img
img
img
img
img

شش قرن فراموشیِ مولانا معین‌الدین فراهی، مؤلفِ روضة‌الواعظین

پارسی‌بان:

نویسندگان:
احمد عطوفتی خوافی، کارشناس زبان و ادبیات فارسی و نسخه‌پژوه
فرهاد احراری، پژوهش‌گر عرفان و تصوف اسلامی و نسخه‌پژوه

چکیده
بی‌شماری از رجال ذی‌نفوذ اواخر دورهٔ تیموری در کشاکش و انتقال قدرت از تیموریان به شیبانیان، در درازنای تاریخ به فراموشی سپرده شده‌اند. در این میان بداقبالیِ معین‌الدین مسکین فراهی به‌رغم منصب قضا و وعظ در هرات، دو چندان نمایان است. وی آثار چاپ‌ناشدهٔ متعددی دارد و به درستی تا کنون شناخته نشده است. «روضة‌الواعظین» اثر نویافتهٔ وی است که متأثر از «دُرج‌الدُّرر و دَرج‌الغُرر فی بیان میلاد خیرالبشر» اثر اصیل‌الدین واعظ دشتکی است و در این مقاله در پی معرفی این اثرِ درازدامن و علل فراموشی وی به عنوان یکی از شناخته‌شده‌ترین وعاظ و شعرای زاهد سدهٔ نهم هجری خواهیم بود. انگیزهٔ اصلی نگارش این مقاله ارائهٔ برخی اطلاعات نویافته دربارهٔ زندگانی و آثار معین‌الدین فراهی به‌ویژه «روضة‌الواعظین» است که در پژوهش‌های قبلی مغفول مانده است.
واژگان کلیدی: روضة‌الواعظین، ملأ مسکین، مکتب هرات، نسخه‌های خطی، معین‌الدین فراهی.

ضرورت تحقیق
آثار فراهی از آن دسته نگاشته‌هایی قصه‌پردازانه و پر از اطناب است که مخاطبان وی غالباً از مردم عادی زمانهٔ او بوده‌اند و گاه بزرگان و دیگر رجال متعین هم در مجالس وی حاضر بوده‌اند. متأسفانه تا کنون آثار و نگاشته‌های فراهی به‌درستی معرفی و تصحیح نشده‌اند. وی شارحی مسلّط بر فقه و واعظی شهیر و خوش‌بیان بوده است. در جامع هرات وعظ می‌گفته و دستی در شعر داشته است. بداقبالی که برخی آثارش به‌نام دیگران از جمله دیوانش به‌نام معین‌الدین چشتی در شبه قاره به‌چاپ رسیده است. به‌رغمِ چاپ مغلوط و انتساب ناروای یکی از آثارش در سالیان گذشته در شبه قاره، کماکان نسخه‌های خطی برخی از آثارش تصحیح نشده‌اند.

پیشینهٔ تحقیق
اولین مقاله دربارهٔ فراهی را مرهون زنده‌یاد احمد گلچین معانی شاعر فهرست‌نویس و مصحح هستیم که وی در سال ۱۳۵۰ در مجلهٔ یغما تحت عنوان «معین‌الدین چشتی و معین‌الدین فراهی» به بیان تفاوت این دو پرداخته است. دیگر مقالات به شرح ذیل است:
الف) نقد نثر تفسیر حدایق‌الحقایق (بر مبنای سبک‌شناسی ساختارگرا)، رضایی، محمد؛ پورسلیمی، سعیده؛ سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، بهار ۱۳۹۲، شمارهٔ ۱۹.
ب) لزوم بازنگری و تصحیح مجدد دیوان فراهی هروی، احمد علی‌زاده، متن‌شناسی ادب فارسی، سال سیزدهم، پاییز ۱۴۰۰، شمارهٔ ۳ (پیاپی ۵۱).
ج) سبک‌شناسی اشعار فراهی هروی، احمد علی‌زاده، ماه‌نامهٔ علمی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)
د) اشعاری نویافته از ملأ واعظ فراهی در اخلاق نوری (نسخه‌ای تازه‌یافته از سدهٔ یازدهم هجری)، مریم محمودی و نسرین ایزدی، پژوهشنامهٔ نسخه‌شناسی متون نظم و نثر فارسی، مقالهٔ ۱، دورهٔ ۲، شمارهٔ ۴، شهریور ۱۳۹۶. سال ۱۵، شمارهٔ ۳، خرداد ۱۴۰۱.
ه‍) بررسی اصالت نسخه‌های خطی «معارج‌النّبوّه فی مدارج‌الفتوّه» موجود در کتابخانه‌های ترکیه، مهبد خاتم گویا، ثریا رازقی، زهرا قرقی، و هنگامه آشوری، آینهٔ میراث، پاییز و زمستان ۱۴۰۲، شمارهٔ ۷۳.
و) واعظ نام‌بردار دیروز و مسکین امروز، خلیل الله افضلی، فصلنامهٔ جامی، پاییز ۱۳۹۵.
مع‌الاسف مقالات چاپ‌شده پیرامون معین‌الدین فراهی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد.

مقدمه
بی‌تردید واپسین سال‌های سدهٔ نهم مقارن با فوت سلطان‌حسین بایقرا یکی از سیاه‌ترین دوره‌هایی است که فرهنگ پارسی در مکتب هرات به‌خود دیده است. عدم کفایت سیاسی و اقدامات نابخردانهٔ بدیع‌الزّمان میرزا از جمله درگیری با پدرش و از سویی گریختن وی از ترس محمدخان شیبانی و پناه‌بردن به صفویان و سپس ماندن در عثمانی آن روزگار، از عوامل سقوط دارالسلطنهٔ هرات است که ازبک شیبانی در این فضای کشمکش داخلی و نابسامانی به هرات تاخت. در این میان خیل عظیمی از شاعران و صنعت‌گران که در مکتب هرات پرورش‌یافته بودند، هرات را ترک کردند و یا به اجبار از خوف جان با شیبانی‌ها هم‌راه شدند، یا به دربار بابر گورکانی رفتند. غیاث‌الدین میرخواند مؤرخ معاصر وی در وصف حملهٔ محمدخان شیبانی چهارسال بعد از فوت معین‌الدین فراهی در «حبیب السیر» می‌نگارد: «در مدت محاصره در سنهٔ ۹۰۹ قمری آن مقدار خرابی از سپاه اوزبک در ظاهر آن بلده و توابع روی نمود که مزیدی برآن تصور نیست …». این گزارش گویای ویرانی تمامی مظاهر فرهنگ و تمدن مکتب مشعشع هرات است. متعاقباً حملات شاه‌عباس صفوی این مصیبت را دوچندان کرد و دیگر میراث چندانی از مکتب هرات برجای نماند. جلال‌الدین صدیقی در تحقیق خود ـ هرات در دورهٔ صفویان‌ـ می‌گوید: «حملات پی‌هم و مستمر ازبکان شیبانی بالای صفویان در هرات، این شهر را از شکوه و جلال پیشین انداخت. روابط آن را با دیگر شهرها به‌کلی قطع کرد و آن پیوند و هم‌کاری که میان بزرگان و شهروندان شهرهای بزرگ و بارونق خراسان تا ناحیهٔ ماوراءالنهر و سرزمین هند و آسیای صغیر موجود بود، از بین رفت و سقوط اقتصادی و فرهنگی و قطع هرگونه روابط اجتماعی، سیاسی و مذهبی فراهم شد. انتقال پایتخت از هرات به قزوین و سپس تبریز و اصفهان و حملات مکرّر ازبکان شیبانی، این شهر (هرات) را از چشم انداخت و در دوره‌های بعدی سقوط شهر به دست افغانان ابدالی و ناامنی‌ها و فساد و جابه‌جایی‌های اقوام تا حد زیادی زمینهی اضمحلال شهر را در عرصه‌های مختلف رقم زد». افول هرات و به‌دنبال آن کوچ رجال صاحب‌نفوذ به هند، عثمانی و اصفهان و سمرقند و حکم‌رانی‌ها و تاخت و تازهای حکومت‌های نالایق باعث شد میراث مکتوب شمار زیادی از رجال و مشاهیر ذی‌نفوذ هرات در فاصلهٔ حملهٔ ازبک‌ها و حملات بعدی صفویان نابود و به‌دست فراموشی سپرده شود که آثار معین‌الدین فراهی مصداقی بارز از این ماجراست. مکتبی که در آن وراقان، نگارگران، مجلدان، مذهبان و نسخه‌نویسان فراوانی فرهنگی‌ترین کالای بشری یعنی میراث مکتوب را خلق نمودند.

فراه و مولانا محمد فراهی
معین‌الدین زمچی اسفزاری در «روضات‌الجنات فی اوصاف مدینة هرات» که خود مقارن و از مؤرخان هرات و منشیان دربار سلطان‌حسین بایقراست و یک دهه قبل از معین فراهی درگذشته است، ولایت فراه را ولایتی وسیع و صاحب توابع و مضافات بسیار و زادگاه دانشمندان زیادی چون ابونصر فراهی، جلال‌الدین فراهی و برخوردار فراهی معرفی کرده است و اصالت مردمان و «شاهان فراه» را که قومی بزرگ بوده‌اند، با ملوک سجستان برابر دانسته است. شاهان فراه قومی بزرگ بوده‌اند و خاندان قدیم داشته‌اند که واقعهٔ کشتن هجده تن از شاهان فراه را توسط امیر اویس ترخان، زمچی روایت کرده است.
پدر معین‌الدین، «مولانا شرف‌الدین حاجی‌محمد فراهی» یا «مولانا محمد فراهی» صاحب مرتبهٔ عالی و عالم به علوم ظاهری و باطنی و مشهور بوده است. وی را با واسطهٔ مرید شاه‌علی فراهی مرید علاءالدولهٔ سمنانی معرفی کرده است. گزارش‌های فوق درک بهتری از القاب وی –شرف‌الدین و شاه – را واضح می‌کند. گزارش‌های منابع تاریخی اواخر دورهٔ تیموری از روابط وی با شاهرخ – سلطان حسین – و ابوالقاسم بابر و دیگر امرای محلی تیموری در فراه ارائه می‌کنند. و «خواندمیر» وی را از اعاظم فقیهان زمان میرزا ابواالقاسم بابر-حاکم فرهنگ‌دوست و هنرپرور تیموری- معرفی کرده است. گزارش بیش‌تری از «عبدالرزاق سمرقندی» در «مطلع‌السعدین و مجمع‌البحرین» است که شرح امتحان علمی خود و مولانا محمد فراهی را در حضور شاهرخ تیموری به اجمال روایت کرده است. ابوسعید هروی در حصهٔ دوم مزارات هرات می‌گوید: «مولانا فراهی در سال ۸۶۰ فوت نموده و از اصحاب زین‌الدین خوافی است. بغایت بزرگوار و بسیار عالی‌قدر و در ترک تجرید یگانهٔ روزگار. اوقات شریف را به مطالعهٔ علوم دینیه و معارف یقینیه می‌گذراند». وی دستی در شعر داشته و تخلصش «فراهی» بوده است. معین‌الدین به دفعات از اشعار پدرش در آثارش استفاده کرده است. وی دارای فرزند دیگری به‌نام نظام‌الدین بوده که مدت‌های مدید به قضاوت و تدریس در مدرسهٔ غیاثیهٔ هرات و مدرسهٔ اخلاصیه مشغول بوده و در نهایت مراعات زهد و تقوی و مهارت در امر درس و فتوا مشغول و مشهور بوده است. و مؤرخانی چون واصفی و خواندمیر وی را به وفور زهد و مراعات حلال و حرام معرفی کرده‌اند.

معین‌الدین فراهی (ملأ مسکین)
یگانه خوش‌اقبالی فراهی حضور وی در زمانه‌ای است که منابع شناخته‌شدهٔ دورهٔ تیموری هرچند به اختصار وجوهی از شخصیت وی را گزارش کرده‌اند. با توجه به اصالت و نفوذ خاندان موسوم به شاهی در فراه و روابط پدر معین‌الدین با بزرگان عهد تیموری به‌نظر می‌رسد در فراه ولادت یافته و تحصیل و اشتغال و معاش وی در هرات و فراه سپری شده است. آن‌گونه که واصفی در «بدایع‌الوقایع» گزارش کرده، معین‌الدین فراهی ایام تحصیل در هرات و در مدرسهٔ نظامیهٔ آن شهر علوم متداول زمانه را فراگرفته است. خصوصاً که در خوش‌نویسی ماهر بوده و «اکثر خطوط را در غایت جودت بر صحیفهٔ تحریر می‌نگاشت». گواه این ادعا نسخه‌ای از «درج‌الدرر و درج‌الغرر فی بیان میلاد سیدالبشر» اثر اصیل‌الدین عبدالله بن عبدالرحمن واعظ حسینی دشتکی شیرازی است که در ۸۸۹ قمری -درست ۱۹ سال قبل از فوت- در کمال پختگی کتابت کرده است. کتاب مذکور به صورت عکسی در ایران چاپ شده است. تحت آموزش و تأثیرپذیری از پدرش که شرف‌الدین به واقع بوده است، دانشی وسیع داشته است که با نگاهی گذرا به مجموعهٔ آثارش معلومات وی در تاریخ، فقه، حدیث و لغت به‌خوبی مشهود است. در روایت میرخواند مشهود است که: «… در بسیاری از فضایل و کمالات اظهار وقوف می‌نمود و در زهد و تقوا درجهٔ علیا داشت. معین‌الدین مدت‌ها در ایام جمعه بعد از نماز ظهر در مقصورهٔ مسجد جامع هرات وعظی در کمال تأثیر می‌گفت و درر غرر معانی آیات و احادیث را به الماس طبع می‌سفت». مضافاً در دیباچهٔ نسخهٔ خطی «روضة‌الواعظین» مسند ارشاد و وعظ را امری به ارث برده از آبا و اجداد خود یاد می‌کند. بیش‌ترین گزارش‌ها دربارهٔ معین‌الدین فراهی را «غیاث‌الدین بن همام مشهور به میرخواند» درگذشته به سال ۹۴۲ قمری روایت می‌کند. وی در تمامی آثارش هرچند کوتاه به‌نحوی به معین‌الدین اشاره کرده است. علی‌شیر نوایی شخصیت ذی‌نفوذ زمانهٔ وی و نفر دوم بعد از سلطان‌حسین بایقرا که مقارن با وی بوده است، در تذکرهٔ «مجالس‌النفایس» تصویر بهتری از وی به ما نشان می‌دهد و با توجه به مقام و موقعیت علی‌شیر نوایی این‌گونه بی‌پروا از معین‌الدین فراهی یاد می‌کند: «پسر مولانا محمد فراهی است؛ و در ممالک خراسان وعظ او پیش خواص و عوام مرغوب ولیکن شخصی دیوانه‌سان است و مریدان او نیز بدین‌سانند… هر سخن که بخواهد بر سر منبر می‌گوید و کسی وی را مؤاخذه نمی‌کند». هرچند که وی تاوان برخی از سخنانش را بر منبر داده و مورد شکنجه و عتاب سلطان خاقان قرار گرفته است. و به قول برادرش نظام‌الدین، منبر قابلیت وی را ضایع کرده است. به‌نظر می‌رسد این جسارت وی ریشه در سلامت مالی و احتمالاً نزدیکی وی به سلطان‌حسین و دربار خاقان تیموری دارد؛ چرا که خواندمیر (متوفای ۹۴۲ ق) گزارشی مفصل از هم‌راهی معین‌الدین فراهی با سیف‌الدین احمد تفتازانی -فرزند سعدالدین تفتازانی-، کمال‌الدین حسین واعظ، حمیدالدین تبادکانی، امیر جمال‌الدین مازندرانی و ابوسعید پورانی و دیگر اعیان و اشراف و رؤسا و کلانتران ارائه می‌کند که به منظور منصرف‌نمودن سلطان‌حسین از سفر حج و ماندن وی در هرات برای دفع حملات احتمالی ازبک‌ها به نزد وی رفته‌اند و وی به‌رغم علاقه از سفر منصرف شده است. از سویی دیگر در گزارشی دیگر خواندمیر در مآثرالملوک اطلاعات دیگری به ما می‌دهد که فراهی «به وفور زهد و کثرت عبادت موصوف است… و هرگز قدم شریفش به خانهٔ هیچ‌کس از امرا و ارکان دولت نرسیده است و از این طایفه تحفه و هدیه قبول نکرده است. در ملفوظات زین‌الدین قواس بهدادنی خوافی چندین بار نام وی ذکر شده و روایاتی از زهد وی به میان آمده است: «خدمت مولانا معین‌الدین می‌فرمودند: که مدّت چهل سال است که به امر خطیر تذکیر قیام می‌نمایم. درین مدّت چشم من بر سقف بازار ملک نیفتاده با وجود آن‌که هر روز یک‌بار یا دوبار از آن‌جا گذشته‌ام و این از جهت آن بود که من خلق را نصیحت می‌کنم. اگر به هوای نفس کار کنم سخن مرا در نفوس خلایق چه تأثیر خواهد بود؟ روایت دیگری را واصفی از عتاب و نصیحت غلاظ و شداد فراهی توسط پدرش مولانا محمد فراهی روایت می‌کند که حق استفاده از گندم وقفی را که در خانه بوده، ندارند و خوردن گندم وقفی را باعث تیرگی قلب و بیهودگی علم و تحصیل می‌دانسته، حال این‌که معین‌الدین و نظام‌الدین بیان داشته‌اند، آن گندم به‌عنوان امانت در منزل آن‌ها بوده. روابط گستردهٔ محمدشاه فراهی با فضلا و دانشمندان عصر و رفتارهای زاهدگونه و تقوای فقیهانه و بی‌التفاتی وی به مقامات و متمکنین عصر و حتا متلک‌های واعظ‌گونه به بزرگان عصر نشان از چگونگی رشد و تربیت فراهی دارد. به گونه‌ای که حتی بعد از فوت برادرش بیش‌تر از یک‌سال در منصب قضاوت علی‌رغم اصرار خاقان والا گهر –حسین بایقرا- دوام نیاورد و حاضر به ادامهٔ آن نشد. به‌نظر می‌رسد وی روزگار را با تدریس در مدارس هرات و وعظ و حمایت‌های مالی تیموریان سپری کرده است. نگارنده در هیچ‌کدام از منابع واپسین دورهٔ تیموری و بعد از آن و حتا تفحص در هامش‌های نسخ خطی آثار وی تاریخ تولد وی را نیافتم، لیکن با درنظرداشت تاریخ فوت وی در ۹۰۷ قمری وگزارش خود وی در «معارج‌النبوه» که چند دهه در تکمیل آن کوشیده است به نظر می‌رسد وی در بین سال‌های ۸۲۰ تا ۸۴۰ متولد شده است».

معاصران، وابستگان و ارادتمندان فراهی
معاصران معین‌الدین فراهی اعم از خویشان وی در فراه و سایر هم‌عصران وی در عهد «خاقان منصور» حسین بایقرا آن‌چنان از شهرت برخوردارند که کم‌تر کسی از پژوهش‌گران عهد تیموری است که شناختی از آنان نداشته باشد. افرادی نظیر بهاءالدین عمر جغارگی، امیر علی‌شیر نوایی، مولانا عبدالرحمان جامی، شمس‌الدین کوسوی، عبدالغفور لاری، مولانا محمد جامی (برادر مولانا عبدالرحمان جامی)، اصیل‌الدین واعظ، خواند میر، میرخواند، ملاحسین واعظ کاشفی، عبدالواسع نظامی باخرزی، دولتشاه سمرقندی، فخرالدین علی صفی، جلال‌الدین دوانی، معین‌الدین اسفزاری، جلال‌الدین پورانی، سیف‌الدین تفتازانی، مولانا شمس‌الدین محمد روجی، شاه طیب خوافی، قاضی نظام‌الدین محمد فراهی، سعدالدین کاشغری، خواجهٔ احرار و شماری دیگر از نقاشان، خطاطان و ادبا که با نگاهی گذرا به کتاب «رجال حبیب‌السیر» و حصهٔ دوم رسالهٔ مزارات هرات از تعداد بی‌شمار آنان شگفت‌زده خواهیم شد. علی‌شیر نوایی در مجالس‌النفایس به صراحت اشاره به مریدان بی‌شمار وی دارد؛ و حتا از یکی از نبیره‌های وی به‌نام «وصفی» ذکر می‌کند و وی را هم‌چون معین‌الدین مجنون می‌داند. عبدالله کابلی مؤرخ قرن دهم هجری در «تذکرة‌التواریخ» مولانا خرمی هروی را از مریدان معین‌الدین شمرده است.

نگاشته‌های فراهی
«تفسیر حدائق‌الحقائق فی کشف اسرارالدقائق» یا «بحررالدرر» -که متأثر از نام «درج‌الدرر» واعظ دشتکی است. این اثر در بارهٔ زندگی یوسف نبی (ع) است که دو بار به چاپ رسیده است. اولین کتاب کامل و معروف مؤلّف که سال‌ها پیش مورد توجه واقع شده دفعهٔ اول به‌نام «احسن‌القصص» جوینی معروف شده و به‌دستور بهرام میرزا، به سال ۱۲۷۸ ق، چاپ و منتشر شده است و دفعهٔ دوم در هند لکهنو، به سال ۱۳۰۹ ق، به صورت ناقص به چاپ رسیده است. تا این‌که زنده‌یاد سیدجعفر سجادی نویسنده، استاد دانشگاه تهران، محقق عرفان‌پژوه و مصحح متن، در سال ۱۳۴۶ خورشیدی با در دست‌داشتن سه نسخه از این اثر متعلق به دانشکدهٔ ادبیات و الهیات تصحیحی کامل از آن در انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسانده است که مجدداً سی سال و اندی بعد در سال ۱۳۸۴ بار دیگر بازچاپ گردیده است. روان‌شاد سجادی این تفسیر را بار دیگر در سال ۱۳۶۱ توسط نشر امیرکبیر منتشر کرده است. فراهی، با استفاده از مراجع و مآخذ مختلف ادبی و عرفانی فارسی و داستان‌های منثور و منظوم یوسف و زلیخا، این اثر را به رشتهٔ تحریر درآورده است.
«دیوان اشعار» فراهی که بارها در هند و پاکستان به نام «معین‌الدین چشتی» عارف قرن هفتم هجری چاپ شده است؛ در حالی‌که این دیوان متعلق است به معین‌الدین فراهی هروی معروف به ملأ مسکین است. در سال ۱۳۹۵ این دیوان توسط سیداحمد بهشتی تصحیح و توسط نشر روزنه برای اولین‌بار در ایران بر اساس نسخهٔ کتابخانهٔ مجلس و تطبیق با دیگر آثار معین‌الدین فراهی به زیور طبع آراسته گردیده است. دیوان وی بعد از تحمیدیه، دربردارندهٔ ۱۸۴ غزل، ۳۱ مثنوی، ۵۲ قطعه و ۶۶ رباعی است.
«قصص موسی» یا «قصهٔ موسویه» یا «اعجاز موسوی» که موضوع اصلی این نسخه داستان حضرت موسی (ع) است که نویسنده آن را با استناد به آیات قرآن و تفاسیر مختلف نوشته است. این اثر در سال ۱۳۹۴ توسط محسن کیانی و سیداحمد بهشتی در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. چاپ دیگری از این قصه توسط مرضیه سلیم‌پور توسط نشر «فر قلم» در سال ۱۳۹۴ انجام شده است.
«معارج‌النبوه فی مدارج‌الفتوه» معروف‌ترین اثر مسکین فراهی است. کتابی است در تاریخ مفصل زندگانی رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- و بعضی از فضایل و خصایل آن‌حضرت، با انشایی ادبی عارفانه و اشعاری گویا از مؤلف و پس از مطالعهٔ سی و اندی سال در کتاب‌های احادیث و سیر و تتبع روایات و اسانید معتبر و تألیف کتاب‌هایی چند، نگاشته شده به درخواست بزرگی که به‌نام وی تصریح نشده و در پی مجالس وعظ و ارشادی که فراهی در سال ۸۹۱ ق برای عامهٔ مردم داشته و از وی خواستند که آن‌ها را در کتابی تدوین کند. این کتاب در یک مقدمهٔ طولانی و چهار رکن و یک خاتمه می‌باشد و هر یک از ارکان دارای ابواب مشتمل بر فصول است بدین تفصیل: مقدمه: در ستایش پروردگار. رکن اول: در شمایل پیامبر اکرم (ص). رکن دوم: در زایچه و زندگی آن‌حضرت تا بعثت. رکن سوم: از بعثت تا هجرت. رکن چهارم: از هجرت تا وفات. خاتمه: در معجزات مشهورهٔ آن‌حضرت است. این اثر در شبه قاره دو بار چاپ شده است که یکی از آن‌ها در سال ۱۲۹۹ قمری در کانپور هندوستان بوده است. از سویی این کتاب به فاصلهٔ نه‌چندان طولانی در ترکیهٔ عثمانی توسط «جلال‌زاده مصطفی چلپی» تحت عنوان «دلائل نبوت محمدی و شمائل فتوت احمدی» به ترکی ترجمه شده و نسخه‌هایی از آن در ترکیه در دسترس است. دو ترجمهٔ ترکی دیگر هم ازین اثر موجود است که یکی از آنها به زمان سلطان سلیمان اول بر می‌گردد و نسخه‌های خطی متعددی از نسخه‌های آن موجود است.
«الواضحة فی تفسیر سورة الفاتحة»: تفسیر مفصلی است بر سورهٔ فاتحه مشتمل بر بسیاری از لطایف عرفانی و اسرار و دقایق علمی و کشف حقایق مخفی (بنا به‌گفتهٔ مؤلف در سرآغاز کتاب) در یک مقدمه و پانزده مجلس و هر مجلس دارای چند فصل: مقدمه در فضل سورهٔ فاتحه و مجالس در تفسیر آیات و کلمات آن. مؤلف، در آغاز کتاب از پدرش حاج‌محمد الفراهی یاد کرده و او را مورد اعتماد در جمیع علوم می‌نامد و می‌گوید: کتاب را به درخواست گروهی از دوستان تألیف کرده است. مطالب کتاب به فارسی و بعضی از مطالب آن به عربی نگاشته شده و به‌مناسبت، اشعاری از بزرگان عرفا نیز می‌آورد. نخستین صحیفه دربارهٔ واژهٔ حمد و دومین دربارهٔ سورهٔ فاتحه است که با ترجمهٔ آیات هفتگانهٔ این سوره در هفت اصل، هم‌راه شده است. مؤلف در چند صفحهٔ آخر دربارهٔ کلمهٔ آمین سخن گفته و در متن با بهره‌گیری از اشعار عارفان بزرگ به بیان بسیاری از نکات عرفانی نیز پرداخته است. نسخه‌های متعددی از این اثر نفیس در کتابخانه‌های مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانهٔ آیت‌الله مرعشی قم، کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی و نیز کتابخانهٔ گنج‌بخش اسلام‌آباد پاکستان موجود است.
«روضة‌الواعظین»: این اثر شرح و تأویلی است عرفانی آمیخته با نظم که در آن چهل حدیث و چهل آیه هم‌راه با حکایات بسیار شیوا آمده است و در روز چهارشنبه بیست و پنجم ذی‌الحجهٔ سال ۸۹۳ تألیف آن به اتمام رسیده است. این کتاب با مقدمه‌ای نسبتاً طولانی دربارهٔ تألیف کتاب شروع می‌شود و با نثری آمیخته با شعر در حمد خدا، نعت پیامبر (ص) آغاز می‌گردد وی در ادامه این‌گونه می‌نگارد:
اما بعد چون مستنشق شمایم محبت و مستروح نسایم مودت الفقیر الی‌الله المبین المعین، المسکین… از این فقیر بی‌بضاعت استدعا نمودند و بر تذکار این لطایف غریبه و استمرار این وظایف عجیبه فقیر را اغرا کردند تا شمه [ای] از این اشارات و نبذه‌ای از این عبارات که در سلک تقریر می‌گذرد، در قید تحریر درآید شاید که بر صحایف اوراق روزگار از این لطایف عالی‌مقدار یادگاری بماند تا همراهان راه دین که در طریق یقین رفیق مبین می‌بوده‌اند چون به واسطه مصائب روزگار و مکاید لیل و نهار از صحبت یار و مشاهده دیدار محروم مانده باشند تسلی آثار و تسکین به گفتار یابند… بر طبق مدعای ایشان کتابی تصنیف شد دو دفتر: یکی در تفسیر آیات بینات و دیگری در شرح احادیث معتبر… و اما خصایصی که هر یک از این نسختین به آن مخصوص است یکی آن است که هر یک مشتمل بر چهل مجلس. دفتر اول هر مجلس مبنی است بر حدیثی از احادیت صحیحه و هر حدیث را سطری چند در تعریف آن حدیث مسجع مشتمل بر معنی همان حدیث مجملاً به عبارات فصیحه و بعد از آن شروع به نعت آن حضرت –صلی الله علیه و سلم- چنانچه مناسب آن مقام باشد، اتفاق افتاد. آنگاه یکی از خصایص معجزات آن حضرت –صلی الله علیه و سلم- مبین گشت و بعد از آن حدیثی از اخبار یا نقلی از آثار در فضیلت صلوات بر حضرت سیّد مختار …
وی در ادامهٔ مقدمهٔ در سبب نام‌گذاری این کتاب می‌گوید:
در تسمیه این نسخه سامیه و رساله نامیه متوقف بودم و گوش هوش به صفیر سفر عالم غیب می‌گشودم. در اثنای تألیف این مجموعه بعد از ادای صلوة جمعه که از وظیفه مجلس باز پرداختم و بعد از فراغ با حضار مجلس به رسم زیارت به تصافح و تعانق تقرب می‌جستم، در میان آن جماعت پیری دیدم با توقیر، صائب رأی و با تدبیر. اثر نجابت از جبین او مبین. با کمال وقار و لیکن معین مسکین اقبال نمود و به مصافحه و مشایعه بدین فقیر التفاتی فرمود و این فقیر را با وی معرفتی سابق و آشنایی محقق نبود. قفل سکوت به ممفتاح نعوت بگشود و به تحیت سلامم موقر و تهنیت کلامم مقرر فرمود: ای معین وش سر به جیب تفکر در مقام تدبر فرو برده بودم و از این حیات طبیعی…و زندگانی پیش از مرگ مرده بودم. در اثنای واردات غیبی از زبان منهیان عالم الاهی لا ریبی به سمع من در دادند که معین دیوانه را بگوی که داعیه ترتیب مجالس مصمم کرده، در آن ثابت قدم باش و در آن سعی کن منتظر جود و کرم باش و آن را چون تمام کنی «روضة‌الواعظین» نام کنی. چون این بگفت از نظر من غایب شد و من بعد چندانکه بشتافتم، شرف صحبت او را دیگر نیافتم. بنا بر اشارت غیبی به تألیف این مقاله و ترتیب این رساله اهتمام تمام مرعی داشتم و این نسخه را مرقوم ساختم، یادگاری امن برای دوستان بگذاشتم و مسمی به «روضة‌الواعظین» کردم و او را در افتتاح و اختتام به‌نام هیچ فرد از افراد انام معین نساختم بل که رایت و اعلام این بنای رفیع‌البنیان را بر بام هفت اشام اجرام به‌نام حضرت ملک علام سبحانه برافراختم.
متاسفانه به دلیل هم نام بودن معین الدین فراهی با چند مؤلف دیگر دورهٔ تیموری در برخی فهارس نسخ خطی آثاری به اشتباه به وی منسوب شده است یا اثری از وی را اشتباهاً به دیگری منسوب کرده‌اند. از جمله «شرح کنز الدقایق» تألیف یکی از فقهای قرن ۹-۸ هجری با نام ملأ محمد مسکین در سمرقند. این اثر اشتباهاً به معین فراهی نسبت داده شده است. نگارندگان پس از بررسی چندین نسخهٔ قدیمی قرن نهم هجری) از آن پی بردند که این اثر توسط فرزند و شاگرد مؤلف در ۸۱۱ هجری در سمرقند بر مؤلف قرائت شده است و در آن سال‌ها معین الدین فراهی در قید حیات نبوده است.

نسخه‌شناخت روضة الواعظین
از روضة‌الواعظین نسخه‌های متعددی در کتابخانه‌های مختلف جهان وجود دارد که در جدول زیر برخی از مهم‌ترین‌های آن‌ها به ترتیب قدمت آمده است:
از این میان نسخهٔ گنجینهٔ ایاصوفیا به شمارهٔ ۱۸۲۹ از اهمیت بیش‌تری برخوردار است. این نسخه رسم خزانهٔ کتب سلطان بایزید دوم (حک‍. ۸۸۶ تا ۹۱۸ ق) را با خود دارد. دارای رسم خزانه و سرلوح تذهیب‌شده است. تمام صفحات نسخه با جدول سه تحریر جدول‌کشی شده که در قسمت اشعار به‌شکل دو ستونی در آمده است. خط نسخه نستعلیق بوده و کلمات و عبارات عنوان به رنگ سرخ کتابت شده است. با توجه به ایام حکم‌رانی بایزید دوم و برخی ویژگی‌های ظاهری این نسخهٔ خطی، می‌توان قدمت آن را اواخر قرن نهم هجری و کم‌تر از یک دهه پس از تاریخ تألیف (۸۹۳ ق) حدس زد. این نسخه متن کامل و تصحیح‌شدهٔ روضة‌الواعظین را در بر دارد، در صورتی که نسخهٔ ایاصوفیا ۱۸۳۰ ناقص است. این نسخه را نمی‌توان نسخهٔ مؤلف دانست؛ زیرا نمونهٔ دست‌نوشتهٔ معین‌الدین فراهی را در اختیار داریم و خط این نسخه شباهتی به آن ندارد.


نتیجه‌گیری
آثار فراهی از آن دست نگاشته‌هایی است که مورد علاقهٔ عوام بوده و کم‌تر تألیفاتی این‌گونه سرشار از اطناب و درازنویسی وجود دارند که با توجه به سال‌ها وعظ در هرات، آثارش به سخنرانی‌هایی مکتوب می‌ماند که مملو از امثال و حکایات فارسی و عربی و آیات و احادیث و شعر است. و نشان‌دهندهٔ تسلط وی و خوانش متون و کتب متعددی است که از آنان نقل قول می‌کند. به‌نظر می‌رسد این سبک از روضه‌نویسی در عهد تیموری رواج یافته است. آثاری هم‌چون «منهاج‌الطالبین» محمود بن محمد بن عبدالسلام خوافی در ۸۲۵ قمری و «جنون‌المجانین» قوام‌الدین سنجانی در ۸۲۰ قمری صرف نظر از شخصیت صوفی‌گرای آن‌ها در این طیف قرار می‌گیرند. کمال‌الدین حسین واعظ کاشفی هم کتاب روضة‌الشهدا را از حیث شاکله در این قرن نوشته است. با در نظر داشت افول مکتب هرات حجم زیاد نوشته‌ها و آثار مکتوب وی می‌تواند یکی از دلایل بی‌رغبتی کاتبان و نسخه‌نویسان به این دست تألیفات باشد. به دلیل سهو مؤلفان و فهرست نویسان در انتساب آثاری به معین‌الدین فراهی اشتباه گرفتن او با مؤلفان هم نام دیگر نگارندگان بر آن شدند تا در پژوهشی دیگر به طور مفصل کتابشناسی و نسخه شناسی آثار فراهی را بررسی کنند و به نشر برسانند.

منابع و مآخذ
– معین الدین چشتی و معین الدین فراهی، احمد گلچین معانی، مجله یغما، سال ۱۳۵۰.
– نقد نثر تفسیر حدائق الحقایق (بر مبنای سبک‌شناسی ساختارگرا)، رضایی، محمد؛ پورسلیمی، سعیده؛ سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، بهار ۱۳۹۲، شماره ۱۹.
– لزوم بازنگری و تصحیح مجدد دیوان فراهی هروی، احمد علی‌زاده، متن‌شناسی ادب فارسی، سال سیزدهم، پاییز ۱۴۰۰، شماره ۳ (پیاپی ۵۱).
– سبک‌شناسی اشعار فراهی هروی، احمد علی‌زاده، ماهنامهٔ علمی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)
– اشعاری نویافته از ملأ واعظ فراهی در اخلاق نوری (نسخه‌ای تازه‌یافته از سدهٔ یازدهم هجری)، مریم محمودی و نسرین ایزدی، پژوهشنامهٔ نسخه‌شناسی متون نظم و نثر فارسی، مقالهٔ ۱، دورهٔ ۲، شمارهٔ ۴، شهریور ۱۳۹۶. سال ۱۵، شمارهٔ ۳، خرداد ۱۴۰۱.
– بررسی اصالت نسخه‌های خطی «معارج‌النّبوّه فی مدارج‌الفتوّه» موجود در کتابخانه‌های ترکیه، مهبد خاتم گویا، ثریا رازقی، زهرا قرقی، و هنگامه آشوری، آینه میراث، پاییز و زمستان ۱۴۰۲، شماره ۷۳.
– واعظ نام‌بردار دیروز و مسکین امروز، خلیل‌الله افضلی، فصلنامه جامی، پاییز ۱۳۹۵.
– وبسایت کتابخانهٔ ملی ایران با قابلیت جست‌وجو در اکثر فهرست‌های نسخ خطی فارسی و عربی:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/
– وبسایت fihrist با قابلیت جست‌وجو در اکثر فهرست‌های نسخ خطی کتابخانه‌ها و موزه‌های بریتانیا: https://www.fihrist.org.uk/

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  شش قرن فراموشیِ مولانا معین‌الدین فراهی، مؤلفِ روضة‌الواعظین

آثار فراهی از آن دست نگاشته‌هایی است که مورد علاقهٔ عوام بوده است.

  خودآگاهی در خدمت زندگی

چرا باید کتاب بخوانیم؟

  آیا باید فهم ما از دیگران طبق ضوابط و ملاک‌های آنها باشد؟

این نظریه‌ها هدفشان درک مکانیسم‌هایی است که افراد از طریق آنها تابع ایدئولوژی ها می‌شوند و بنابراین به طور سیستماتیک درگیر در رفتار غیرعقلانی می‌شوند.

  علوم‌انسانی و رویدادِ فهم

جستاری بسیاربسیار کوتاه دربارۀ علوم‌انسانی و پیش‌داوری

  کارل مارکس چگونه «فروپاشی زیست‌محیطی» را پیش‌بینی کرد؟

تغییرات اقلیمی نه تنها یک شکست سیاستی است، بلکه نتیجه شکافی جبران‌ناپذیر میان سرمایه‌داری و دنیای طبیعی است.