img
img
img
img
img

گوش مترجم باید بدهکار زبان مردم باشد

یاسین نمکچیان

اعتماد: رضا ستوده مترجم فعالی است و در این سال‌ها کتاب‌های زیادی از او منتشر شده؛ اما بیشتر به خاطر ترجمه آثار مشهوری شناخته می‌شود که چند دهه پیش توسط مترجمان صاحبنامی به فارسی برگردانده شده و حافظه جمعی علاقه‌مندان ادبیات را شکل داده‌اند. ستوده ترجیح داده تعدادی از این کتاب‌ها را دوباره ترجمه کند. درباره دلایل این تصمیم پرسیدم و او توضیح مبسوطی داد که می‌خوانید و جالب اینکه ترجمه‌هایش عمدتاً با اقبال عمومی هم روبه‌رو شده و به چاپ‌های متعدد رسیدند. او که متولد لاهیجان است، کار ترجمه را با برگرداندن داستان‌های کوتاه برای نشریات گیلان آغاز کرده. می‌گوید کمتر از ده سالش بود که پنهانی شعری نوشت که شد سوژه خنده برادر بزرگ‌ترش و دوست او که از سر اتفاق دستنوشته او را پیدا کرده بودند. ستوده که مدتی برای تحصیل در اروپا بوده، می‌گوید با وجود علاقه پدر و مادرش به پزشکی یا مهندسی، به خاطر دلدادگی به زبان انگلیسی، سر از آموزگاری درآورده. از آخرین کارهای این مترجم «شب‌های روشن» اثر معروف و پیش‌تر ترجمه شده فئودور داستایوفسکی است که به تازگی منتشر شده است؛ جدای از این، تعدادی از دیگر ترجمه‌های ستوده هم در ماه‌های گذشته بازنشر شده‌اند. با او درباره آثارش، حرفه مترجمی ادبیات و کار و زندگی مترجمان در ایران گفت‌وگو کردم.

اکثر کتاب‌هایی که ترجمه کردید آثار مشهوری هستند که قبلاً توسط مترجمان دیگری به فارسی ترجمه شدند. چرا تصمیم گرفتید سراغ این کتاب‌ها بروید؟

در سال ۱۳۹۳ به اتفاق همسرم ناتاشا محرم‌زاده مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه شروود اندرسن را که تا به حال ترجمه نشده بود به فارسی برگرداندیم. پس از وقفه‌ای ناگزیر در سال ۱۳۹۸ با کتاب فوبیا به دنیای ترجمه بازگشتم و سال بعد «روانشناسی اندوه» را که کتاب رفرنس محسوب می‌شود به دست نشر سپردم.

ترجمه کتاب‌های روانشناسی مرا ارضا نمی‌کرد و علاقه داشتم بیشتر به ترجمه رمان بپردازم. از همین رو با ناشرم، آقای علیرضا رییس‌دانایی، مدیر انتشارات نگاه مشورت کرده و این موضوع را مطرح کردم که دوست دارم شاهکارهای ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کنم. آقای رییس‌دانایی با سعه صدر و آغوشی باز پذیرفت و این همکاری تا امروز ادامه داشته است.

یعنی فقط به همین دلیل تعداد زیادی از مهم‌ترین شاهکارهای ادبیات جهان را دوباره ترجمه کردید؟

البته دلایل متعدد دیگری هم وجود داشت. بعضی از ترجمه‌ها دیگر تاریخ گذشته بودند و با تحول و تطور زبان امروزی تطابق نداشتند. بعضی‌ها مثل «ناطوردشت» به زبان رسمی ترجمه شده بود در حالی که در متن اصلی زبان اثر محاوره‌ای است. بعضی از سایت‌ها نوشته‌اند که بعضی از ترجمه‌های من بهترین ترجمه موجود بوده ولی من نه ادعای چنین چیزی دارم و نه این موضوع حقیقت دارد. با این وجود برای ترجمه آنها خیلی زحمت کشیده‌ام. این را هم بگویم این‌طور نیست که من فقط کتاب‌هایی را که قبلاً ترجمه شده، دوباره ترجمه کرده باشم. برای مثال کتاب «نان و شراب» که‌توسط من به فارسی برای اولین‌بار ترجمه شده و با ترجمه محمد قاضی کاملاً متفاوت است، چون نویسنده کتاب اینیاتسو سیلونه چندین سال پس از نسخه اولیه، کتاب را از نو نوشته و کل کتاب کاملاً عوض شده است.

با توجه به اینکه مترجمان زبان‌های مختلف در حال فعالیت هستند، فکر نمی‌کنید ترجمه کتابی از یک زبان واسطه دیگر خیلی دقیق نباشد؟ منظورم این است که شما به انگلیسی مسلطید، اما مثلاً کارهای داستایوفسکی را هم ترجمه کردید.

شاید حق با شما باشد و ترجمه از زبان واسطه زیاد دقیق نباشد ولی باید بگویم که من تا اندازه‌ای دلی کار می‌کنم و نتوانستم از ترجمه دو کتاب داستایوفسکی که خیلی آنها را دوست داشتم، صرف‌نظر کنم. البته تمام کتاب‌های دیگر جز این دو از زبان انگلیسی ترجمه شده‌اند.

در ترجمه دوباره این کتاب‌ها به چه نکاتی بیشتر اهمیت دادید؟

مثل اینکه می‌خواهید من را در تله قرار دهید؛ اشکال ندارد ولی باید کمی حوصله کنید تا جواب شما را به‌طور کامل عرض کنم. بیش از صد سال است که جدالی بین زبان‌شناسان و به اصطلاح ادیبان در مورد کاربرد زبان در گرفته و هنوز هم این جدال ادامه دارد. زبان‌شناسان که زبان را از دیدگاه علمی نقد و بررسی می‌کنند، معتقدند که به مردم نمی‌توان گفت که چطور صحبت کنند و چطور صحبت نکنند. ببینید زبان اصولاً امری دستوری نیست، چون مردم صاحبان واقعی زبان هستند. اجازه دهید مثالی بزنم. ادیب‌ها معتقدند که تنوین عربی به بن واژه‌های فارسی نمی‌چسبد و مثلاً دوماً غلط است و باید ثانیاً یا دوم گفته شود. میزان درست و غلط بودن چیزی در زبان چیست؟ آیا کلاً زبان به وسیله ادبا ساخته شده یا به وسیله مردم؟ این آقایان کتب چند جلدی نوشته‌اند که باید این‌طوری بنویسیم و اگر این‌طوری ننویسیم، غلط است و هکذا. برگردم به سوال شما که پرسیدید در ترجمه کتاب‌ها به چه نکاتی اهمیت بیشتری داده‌ام. من به عنوان مترجم کتاب‌ها را ترجمه کرده‌ام و نه یک ادیب و فاضل زبان فارسی. زبان را موجودی زنده و مداوما در حال تغییر می‌دانم و از همین اصول نیز پیروی کرده‌ام. در کوچه و خیابان گوشم را برای مکالمات و محاورات مردم باز نگه داشته‌ام و از زبان خود آنان که صاحبان واقعی زبان هستند در کتاب‌هایم استفاده کرده‌ام. نکته بعدی معادل‌یابی است. متاسفانه برخی مترجمان ما کتاب‌ها را کلمه به کلمه ترجمه می‌کنند و نه کاربردی. مثال بسیار ساده‌ای می‌زنم تا همه خوانندگان فهیم ما متوجه شوند. در فرهنگ کشورهای انگلیسی زبان good night زمانی گفته می‌شود که می‌خواهیم برویم که بخوابیم پس شب به خیر، ترجمه مناسبی است. حال اگر good evening را هم شب به خیر ترجمه کنیم چه می‌شود؟ این دو با هم اشتباه می‌شود. پس وقتی ساعت ده شب فردی انگلیسی یا امریکایی وارد یک مهمانی می‌شود و می‌گوید: good evening منظورش همان سلام است و هیچ اشکالی وجود ندارد که این عبارت را همان سلام ترجمه کنیم. امیدوارم تا اندازه‌ای جواب سوال شما را داده باشم.

چه بازخوردی از ترجمه این کتاب‌ها گرفتید؟

مسلم است بازخوردهایی که داشتم تماماً مثبت بود، چون خلاصه از طرف دوستان و آشنایان مطرح شده بود. تماسی از طرف مترجمین دیگر نداشتم.

نظرتان درباره بازار ترجمه و مترجمانی که در ایران کار می‌کنند، چیست؟

بازار ترجمه که چه عرض کنم، کلاً بازار کتاب بسیار خراب است. اکثر ناشران و حتی ناشران بزرگ و خیلی معروف که بیشتر از هزار یا چند هزار عنوان کتاب چاپ کرده‌اند، اکنون هیچ کتابی چاپ نمی‌کنند. منظورم این است که کتاب‌های پرفروش قبلی را هم چاپ نمی‌کنند. می‌گویند بازار کاغذ متغیر است و بعضی هم می‌گویند چاپ کتاب صرف ندارد. ناشران و بهتر بگویم همه مردم انگار منتظر حادثه‌ای هستند. چه جور حادثه‌ای؟ شاید جوابش را خودشان هم نمی‌دانند. اگر بخواهم درباره مترجمان ایران بگویم باید وارد بحث‌هایی شوم که نتیجه‌ای جز دشمن تراشیدن برای خودم ندارد، ولی چون پرسیده‌اید به‌طور مختصر به آن می‌پردازم. مترجمان کشورمان به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول مترجمان حرفه‌ای و باتجربه هستند که ارزش کاری خودشان را ثابت کرده‌اند و خوانندگان با طیب خاطر کتاب‌هایی را که نام آنها روی جلدشان باشد، می‌خرند. در نقطه مقابل کسانی هستند که نه تنها از هنر ترجمه کردن بی‌بهره‌اند، بلکه نه زبان مقصد را بلدند و نه زبان مبدا را! برای من واقعاً جالب است که این دسته از افراد با استفاده از گوگل ترانسلیت و نرم‌افزارهای مختلف و همچنین دیکشنری به خود جرات داده و دست به ترجمه می‌زنند و ناشرانی هم هستند که این کتاب‌ها را چاپ می‌کنند. برای صحبت درباره گروه سوم کمی مقدمه‌چینی لازم است. تمام زبان‌های موجود در دنیا چهار مولفه دارند یعنی برای اینکه زبانی را یاد بگیریم باید چهار مهارت را بلد باشیم: صحبت کردن و شنیدن، خواندن و نوشتن. اهمیت همه این توانایی‌ها یکسان نیستند و تفاوت ماهوی دارند. اگر کسی بتواند به زبانی صحبت کند و وقتی به آن زبان صحبت می‌کند مخاطب هم منظور او را درک کند، می‌گوییم آن زبان را بلد است حتی اگر یک کلمه هم نتواند به آن زبان بنویسد یا بخواند. پس شرط بلد بودن زبانی صحبت کردن و شنیدن است و دو مهارت بعدی برای سوادآموزی است و زمانی‌که شخصی خواندن و نوشتن را یاد گرفت، می‌گوییم باسواد شده است. نمی‌توان اهمیت خواندن و نوشتن را در قرن بیست و یکم منکر شد ولی این موضوع نافی آنچه گفتم، نیست. حال یعنی بر اساس آنچه گفتم بدون آنکه زبان مرجع را آموخته باشند دست به ترجمه زده‌اند. آن وقت در ترجمه این آقایان در کمال تعجب می‌بینید که بعضی اصطلاحات رایج در زبان غلط ترجمه شده است، چون شاید مرجعی برای آن نیافته‌اند یا معنی ظاهری آن را در نظر گرفته‌اند.

آیا ترجمه در ایران شغل به حساب می‌آید؟ یعنی می‌شود صرفاً از راه ترجمه زندگی را گذراند؟

یادم هست وقتی نویسنده‌ای را صدا می‌زدم و می‌گفت دارم کار می‌کنم و من می‌گفتم کو کار؟ جواب می‌داد کار همه کار است، آن وقت کار ما کار نیست. اینکه مسلم است ترجمه هم نوعی حرفه محسوب می‌شود ولی اینکه آیا می‌توان صرفاً با حق‌الترجمه گذران زندگی کرد باید بگویم بسیار بسیار مشکل است. تازه اگر بتوانید سفارشی بگیرید، چون اکثر نشرها اکنون کتابی چاپ نمی‌کنند حتی انتشارات بزرگ کشورمان. پس جواب شما منفی است. در کل نمی‌توان صرفاً با ترجمه زندگی کرد.

به عنوان یک مترجم مهم‌ترین مشکل نویسندگان و مترجمان در حال حاضر چیست؟

چند مشکل را ضمن جواب دادن به سوال‌های دیگر عرض کردم. من نمی‌توانم به جای همه نویسندگان و مترجمان جواب دهم. ولی مهم‌ترین مشکل خودم، در ارتباط با ویرایش کتاب‌هایم بود. ببینید ما در زبان خودمان اساساً با رسم‌الخط فارسی مشکل بزرگی داریم. بعضی از حروف را بسته به اینکه در کجای جمله قرار بگیرند، متفاوت می‌نویسیم. مثل حرف «ه». ثانیاً یکی از مهم‌ترین عناصر هر زبانی «حروف صدادار» است که ما فتحه، کسره و ضمه را اصولاً نمی‌نویسیم. گذاشتن اعراب هم نمی‌تواند مشکل را به‌طور اساسی حل کند. ثالثاً داشتن چند حرف برای صدای واحد است. مثل ز -ذ – ض و ظ برای صدایی کاملاً یکسان. یکی دیگر از مشکلاتی که من همواره با ویرایشگران دارم چگونه نوشتن اسامی مرکب و کلمات دیگر است. قاعده معینی در این زمینه وجود ندارد.

شما با ناشر بزرگی کار کردید. مشکل بزرگ اهالی قلم ارتباط با ناشر و متقاعد کردن آنها برای انتشار آثارشان است. البته در حوزه ترجمه راه بازتر است. مترجمان جوان چطور باید برای شروع فعالیتشان وارد بازار کار شوند؟

من در این زمینه بسیار خوش‌شانس بوده‌ام، چون همه عناصر به ویژه مدیر انتشارات نگاه، آقای علیرضا رییس‌دانایی، همواره حسن نظر داشته‌اند و همه چیز حداقل در مورد من با تفاهم و مشاوره حل شده است. کار نویسندگی و ترجمه، کاری دلی است. همان‌طور که قبلاً عرض کردم وضعیت نشر در حال حاضر بسیار خراب است و انتشارات مختلف به ندرت مترجم تازه‌کاری را می‌پذیرند؛ ولی این را هم باید بگویم که اگر کار خوب باشد در نهایت محملی برای چاپ شدن پیدا می‌کند.

در حال حاضر روی چه کتابی کار می‌کنید؟

به تازگی با انتشارات وزینی وارد مذاکره شده‌ام و آنها قبول کرده‌اند که مجموعه داستانی را با ترجمه من نشر دهند. سه کتاب هم از دو نشر مختلف زیر چاپ هستند: مغازه خودکشی، رانی ا سالیوان شکست‌ناپذیر و آرامش نوشته آلن دو باتن.

حرف دیگری دارید؟

نه، فقط به کسانی که قصد دارند ترجمه کردن را شروع کنند، می‌گویم که نخست در پی آن باشند که دو زبان مبدا و مقصد را به خوبی یاد بگیرند که این کار تنها با ممارست و پیگیری ممکن خواهد شد.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  سیاستمداران بیشترین سود را از هوش مصنوعی می‌برند!

گفت‌وگو با غلامحسین ابراهیمی دینانی

  گوش مترجم باید بدهکار زبان مردم باشد

مترجمان زیادی داریم که نه زبان مبدا را می‌شناسند، نه فارسی را

  شبکه‌های اجتماعی خیرجمعی تولید نمی‌کنند

رسانه‌های دیجیتالی هیچ محدودیت و کنترلی ندارند و  کار به جایی می‌رسد که چه‌بسا تشخیص واقعیت از دروغ نه‌تنها به‌کلی مشکل می‌شود بلکه دروغ جای واقعیت می‌نشیند و دروغ به‌منزله دروغ محسوب نمی‌شود.

  هرگز تافته‌ جدابافته نبوده‌ام

گفت‌وگو با امین فقیری

  شاعری که با عشق به جنگ سیاستمداران خودرأی می‌رود

قبانی تلاش می‌کند «زن» را فراتر از جسمانیت صِرف ببیند و وجودش را از راه گفت‌وگو با او ریشه‌یابی کند.