img
img
img
img
img
هاروکی موراکامی

روایتگری در سایه‌ی زمان

مترجم: نگار فیروزخرمی

آوانگارد:

گفت‌وگو با هاروکی موراکامی

کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش[۱] بر اساس رمانی است که شما در سال ۱۹۸۰ نوشتید. چرا برایتان مهم بود که اکنون مخاطب جدیدی به آن بدهید؟
آن کتاب تنها اثری است از داستان‌هایی که تا به حال نوشته‌ام و هرگز اجازه‌ی چاپ مجدد به شکل کتاب را به آن ندادم. به عبارت دیگر، تنها مشکل این بود که من از داستان راضی نبودم. فکر می‌کردم موضوع آن بسیار مهم است، اما متأسفانه در آن زمان فاقد مهارت‌های نوشتاری برای انتقال آن به شیوه‌ای که می‌خواستم بودم. تصمیم گرفتم تا زمانی که مهارت لازم را به عنوان یک نویسنده کسب کنم، وقت بگذارم و تنها پس از آن داستان را کامل بازنویسی کنم.

با این حال، در این فاصله، کارهای زیادی داشتم که می‌خواستم انجام دهم و نمی‌توانستم این پروژه را شروع کنم. چیز بعدی که می‌دانستم این بود که چهل سال از زندگی‌ام در یک پلک به‌هم زدن گذشته بود و من به هفتاد سالگی رسیدم. فکر می‌کردم اگر واقعاً بخواهم این کار را انجام دهم، بهتر است آن را شروع کنم؛ زیرا ممکن است زمان زیادی برایم باقی نماند. من همچنین نیاز شدیدی به انجام مسئولیت‌های خود به عنوان یک رمان‌نویس احساس کردم.

«سپاسگزارم که تعداد زیادی از مردم، تعداد زیادی که هرگز پیش‌بینی نمی‌کردم، کتاب‌های من را می‌خوانند. من خیلی ممنون و قدردانم.»

شما کتاب را در زمان قرنطینه نوشتید و به ندرت خانه‌ی خود را ترک کردید. آیا این شیوه‌ی نگارش بر لحن یا محتوای داستان تأثیر گذاشته است؟
مطمئناً زمانی که این رمان را می‌نوشتم به مقداری آرامش و سکوت و زمان برای تفکر درباره‌ی موضوعات مختلف نیاز داشتم. وضعیت شهر احاطه‌شده توسط دیوارها نیز استعاره‌ای از قرنطینه‌ی جهانی بود. چگونه ممکن است که هم انزوای شدید و هم احساس گرم همدلی در کنار هم وجود داشته باشد؟ این یکی از موضوعات اصلی این رمان بود و از این نظر در مقایسه با رمان اصلی جهشی قابل توجه به جلو است.

برخی از خوانندگان ژاپنی با این کتاب گیج شدند. دیگران عجیب بودن و عناصر سورئال را از بزرگترین لذت‌های رمان‌های شما می‌دانند. آیا دوست دارید خوانندگان را با سوالات بی‌پاسخ رها کنید؟
من فکر می‌کنم یک رمان برجسته همیشه هدفش ارائه‌ی سوالات قانع‌کننده است، اما نتیجه‌گیری واضح و سرراستی ارائه نمی‌کند. دوست دارم خوانندگانم را پس از اتمام کتاب‌هایم با چیزی برای فکر کردن تنها بگذارم. مثلاً چه پایان‌هایی در این‌جا ممکن است؟ من نکاتی را در داخل هر داستان می‌نویسم تا آن‌ها را به فکر فرو ببرم. آنچه من می‌خواهم این است که خوانندگان این موارد را انتخاب کنند و هر کدام به پایان منحصر به فرد خود برسند.

تعداد بیشماری از خوانندگان نوشته‌اند و به من گفته‌اند: «من بارها از خواندن همان کتاب شما لذت بردم.» به عنوان یک نویسنده، هیچ چیز بیشتر از این نمی‌تواند مرا خوشحال کند.

وقتی درباره‌ی شخصیتی مانند راوی در اثر شهر و دیوارهای نامطمئنش یا تورو در داستان سرگذشت پرنده‌ی کوکی[۲] یا کافکا در کرانه[۳] می‌نویسید، تا چه اندازه درباره‌ی خود می‌نویسید؟
قهرمان‌های اول شخص رمان‌های من به عبارت دقیق‌تر من واقعی نیستند؛ بلکه منی هستند که ممکن است باشم. دنبال کردن این احتمالات بسیار جذاب است، زیرا فرصت‌های زیادی برای تبدیل شدن به فردی غیر از خودتان وجود ندارد.

در میان بسیاری از نویسندگان انگلیسی زبانی که آثارشان را به ژاپنی ترجمه کرده‌اید، از جمله سالینجر[۴]، فیتزجرالد[۵]، چندلر[۶]، کارور[۷] و کاپوتی،[۸] کدام یک از آن‌ها بیشتر برای شما مهم است؟
من تحت‌تأثیر هر کدام از این نویسنده‌ها قرار گرفته‌ام. من بسیار جذب سبک نوشتاری درخشان فیتزجرالد و کاپوتی هستم، اگرچه کاملاً با سبک من متفاوت است. من شخصاً سبک چندلر را نیز دوست دارم.

از زمانی که بیش از چهل سال پیش شروع به نوشتن و انتشار کردید، صحنه‌ی ادبی ژاپن چگونه تغییر کرده است و آیا احساس می‌کنید بخشی از آن صحنه هستید یا خارج از آن؟
من فکر می‌کنم نویسندگان جوان‌تر امروزه هرگونه ایده‌های پرمدعا درباره‌ی «این است که ادبیات را تشکیل می‌دهد» کنار گذاشته‌اند و با رویکردی آزادتر و انعطاف‌پذیرتر داستان می‌نویسند و این چیزی است که من آن‌ها را بابتش واقعاً تحسین می‌کنم. با این حال، در مورد من، من فقط به روش خودم ادامه می‌دهم و نمی‌توانم بگویم چه رابطه‌ای ممکن است با تغییرات ایجادشده در صحنه‌ی ادبی داشته باشم.

چه تغییراتی در خوانندگان خود، هم در ژاپن و هم در سطح بین‌المللی دیده‌اید؟ و با وجود این تغییرات آیا نوشتن آسان‌تر می‌شود و یا سخت‌تر؟
هم در ژاپن و هم در خارج از کشور به نظر می‌رسد تعداد خوانندگان آثار من در سراسر جهان همچنان در حال افزایش است و من اغلب این اعداد را شگفت‌انگیز می‌دانم. در لائوس یک خواننده‌ی تایلندی من‌را متوقف کرد تا سلام کند، در درسدن یک خواننده‌ی اهل آلبانی را دیدم و در توکیو یک خواننده‌ی اندونزیایی با من صحبت کرد. من با وجود این‌ها اغلب احساس می‌کنم که خود واقعی‌ام نیستم و در عوض به نوعی آدم ساختگی تبدیل شده‌ام.

با این حال، هیچ کدام از این‌ها نوشتن رمان را آسان‌تر یا دشوارتر نکرده است. من تنها از این‌که افراد زیادی، تعداد زیادی که هرگز پیش‌بینی نمی‌کردم، کتاب‌های من را خوانده‌اند، سپاسگزارم. همه‌ی نویسنده‌ها مثل من نیستند، چراکه همچین سعادتی نصیب هرکسی نمی‌شود.

ادبیات داستانی ژاپنی اکنون یک چهارم کل داستان‌های ترجمه‌شده‌ی فروخته‌شده در بریتانیا را تشکیل می‌دهد. به نظر شما چرا جذابیت گسترده‌ای دارد؟
نمی‌دانستم که رمان‌های ژاپنی تا این حد در بریتانیا محبوب هستند. دلیلش چیست؟ من هیچ نظری ندارم. شاید شما بتوانید به من بگویید؛ چراکه من هم می‌خواهم بدانم.

اقتصاد ژاپن این روزها خوب نیست و من فکر می‌کنم این چیز خوبی است که صادرات فرهنگی می‌تواند به نوعی کمک کند، اگرچه صادرات ادبی آنچنان تأثیری ندارد، درست است؟

آیا انتقاد میکو کاواکامی[۹] از زنان کتاب‌های شما در سال ۲۰۱۷ تأثیری در نحوه‌ی نوشتن شخصیت‌های زن داشته است؟
کتاب‌های من در طول این سال‌ها آنقدر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند که یادم نمی‌آید در چه زمینه‌ای نقد شده‌اندو من هم زیاد به آن توجه نمی‌کنم.

میکو یک دوست صمیمی و زنی بسیار باهوش است، بنابراین مطمئن هستم که هر انتقادی که انجام داده، درست بوده است. اما صادقانه بگویم، به یاد نمی‌آورم که او دقیقاً از چه چیزی انتقاد کرده بود. در مورد زنان و آثارم صحبت می‌کنیم، اما اتفاقاً خوانندگان من تقریباً به طور مساوی بین زن و مرد تقسیم شده‌اند، این واقعیت من را بسیار خوشحال می‌کند.



[۱]- The City and Its Uncertain Walls

[۲]- The Wind-Up Bird Chronicle

[۳]- Kafka in Kafka on the Shore

[۴]- Salinger

[۵]- Fitzgerald

[۶]- Chandler

[۷]- Carver

[۸]- Capote

[۹]- Mieko Kawakami

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  رودکی، احیاگر زبان فارسی و الهام‌بخش شاعران

نگاهی به ابعاد زندگی و اشعار پدر شعر فارسی به مناسبت روز بزرگداشت رودکی

  مردم بدون تربیت سیاسی به سوی جنگ همه علیه همه می‌روند

مهم‌ترین نظریه های مطرح در لویاتان و بهیموت توماس هابز

  می‌توان مولانا را مبدع روانکاوی خواند

یکی از برجسته‌ترین خصوصیت‌های مولانا شناخت فوق‌العاده او درباره روحیات و روان انسان است.

  مترجم باید بتواند با شعر همدل باشد

گفت‌وگو با پویه صمیمی