هممیهن: استفاده از نام مستعار در بین روزنامهنگاران و نویسندگان کاری محبوب است. آنها زمانی از این روش استفاده میکنند که نمیخواهند شناخته شوند یا از تکرار چندباره نامشان صرفنظر کردهاند. معمولاً هر فرد جز نام اصلی خود، نام مستعاری هم انتخاب میکند تا گاهی با آن مطالباش را منتشر کند. بعضی از این اسامی مستعار، اندازه خود نویسنده یا روزنامهنگار مشهور میشود و هویت مستقلی مییابد.
اما در تاریخ ادبیات پس از مشروطه ایران، پدیدهای وجود داشت که تا سالها بهشکل یک راز میان اهالی هنر سربهمهر باقیمانده بود. نام مستعار «مهرداد رهسپار» که تبدیل به یک شخصیت خیالی با آرمانها و افکار مستقل شده بود و بسیاری از نویسندگان و فعالان ادبی از آن استفاده میکردند. محمدعلی سپانلو در کتاب «بنبستها و شاهراه» که خاطرات شفاهیاش است و در سال ۱۳۹۰ در سوئد منتشر شده، گفته است که نویسندگان زیادی در میانه قرن چهاردهم شمسی از این نام مستعار استفاده کردهاند.
امروز سالگرد درگذشت نجف دریابندری، یکی از چهرههای مهم ادبیات فارسی است که در طول سالهای فعالیتاش بارها نقد، ترجمه و مقالات ادبیاش را با نام مستعار مهرداد رهسپار منتشر کرد. او متولد ۱۳۰۸ در آبادان بود. دقیقاً در سالی که بزرگترین اعتصاب کارگری پالایشگاه آبادان علیه ظلم حاصل از شرکت نفت ایران و انگلیس بر کارگران، شکل گرفت. رشد کردن او در آبادان برایش دو نتیجه داشت؛ یادگیری زبان انگلیسی از کارگران و کارمندان بریتانیایی که در این شهر زندگی میکردند و شکلگیری روحیه مبارزه در او بر ضدحکومت. زبان او را بهسمت ترجمه کشاند و مبارزه از او یک تودهای ساخت.
دریابندری از دهه ۳۰، کار ترجمه را با کتاب «وداع با اسلحه» ارنست همینگوی شروع کرد. اما هنوز ناماش بهعنوان مترجم شناخته نشده بود که بهدلیل فعالیت حزبی، دستگیر و چهارسال را در زندان قزلقلعه تهران در حبس گذراند. البته حکم اولیه او پس از بازداشت در سال ۱۳۳۳، اعدام بود. اما مانند بسیاری از تودهایها این حکم به حبس ابد، سپس ۱۵ سال تقلیل پیدا کرد. درنهایت دریابندری پس از چهار سال در ۱۳۳۷ آزاد شد.
نجف دریابندری بعد از آزادی بهصورت مستمر تا سالهای پایانی عمرش مشغول ترجمه و نوشتن بود. از طرفی شغلی که به آن اشتغال پیدا کرد هم زمینهساز باقیماندن میراث ماندگاری شد. او ۱۷سال در موسسه انتشارات فرانکلین بهعنوان سردبیر مشغول بود و در این مدت آثار بسیار زیادی را از ادبیات آمریکا به فارسی برگرداند. هنوز انقلاب نشده بود که از فرانکلین کناره گرفت و در تلویزیون ملی ایران استخدام شد. او تا سال ۱۳۵۷، بر ترجمه متن فیلمهای خارجی نظارت میکرد، اما پس از انقلاب ترجیح داد در خانه بنشیند و فقط ترجمه کند.
وقتی کتاب «مستطاب آشپزی» که همکاری مشترک او و همسرش فهیمه راستکار است را تورق میکنیم، بیشترین چیزی که بهنظر میرسد، حس شوخطبعی و نگاه متفاوت او به جریان زندگی است. شاید همین حس شوخطبعی بود که باعث شد دریابندری تصمیمی جالب بگیرد. منوچهر انور، کارگردان و نویسنده در خاطراتش ذکر کرده که نجف دریابندری، مدتها دنبال افرادی بود که با نام مستعار «مهرداد رهسپار» در مجلات و جُنگها مطلب نوشتهاند. دستآخر هم بیشتر آنها را پیدا کرد و یکشب در خانهاش مهمانی گرفت و همه مهردادهای رهسپار را دور هم جمع کرد. منوچهر انور، بهرام بیضایی، داریوش آشوری، جمال میرصادقی و… از چهرههایی بودند که با این نام مطلب مینوشتند.
اما خود آن جمع که از این نام استفاده میکردند هم نمیدانستند، همه افرادی که نام مستعارشان مهرداد رهسپار است، چه کسانی هستند. بعد از درگذشت نجف دریابندری و پس از کوچ یا مرگ بسیاری از نویسندگان و اهالی ادب در دهههای ۶۰ و ۷۰، دیگر کسی پیشقدم نشد تا مهردادهای رهسپار را شناسایی کند و این نام در تاریخ ادبی ایران بهشکل مرموزی ماندگار ماند.
سفر در دل خراسان بزرگ، در تاریخ غرقت میکند.
درباره نجف دریابندری، به مناسبت سالروز درگذشتش
به مناسبت زادروز پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری
آیا میدانستید که برای برخی افراد، تنهایی نه تنها یک بار روانی نیست، بلکه فرصتی برای خودشناسی و رشد شخصی است؟
پارادوکس آشیل و لاکپشت یکی دیگر از معماهای قدیمی زنون است که نشان میدهد حرکت چقدر میتواند عجیب باشد.