یکی از عوامل مهم تحول و زایش سبکهای ادبی، کلیشهای شدن مضامین و تصویرهای ادبی در دورههای متفاوت است که نمونۀ بارز آن، ظهور مکتب وقوع، سبک هندی و دورۀ بازگشت ادبی است. رایجترین تحلیل برای تشخیص کلیشههای ادبی، بازشناسی ابزار تکرار است. عنصر «تکرار» در ادبیات نقش کلیدی، اعم از مثبت و منفی، ایفا میکند. بسامد بالای این عنصر، گاه به ظهور «کلیشه» میانجامد و میتواند در تصاویر شعری، ترکیبات اضافی و وصفی، کلمات مرکب، نمادها و مانند آنها و نیز در جایگاه مضامین و عواطف ظهور کند. ازاینرو نوشتهی حاضر به بررسی و تأثیر عنصر «کلیشه» در ابعاد ادبی غزل معاصر با مطالعۀ اشعار حسین منزوی میپردازد و در پی اثبات آن است که منزوی چگونه رنگ تکرار و کهنگی را از تصاویر و مضامین قالبی زدوده است. منزوی گاه با پرداخت جزئی تصاویر و مضامین کلیشهای، به خلق تصاویر و مضامین نو دست زده است. این پردازش اغلب با تلفیق اندیشههای کلیشهای و خلاقانه بر ارزش هنری و ادبی شعر منزوی افزوده است و دیدگاه مخاطبان را درمورد کاربرد کلیشه تغییر میدهد. برجستهترین نوآوریهای حسین منزوی در کاربست مضامین و تصاویر قدما و کلیشهزدایی از آنها در این موارد میگنجد: نوآوری در کاربرد ترکیبات کلیشهای، نوآوری در کاربرد تلمیح برای مضمونپردازی و تصویرسازی، نوآوری درکاربرد تمثیل و کنایه برای مضمونپردازی و تصویرسازی، نوآوری در تضمین و اقتباس از کلام گذشتگان برای مضمونپردازی و تصویرسازی، و آمیختن فنون بلاغی با تلمیح، تضمین، و تمثیل. این تمهیدات گوشههایی از نوآوریها و ابداعات منزوی را بهعنوان یکی از پیشگامان و پیشاهنگان غزل نو بازنمایی کرده و نشان میدهد چگونه غزل او از غزلهای سنتی متفاوت و به شعر نو مشابه شده است.
مقالهی «شگردهای کلیشهزدایی در غزل حسین منزوی» نوشتهی مهدی رهنما، احمدرضا کیخایفرزانه، بهروز رومیانی در مجلهی بهار ادب منتشر شده است که به مناسبت سالروز درگذشت حسین منزوی بازنشر خواهد شد:
سفر در دل خراسان بزرگ، در تاریخ غرقت میکند.
درباره نجف دریابندری، به مناسبت سالروز درگذشتش
به مناسبت زادروز پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری
آیا میدانستید که برای برخی افراد، تنهایی نه تنها یک بار روانی نیست، بلکه فرصتی برای خودشناسی و رشد شخصی است؟
پارادوکس آشیل و لاکپشت یکی دیگر از معماهای قدیمی زنون است که نشان میدهد حرکت چقدر میتواند عجیب باشد.