اعتماد: الهام خاکپاش در کتاب «جوهره زنانگی» ناظر بر تجربههایی در هنر، تلاش کرده پیشنهادهایی در استفاده از زبان هنر برای بیان مفاهیم انسانی و اجتماعی طرح کند.کارهای هنری او، در زمینههایی مانند مجسمهسازی، نقاشی، طراحی لباس، تئاتر و… در این اثر به کار او آمده است.
نتیجه این تلاشها کتاب «جوهره زنانگی» است. اثری، حاصل سالها فکر و مطالعه، و پاسخی عمیق و بنیادی به پرسشهای پیرامون ماهیت، نقش و جایگاه زن در روند ساختن هویت و حقیقت انسانی. کتاب میخواهد فراتر از تکرار تاریخ، به نقش زن در مسیر رشد و تعالی انسان نگاهی معنوی و هستیشناختی داشته باشد. این اثر با تحلیلهایی در حوزههایی چون علم، عرفان و فلسفه و…، در جستوجوی پاسخی است برای این پرسشها که ارزشها و هویت انسانی در جهانی که به سرعت تغییر میکند، چقدر پایدار هستند؟ در هیاهوهای ظاهری و سطحی و چگونه میتوان از درون خویشتن مراقبت کرد؟ «جوهره زنانگی» تلاش دارد که در مسیر شناخت نوین انسان، نقش محوری ایفا کند. مولف کتاب معتقد است «تا زمانی که هویت و ارزشهای خود را نشناسیم در گرداب تکراری ارزشهای ناپایدار و ظواهر سطحی گرفتار خواهیم شد؛ اما در جستوجوی حقیقت، ما را به شناخت واقعی و درونیمان راهنمایی خواهد کرد.» کتاب میکوشد نگاهی کلینگر و جهانشمول داشته باشد به جهانی که در آن «پدیدههای ریشهدار و اصیل کمتر دیده میشوند» و «ارزشها در حال تغییرند.»
در این اثر، علاوه بر تحلیلهای روانشناختی و اجتماعی، ابعاد عرفانی و فلسفی به شیوهای عمیق و چندوجهی در قالب زبان شاعرانه، زنانه و در عین حال علمی و فنی بازتاب یافته است. مولف بر این باور است که در جهان با این شتاب فوقالعاده برای تحول که علوم و فناوریهای نوین در حال رانده شدن به جلو هستند، هنوز بُعدهای ریشهای و بنیادین حقیقت انسان به اندازه کافی کشف و درک نشده است. او معتقد است اکثر تحولات و تغییرات در جامعه و فرد، در سطح ظاهر باقی میمانند، بیآنکه عمق و ریشههای واقعی وجود انسان درک شده باشد. او باور دارد که «موقعیت زن، همچون آینهای است که عمیقترین رازهای وجود و معنای زندگی در آن منعکس میشود، اما این آینه در بسیاری از فرهنگها و نهادهای اجتماعی به درستی مورد توجه قرار نگرفته و نقش واقعی آن همیشه به حاشیه رانده شده است.» مولف بر نقش نمادین و عمیق زن در فهم جهان، تاریخ و هویت تأکید میکند و معتقد است که توجه به این بعد، میتواند راهگشای تحولات بنیادین در فراسوی زندگی فردی و جمعی باشد. کتاب به بیانی سادهتر، خواننده را به سفری درونی و فلسفی دعوت میکند؛ سفری که قرار است جوهره انسان را در سایههای تاریخ و فرهنگ، نشانمان بدهد.
اثری، حاصل سالها فکر و مطالعه، و پاسخی عمیق و بنیادی به پرسشهای پیرامون ماهیت، نقش و جایگاه زن در روند ساختن هویت و حقیقت انسانی.
«سرزمین زیکولا» قانونی سخت و منصفانه دارد.
آیا میتوان جنون را نه به عنوان بیماری، بلکه به عنوان شیوهای برای مواجهه با دردهای وجودی تفسیر کرد؟
بوکاک استدلال میکند که روانکاوی فروید میتواند بهعنوان لنزی برای تحلیل انتقادی جامعهی مدرن به کار رود.
محتوای رمان، انسجامی مثالزدنی دارد و حجم عظیم جزئیات دقیق تاریخی، علمی و فرهنگی خواننده را به شگفت وامیدارد.