img
img
img
img
img

مشروطه یا استبداد؟

زهرا باقری

وینش: شاید خواننده‌ای که غریبه در شهر را می‌خواند در صفحات اول از خودش بپرسد این قصه مربوط به کدام دوران ایران است؟ کی و کجا ایران چنین در سیطره اربابانی خارجی و سفاک بوده است؟ کمی بیشتر که بخواند اما همه چیز شفاف‌تر می‌شود، این ساعدی است که ماجرا را روشن می‌کند اما در خلال داستانی که نمی‌دانیم چقدر واقعی است. در تاریخ معاصر ایران خصوصا در سال‌های اخیر کمتر از حضور روسیه در ایران و جنایات روس‌ها بین سال‌های ۱۹۱۱ میلادی تا اواسط جنگ جهانی دوم سخن گفته شده است.

در ادبیات نیز به همین اندازه کم به جزئیات جنایات روسیه پرداخته شده است. از این‌رو غریبه در شهر روایتی است که نمی‌توان گفت چقدر از آن واقعیت داشته و چقدر زاییده ذهن نویسنده است. اما آنچه مهم و قطعی است حضور روس‌ها و تسلط آنها بر جان و مال مردم و دخالت‌شان در امور کشور در دوران مشروطه است.

 لشگرکشی روسیه به ایران و اشغال شهرهای تبریز، رشت و انزلی، و جنایات جدی در تبریز دستمایه غریبه در شهر است. قهرمان داستان فردی به نام امام قلی است که شایعه شده شهر را نجات می‌دهد، شهر تبریز است اما غریبه معلوم نیست، شاید روس‌ها آن غریبه در شهراند یا شاید ناجی ناشناخته امام قلی که «که با صد نفر تفنگچی اومده، الانه تو شهر و پشت کوه‌ها کمین کرده و میخواد یه شبه پدر ینه رال و تمام روسها را در بیاره» (از کتاب صفحه ۱۱).

امام قلی عموی ستارخان است و مردم در انتظار قیامش هستند، اما ذکاوت انقلابیون برای استفاده از این انتظار و جازدن کسی به نام «حیدر بچاپ» به جای امام قلی جای تامل دارد.

 دلگرمی آمدن کسی که رهبر باشد، مطلع باشد و بداند قرار است چکار کند، نه برای ایرانیان که برای هر جمعیت گرفتار و در تنگنایی پسندیده خواهد بود، دل‌خوشی که نمی‌توان آن را به سادگی رها کرد و از همین باور جدی، انجمن مخفی شهر و البته ساعدی برای پیاده کردن نقشه مبارزه خود علیه استبداد استفاده می‌کنند، آمدن امام‌قلی را وعده می‌دهند و آنچه برای مبارزه در مسیر مشروطه در شهر رخ می‌دهد را به پای او می‌بندند.

 غلامحسین ساعدی قصه‌ای دارد و قصه‌گویی خوش‌حافظه که سعی می‌کند بدون زیاده‌گویی آن قصه را برای مخاطب تعریف کند، جزئیات حذف می‌شوند و توصیفات وجود ندارند و به همین دلیل تصاویر دقیق نیست. شاید او واقعا جزئیات را نمی‌داند و نمی‌خواهد با گفتن چیزی که خلاف واقع است تصویری بسازد که وجود نداشته بنابراین صرفا روایت می‌کند و کمی عجولانه می‌خواهد بخش‌هایی از ماجرا را تعریف کند که گمان می‌رود هراس فراموش کردن او را چنین به تکاپو انداخته است.

  غریبه در شهر مانند سایر آثار داستانی ساعدی، نثری ساده دارد و نویسنده مقصودش که مبارزه از سوی مردم، ایستادن در مقابل ظلم و کنایه زدن به انتظار تاریخی است را به سادگی بیان می‌کند. اگر عزاداران بیل را با آن‌همه نشانه و نماد و فضاسازی‌های درخشان را خوانده باشید، سادگی و بی‌غرضی غریبه در شهر شما را کمی شوکه می‌کند. در این اثر پیچیدگی خاصی وجود ندارد اما هیچ چیز هم بی‌دلیل بیان نمی‌شود و ساعدی تقریبا از آنچه بین صفحات داستان کاشته است چیزی درو می‌کند، اما ما را در بسیاری از موارد بی‌اطلاع نگاه می‌دارد.

شکل‌گیری ارتباط زن و مرد در این داستان ابتر است، خصوصا آنجا که تامارا ورود می‌کند؛ چگونگی تامین مواد منفجره و اسلحه‌ها نامعلوم است؛ تشکیلات جمعیت مخفی مبهم است و شکل شهر و خیابان‌ها نیز ترسیم نمی‌شود، در واقع هیچ نشانه‌ای که ما را به تبریز ببرد در کار نیست، به همین دلیل است که می‌توان گفت ای‌کاش نویسنده با شرح و بسط بیشتری غریبه در شهر را روایت می‌کرد.

 ساعدی بسیاری از اتفاقات را از مسیر یک گفتگو به اطلاع خواننده می‌رساند و از همین طریق ما را با ویژگی‌های شخصیت‌های داستان نیز بیشتر آشنا می‌کند. این را می‌توان هنر ساعدی دانست که گفتگوهای جذاب شکل می‌دهد، گفتگوهایی که درازگویی ندارند و از طرفی ملالِ متن بی‌صدا را از بین می‌برند.

 غریبه در شهر فارغ از تمام نظراتی که می‌توان پیرامون فرم قصه‌گویی و شخصیت‌هایش داشت، جسارت نویسنده را برای بیان موضوعی نشان می‌دهد که رسما در تاریخ معاصر بر آن سرپوش نهاده می‌شود و سعی در نپرداختن به آن عجیب است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  در وضعیت مرزی

مروری بر «کاپیتان و‌ دشمن» گراهام گرین

  آنچه ما را پاکیزه می‌کند

نگاهی به کتاب «فلسفه تراژدی» نوشته جولیان یانگ

  دنیایی با مردم بیگانه

نگاهی به رمان «بادها»

  خاطرات یک عشق گمشده

مروری بر کتاب مدونای پوستین‌پوش نوشته‌ی صباح‌الدین علی

  در میانِ رازهای سر به مُهر

نگاهی به کتاب «استونر»