اعتماد: بعد از اینکه انیمیشن «در سایه سرو» توانست جایزه اسکار را از آن خود کند، صفحه توییتر «چیزها» که پروژه فروش آثار هنری است با انتشار عکسی از یک سرو که اثر مهدی مقیمنژاد است، نوشت: «پس یک سرو اضافه کن و رد شو». از همان روز کاربران شروع به انتشار تصویر آثار هنری با موضوع سرو کردند؛ سرو در کاشیکاریهای باغ شازده کرمان، سرو چهار هزار ساله در ابرکوه، سرو در قالیچههای بختیاری و فرشهای دوران صفویه، سرو در نقاشیها، سرو روی جلد نمایشنامه بهرام بیضایی به نام «در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین»، سرو در آرامگاه سعدی شیراز و… من هم اینجا در سیزدهمین سالروز درگذشت یک نویسنده، میخواهم سرو دنیای ادبیات داستانی ایران را اضافه کنم. سیمین دانشور، زنی توانا، آزاد و مستقل که نامش بیهوده بر پیشانی ادبیات فارسی حک نشده است. اگرچه شخصیت هر نویسندهای را باید مستقل از هر نسبت سببی و نسبی و در مقام خالق آثارش بررسی کرد، اما برای نشان دادن استقلال سیمین دانشور، شاید بیراه نباشد اشارهای هم به زندگی شخصی او کنم. میدانیم که او همسر دیگر نویسنده و روشنفکر ایرانی، جلال آلاحمد بود. نسبتی که شاید میتوانست زنی با سودای نویسندگی را زیر سایه نام آلاحمد قرار بدهد و آثارش نادیده بماند. خصوصاً در جامعهای که رنگ و بوی سیاسی شخصیتها بیشتر به دیده و شامه مردمانش میآید تا هنر نویسندگی آنها. اما این اتفاق نه تنها در مورد سیمین دانشور نیفتاد، بلکه از جهاتی خود نام بلندی شد تا به بخشی از ادبیات داستانی دهههای گذشته اعتبار میبخشد. اهمیت دانشور در ادبیات معاصر به خاطر آثار و نیز پیشگامیاش در مقام نخستین زنی است که بهطور جدی ادبیات داستانی را – در معنای مدرن کلمه – پی گرفت. از این منظر باید او را راهگشای فصلی از تاریخ معاصر ادبیات دانست که ظهور زنان داستاننویس نسلهای بعد را در پی داشت. در سالروز درگذشت سیمین دانشور با محمد کشاورز، داستاننویس شیرازی درباره جهان داستانی او گفتوگو کردیم. کشاورز، نویسندهای تثبیت شده و نامآشناست. او به خاطر نوشتن داستان «شهود» که بعداً در مجموعه پایکوبی منتشر شد، جایزه ادبی «گردون» را گرفت. مجموعه «بلبل حلبی» اش سه جایزه ادبی سال ۱۳۸۴ – جایزه ادبی اصفهان، جایزه فرهنگ پارس و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی- را از آن او کرد. مجموعهداستان «روباه شنی» کشاورز هم برگزیده سیوچهارمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
صحبت از نویسنده شیرازی که میشود «مکتب شیراز» نیز مطرح میشود. آیا سیمین دانشور نویسنده مکتب شیراز است؟
خانم سیمین دانشور از نویسندگان مهم ایران هستند. در دهه ۲۰ و ۳۰ که ایشان شروع به انتشار نوشتههای خود میکنند، تعداد نویسندههای ما خیلی کم بود شاید به اندازه انگشتان دست. ایشان با انتشار مجموعه داستان «آتش خاموش» وارد عرصه داستاننویسی شد. هر چند آن مجموعه داستان را تجدید چاپ نکرد، اما بعدتر با انتشار «شهری چون بهشت» و بعد با رمان «سووشون» در عرصه داستاننویسی چهره یگانهای از خود نشان داد. فاصلهای که خانم دانشور از آتش خاموش تا سووشون طی میکند، فاصله عجیبی است؛ نویسندهای که داستانهای مجموعه آتش خاموش را مینویسد وقتی به شهری چون بهشت میرسد، میبینیم متحول شده و تسلط بیشتری به داستان پیدا کرده است، وقتی به رمان سووشون میرسد، ما میبینیم با نویسنده قدری روبهرو هستیم. اما اینکه خانم دانشور جزو مکتب شیراز است یا خیر، باید بگویم من با این مکتب شیراز مساله دارم. ما یک داستاننویسی معاصر داریم که شیرازیها و اصفهانیها و تبریزیها و مشهدیها و… همه در این جمع هستند و مینویسند. اما آثار خانم دانشور یک «مختصات» شیرازی دارد. برای مثال شهر شیراز با همه مختصات جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دهه بیست در رمان سووشون ایشان متبلور است. یعنی اگر شهر شیراز را از این رمان حذف کنیم در واقع کل رمان فرو میریزد. شهر شیراز به عنوان عنصر مکان، یک عنصر فعال و ممزوج شده در سایر عناصر در این رمان است. وقایع این رمان را نمیتوانیم در تبریز یا در اصفهان پیاده کنیم و همین رمان که حالا میبینیم را ببینیم. به خاطر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دهه بیست شیراز که این رمان ملهم از آن شرایط است و حتی شخصیتها و جغرافیایی که توصیف میشود، به صورت یک کل منسجم و قائم به ذات، رمان سووشون را خلق میکند. رمان سووشون جایگاه سیمین دانشور را در مجلس داستاننویسی ایران در اواخر دهه چهل و پنجاه و بعد از آن و هنوز و حتماً در آینده، به عنوان یک نویسنده توانا تثبیت میکند.
مختصات شیراز در سایر داستانهای ایشان دیده نمیشود؟
بیشتر در سووشون شیراز به عنوان یک مکان مهم است و در واقع رمان، یک رمان مکانمحور است. اما در بعضی از داستانهای کوتاه مانند بازار وکیل یا برخی دیگر در مجموعه شهری چون بهشت، مختصات شیراز وجود دارد. خانم دانشور خیلی تحت تاثیر دوران جوانیاش بوده انگار صدا و خاطرات شهرش بر نگاه داستانیاش تاثیر گذاشته است.
پررنگترین ویژگی داستانی سیمین دانشور چیست؟ ویژگی که بین تمام داستانهای ایشان مشترک است. به نظرم توجه ایشان به موقعیت اجتماعی افراد و به تصویر کشیدن زندگی روزمره است.
ضمن تایید نظر شما که نگاه رئالیستی خانم دانشور در داستانهایش، ملهم از وقایع سیاسی و اجتماعی زمانهاش است و آنها را در داستانهایش بازتاب داده، نگاه دیگری که دارم، نگاه خاص زنانه به مسائل پیرامونی جامعه است. هنگامی که سووشون را میخوانید و از چشم زری به مسائل نگاه میکنید، میبینید نگاه خاصی به قضایا دارد؛ صلحطلبانه و مادرانه. در داستانهای دیگرش نیز این نگاه مهربانی، صلحطلبی وجود دارد.
خانم دانشور و مهشید امیرشاهی یک ویژگی مشترک دارند، و ویژگی نه نگاه زنانهشان به مسائل بلکه نگاهشان به زنان جامعه است. به تصویر کشیدن زندگی زنان در جامعه.
درست است، دلیلش هم این است که خانم دانشور و امیرشاهی هر دو از زنان تحصیلکردهای هستند که با شرایط زنان در جهان آشنا هستند. همین باعث شده این نگاهها در آثارشان نیز بازتاب پیدا کند. زمانی که آنها دارای تحصیلات عالی بودند، تحصیلات عالی به صورت کلی رواج نداشت بهخصوص میان خانمها. همین امر به آنها نگاهی داد که به مسائل زنان، آزادی و استقلال آنها توجه کنند که در آثار هر دو این مساله را خوب میتوان دید.
میان نویسندههای خارجی چطور؟ اگر ناامیدی را حذف کنیم جهان داستانی دانشور و ویرجینیا وولف به هم نزدیک است؟
نمیتوانم دقیق بگویم که نزدیک است یا خیر. مطالعهای برای مقایسه آنها با هم نداشتم که قاطعانه جواب بدهم. از نظر فرم نزدیک نیستند؛ در آثار وولف جریان سیال را میتوان بسیار دید، اما در آثار سیمین دانشور کمتر این تکنیک دیده میشود.
منظورم از نزدیکی، نوع نگاهشان است و نه فرم داستاننویسی. شاید بتوان گفت زندگی این دو زن شباهتهایی با یکدیگر دارد؛ هر دو تحصیلکرده هستند، هر دو همسری اهل نوشتن دارند، هر دو به مسائل و موقعیت زنان توجه نشان میدهند…
بله میتواند شباهت داشته باشد. بیشتر در سووشون که وضعیت اجتماعی را نشان میدهد، این شباهت دیده میشود. اگر فرم را کنار بگذاریم نگاه اجتماعی ویرجینیا وولف و سیمین دانشور شباهت دارند. با در نظر گرفتن اینکه هر نویسندهای میتواند نگاه خود را داشته باشد، اما نگاه این دو نویسنده به هم شباهت دارد.
در آثار سیمین دانشور، ردپای کدام نویسندهها را میبینید؟ ایشان از کدام نویسندهها تاثیر گرفته بودند؟
دانشور حداقل از دو نفر تاثیر پذیرفته است؛ صادق هدایت و صادق چوبک. تمام نویسندههای بعد از دهه بیست، نگاه انسانمحوری دارند که در کارهای هدایت وجود دارد و در داستانهای کوتاه دانشور نه در رمان سووشون که به دهه چهل میخورد و به روحیه مبارزطلبانه، میبینیم که نگاه به وضعیت انسان فانی، انسانی که ناامیدی بر او غالب میشود و پایانهایی که منجر به مرگ شخصیتهای داستانی میشد، دیده میشود. به این ترتیب میبینیم رمانتیسم ملایمی که از ویژگی آن سالهاست در آثار داستانی ایشان دیده میشود. رمانتیسمی که تحت تاثیر هدایت بوده. از نظر جزیینگاری نیز سیمین دانشور، به سمت چوبک متمایل است. در رمان سووشون اما همه چیز حال و هوای دیگری پیدا میکند.
خانم دانشور حدود ۶۰ سال مینوشتند؛ از زمان انتشار اولین مجموعه داستانیشان، آتش خاموش در سال ۱۳۲۷ تا زمان مرگشان در سال ۱۳۹۰. ۶۰ سال زمان طولانیای است و طبیعتاً فراز و فرودهایی همراه دارد. سیر داستاننویسی سیمین دانشور را چطور میبینید؟
سیمین دانشور داستاننویسی را با آتش خاموش آغاز میکند و به نظرم آتش خاموش یک سیاه مشق است، مجموعهای که وقتی با آثاری که بعدها از سوی چوبک، هدایت، جلال آلاحمد و… منتشر شد مقایسه میشود، میبینیم حرف چندانی از نظر فرم و تکنیک ندارد و بعد همین باعث میشود دانشور در مجموعه داستان شهری چون بهشت، با کار قبلی فاصله بگیرد، به فرم توجه کند، به سطح داستاننویسی روز که هدایت و گلستان و چوبک و… بوده نگاه کند و اوج بگیرد. اما اوج کارهای دانشور، سووشون است و حتی نه رمان جزیره سرگردانی.
از نظر تکنیک و فرم؟
دانشور در جزیره سرگردانی تلاش میکند از تکنیک و فرم پست مدرن که در زمان خود باب شده بود، استفاده کند. اما خود رمان در حد و اندازه سووشون درنیامده. انگار سیمین دانشور، نویسندهای است که رمانهایی مانند سووشون را میتوانست خوب بنویسد و نه رمانهایی از نوع جزیره سرگردانی.
جدای از جهان داستان، معاشرتهای سیمین دانشور در دنیای ادبیات چطور بود؟
تا جایی که من بیشتر شنیدهام، خانم سیمین دانشور در کانون نشست و برخاست نویسندگان ایرانی و اهالی ادبیات بوده است. تا حدود زیادی ارتباطشان با نسل بعد از خودشان هم خوب بود. بعد از جلال آلاحمد، خانم دانشور خیلی دوستانه و مادرانه با نویسندگانی که رفت و آمد داشته و نظر میداده، رفتار میکرده. بسیاری از نویسندگان نامههایی از سیمین دارند که با حوصله درباره کارهایشان توضیح داده، راهنمایی کرده و تجربه و دانش خود را در اختیار آنها گذاشته است. در کانون نویسندگان نیز همیشه فعال بوده و در جمع نویسندگان عضو کانون و حتی کسانی که عضو نبودند نیز همیشه ستونی بوده، درخت تناوری که سایهاش بر سر اهل قلم بوده است. دانشور چه از نظر شخصیتی، چه از نظر قابلیتهای ادبی و چه از نظر کارهایی که ترجمه و تالیف کرد، بسیار موثر بوده است. شاخصه خاص سیمین دانشور این بود که درست در زمانی که جلال شهرت داشت و اسمش سر زبانها بود، زیرکانه تلاش کرد نامش زیر سایه آلاحمد قرار نگیرد و به عنوان یک نویسنده مستقل عمل کند؛ چه در نظریه و چه در سبک نوشتن. یعنی در شهرت و شیوه آلاحمد حل نشد و شیوه خودش را به کار برد و شهرتی که به دست آورد، حاصل کار و زحمات خودش بود.
ایشان هیچ وقت وامدار جلال نبود…
بله، این یکی از شاخصههای سیمین دانشور بود.
بعد از خانم دانشور طی این سالها آثار کدام نویسندههای زن ایرانی به ایشان شباهت داشته؟
تعداد نویسندههای زن که خوشبختانه زیاد است و برخی از آنها نویسندههای خوبی هستند. غیر از خانم مهشید امیرشاهی، خانم فریبا وفی، کارهای خانم شهلا پروین روح که نگاهشان به دانشور نزدیک است. خیلی نمیتوان این نویسندهها را با هم مقایسه کرد، چون هر کدام نگاه و زمانه خاص خود را دارند
شعرهای او نو و تازه هستند و هیچ تاریخ مصرفی ندارند.
سیاستمداران و شرکتهای بزرگ از تحریک احساسات برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده میکنند و این مساله با ظهور هوش مصنوعی تشدید خواهد شد.
آیا حضور سلبریتیها در حوزه کتاب ارزش ادبی را از بین میبرد؟
جهان آثار سیمین دانشور در گفتوگو با محمد کشاورز
گفتوگو با مزدک بلوری، برگزیده هشتمین دورهی جایزهی «ابوالحسن نجفی»