یا حومه‌هایی که یک جامعۀ چند فرهنگیِ رو به رشد، درون ناحیه‌ای بزرگ‌تر و یک‌دست‌تر وجود دارد.)

در انتهای دیگر این طیف، یگانه‌گرایی فرهنگی است؛ این اندیشه که یک ناحیه با جمعیت معین، می‌بایست فقط یک فرهنگ داشته باشند.

مکان‌هایی که از نظر فرهنگی یگانه‌گرا هستند (مثلاً ژاپن یا کرۀ شمالی)، به فشار آشکار یا ناآشکار متوسل می‌شوند تا سایرین را همانند خود کنند.

درحالی‌که همانندسازی، یک‌دست‌کردن فرهنگ را در بر دارد، کثرت‌گرایی مشوق تنوع است و مردمی که قومیت، پیشینه، مذهب، رسوم و باورهای متفاوت دارند را در آغوش می‌کشد تا کنار هم بیایند و در تفاوت‌های یکدیگر شریک باشند.

جامعۀ کثرت‌گرایانه، بیشتر از اقلیت‌های فرهنگی استقبال و حمایت می‌کند چرا که مردم فشاری برای پنهان‌کردن یا تغییر هویت‌شان بر خود احساس نمی‌کنند. در عوض، تجارب متنوع به‌عنوان فرصتی برای یادگیری و تکریم یکدیگر شناخته می‌شوند.

این دید، افراد را به سفر و مهاجرت دعوت می‌کند و به شکل سلامت روان بهتر برای مهاجران، و تبلیغ سازگاری و پذیرش دیگران درمی‌آید. علاوه بر این، با قراردادن مردم در معرض دیدگاه‌ها و تجربیات خارج از محدودۀ معمول خود، خلاقیت را افزایش می‌دهد.

همچنین، ما می‌دانیم که در بسیاری از موارد، راه جایگزین چیست. استرالیا تاریخی تیره و تار از اقداماتِ همانندسازانه دارد که نشانه‌ای است از دیدگاه‌های نژادپرستانه و استعمارگرانه که شاهد کشته‌شدن یک‌دهم از بومیان اولیه و فرهنگ‌هایشان بود. کثرت‌گرایی فرهنگی پاسخی است به این‌گونه سلطه‌گری فرهنگی که در طول تاریخ آسیب‌زا بوده و امروزه نیز در بسیاری از مناطق همین‌طور است.

بااین‌حال، دنبال‌کردن تعدد فرهنگی، پیچیدگی‌های قومی فراوانی به همراه دارد.

به‌طور مثال، جامعه‌شناسی به‌نام رابرت د. پوتنم، در سال ۲۰۰۷ پژوهشی منتشر کرد که دربارۀ آثار منفی کوتاه‌مدت و میان‌مدت محله‌های قومی متنوع صحبت می‌کرد.

او دریافت که به‌طور میانگین، اعتماد، نوع‌دوستی و همکاری اجتماعی در این محله‌ها کمتر بود. حتی میان آن‌هایی که قومیت مشابه یا یکسان داشتند.

با وجود این‌که پوتنم ضد چندفرهنگی‌بودن یافته‌هایش را تکذیب و استدلال می‌کند که اثرات متعدد مثبت و بلندمدتی در جوامع متنوع وجود دارد، این پژوهش برخی از خطرات مرتبط با کثرت‌گرایی فرهنگی را به‌روشنی نشان می‌دهد.

ساخت و نگهداری از جوامع متنوع می‌تواند حجم عظیمی از تلاش و زیربنای اجتماعی بطلبد، و اگر با شکست مواجه شود یا به‌خوبی انجام نپذیرد، می‌تواند باعث ازهم‌گسستگی جوامع فرهنگی شود.

روزنامه‌نگاری به‌نام دیوید گودهارت نیز استدلالی مطرح کرده است که با این مسئله همخوانی دارد و می‌گوید که مردم به‌صورت کلی به دو گروه تقسیم می‌شوند: «جهان‌وطن» (که هویت سیار دارند) و «محدود به وطنی خاص» (که معمولاً خارج از مناطق شهری هستند و هویت‌های حدودبندی‌شده و مبتنی‌برمکانِ طولانی‌مدت دارند.

به گفتۀ او، این عدم تجانس علت چیزهایی مثل بِرِکسیت و رأی‌آوردن دونالد ترامپ است، چون آن‌ها جایی‌ها را خطاب قرار می‌دهند که تغییر در وضع موجودشان برای آن‌ها تهدیدزاست.

گودهارت تذکر می‌دهد که کثرت‌گرایی خطر نادیده‌گرفتن آشفتگی‌هایی را دارد که این جوامع در صورت عدم کسب حمایت و آگاهی در خور، با آن مواجه می‌شوند.

سایر مسائل مربوط به کثرت‌گرایی، شامل اولویت‌بندی ارزش‌ها و رسوم فرهنگی رقیب هم است. اگر فرهنگ یک نفر اساساً فرهنگ یک نفر دیگر را تاب نیاورد چه؟ این موضوع را به‌ویژه در مورد فرهنگ‌هایی مشاهده می‌کنیم که حول محور دین سازمان‌دهی شده‌اند یا شدیداً تحت‌تأثیر آن قرار دارند.

برای مثال مسیحیت و اسلام اغلب با فرهنگ‌های گوناگون بسیاری بر سر مسائل مربوط به میل جنسی وحقوق و مسئولیت‌های جنسیتی اختلاف دارند.

اگر قرار باشد یک جامعۀ فرهنگی حقیقتاً کثرت‌گرا را تصور کنیم، چگونه مردمی که با یکدیگر کنار نمی‌آیند را یک جا جمع کنیم؟

کثرت‌گرایی به‌عنوان یک ایده‌آل فرهنگی پیامدهای مستقیمی برای اموری مثل سیاست و قانون دارد که دوباره این سؤالِ قدیمیِ رابطۀ بین اخلاق و قانون را روی کار می‌آورد.

اگر ما به‌صورت کلی یک جامعۀ کثرت‌گرا می‌خواهیم، چگونه تنوع‌های موجود در باورها، ارزش‌ها و اصول را به شکل قانون در بیاوریم؟ بهتر است یک سیستم قانونی متمرکز داشته باشیم یا این‌که به کثرتی قانونی نیاز داریم که منعکس‌کنندۀ تنوع منطقه‌ای باشد؟

این موضوع هم‌اکنون نیز تا حدودی وجود دارد. بسیاری از کشورها دادگاه‌های اسلامی دارند که علاوه بر قانون اساسی دولت، قانون شریعت را نیز برای جوامع خود اجرا می‌کنند. این اجرای قانون موازی در برخی کشورهای مستعمره نیز وجود دارد که در آن‌ها، بخش‌هایی از قانون بومی به رسمیت شناخته شده‌است. مثلاً «قانون مابو» در استرالیا.

یکی دیگر از ویژگی‌های کثرت‌گرایی فرهنگی واقعی که ملاحظات و پیامدهای اخلاقی عظیمی دارد، تنوع رسانه است. این ایده است که باید وجود داشته باشد (یعنی یک سیستم رسانه‌ای که انحصاری نیست) و شیوه‌های ارائۀ متنوعی در رسانه (بدین معنا که رسانه، دیدگاه‌ها و تحلیل‌های متنوعی را ارائه می‌دهد.)

به این طریق، اولاً اطمینان حاصل می‌شود که رسانه‌ها ــ به‌ویژه رسانه‌های خبری ــ به وسیلۀ مقایسه و رقابت پاسخگو می‌مانند به‌جای آن که یک اقلیت منتخب قدرتمند نظرات خود را بررسی‌نشده و به‌صورت گسترده منتشر کنند. دوم این‌که قدرت ادراک و پذیرش مردم پرورش می‌یابد چرا که در معرض دیدگاه‌ها، تجارب و نظراتی قرار می‌گیرند که در غیر این صورت ممکن است نسبت‌به آن‌ها ناآگاه یا به‌طور غریزی محتاط باشند.

سوم این‌که در نتیجه، این خطر کاهش می‌یابد که رسانه ــ که توزیع‌گر قدرتمندی برای فرهنگ است ــ در نهایت موجب ایجاد یا تقویت یک تک‌فرهنگ شود.

درحالی‌که کثرت‌گرایی فرهنگی اغلب در جوامع آزادی‌خواه غربی به طرز مسلمی خوب انگاشته می‌شود، چالش‌های قابل توجهی با خود دارد.

در تلاش برای دستیابی به تحمل، پذیرش و هماهنگی باید مراقب از هم گسستگی فرهنگ‌ها باشیم و اطمینان حاصل کنیم که جوامع متنوع از حمایت‌های اجتماعی کافی برای شکوفایی برخوردارند.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اینستاگرام قاتل هوش اجتماعی و فرهنگی کودکان

در غیاب تعاملات سنتی و بازی‌های اجتماعی، کودکان به‌جای آموختن از والدین، معلمان یا همسالان، از اینفلوئنسرهایی تأثیر می‌پذیرند که سبک زندگی پر زرق‌وبرق، رفتارهای مصرف‌گرایانه و ارزش‌های تحریف‌شده را ترویج می‌دهند.

  این جا چه خبر است؟

زن‌کشی یکی از مسائل جدی اجتماعی است که ریشه در عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانی دارد.

  فلسفه رمان از منظر میلان کوندرا

کوندرا به ما نشان می‌دهد که رمان‌های برجسته، جزئی از پیکره فلسفه هستند. آن‌ها واجد «کد اگزیستانسیال» هستند.

  ایران هرگز تنها نخواهد ماند

تأملی بر آخرین ایران نوشته‌های اسلامی ندوشن به‌مناسبت سومین سالروز درگذشتش

  کثرت‌گرایی فرهنگی خوب است یا بد؟

دنبال‌کردن تعدد فرهنگی، پیچیدگی‌های قومی فراوانی به همراه دارد.