اعتماد: کتاب «در باب تسلّا: رسیدن به آرامش به وقت تیرهروزی» نوشته مایکل ایگناتیف، تاریخنگار و نویسنده معروف، سفری فلسفی به اعماق تاریخ بشر و تجربیات انسانی است که در مواجهه با بحرانها و رنجها به جستوجوی آرامش و تسلی پرداخته است. ایگناتیف در این اثر به شکلی عمیق، تلاشهای شخصیتهای برجسته از فرهنگها و دورههای مختلف تاریخی را برای یافتن معنای زندگی و تسلی در برابر مصیبتها بررسی میکند. این کتاب نهتنها به تحلیل فلسفی و تاریخی میپردازد، بلکه به هنر، موسیقی و ادبیات به عنوان منابع تسلیبخش نیز اشاره میکند.
«در باب تسلّا: رسیدن به آرامش به وقت تیرهروزی» از داستانهای تاریخی و شخصیتهای برجستهای مانند ایوب در کتاب مقدس، سیسرون، گوستاو مالر، مارکوس اورلیوس، دیوید هیوم، میشل دو مونتنی، کارل مارکس، آبراهام لینکلن، پولس حواری، آلبر کامو، آنا آخماتوا، ماکس وبر و واتسلاو هاول بهره میبرد تا روند جستوجوی انسانها برای تسلا و آرامش در دورانهای مختلف را به تصویر بکشد. ایگناتیف با تحلیل زندگی این افراد نشان میدهد که چگونه انسانها در مواجهه با رنج و بحرانهای عظیم، از ابزارهای مختلفی چون فلسفه، هنر و موسیقی برای مقابله با سختیها بهره بردهاند.
به عنوان مثال، ایوب در کتاب مقدس، با وجود رنجهایی که از سوی خداوند به او تحمیل شده بود، همچنان به ایمان و تسلی درونی خود پایبند ماند. از سوی دیگر، سیسرون فیلسوف رومی، در مواجهه با مرگ دخترش و از دست دادن عزیزان، نظریات فلسفی خود را برای تسلی یافتن بازبینی میکند. ایگناتیف در کنار این شخصیتها، به زندگی و آثار هنری افرادی چون گوستاو مالر و مونتنی اشاره میکند که هر یک به نحوی از هنر و فلسفه برای یافتن آرامش در لحظات سخت زندگی استفاده کردند.
یکی از جنبههای برجسته این کتاب، توجه ویژه ایگناتیف به قدرت هنر و موسیقی در فرآیند تسلی است. او معتقد است که هنر بهویژه موسیقی، قادر است احساساتی را که کلمات قادر به بیان آنها نیستند، بهطور عمیق منتقل کند. ایگناتیف بهویژه به موسیقی گوستاو مالر اشاره میکند که پس از مرگ فرزندش، به موسیقی پناه برد تا از آن طریق با غم خود کنار بیاید. مالر، با خلق آثار موسیقی خود، نهتنها رنجهای شخصیاش را به صورت هنری بیان کرد، بلکه به دیگران نیز کمک کرد تا از این طریق با دردهای درونی خود مواجه شوند و تسلی یابند.
در کنار موسیقی، ایگناتیف به آثار هنری دیگری مانند نقاشیهای ال گرکو اشاره میکند که مفاهیم عمیقی درباره مرگ، زندگی و جاودانگی را به تصویر میکشند. این نقاشیها نه تنها به عنوان آثار مذهبی، بلکه به عنوان بسترهایی برای تفکر در مورد معنای زندگی و مرگ، تسلیبخش انسانها بودهاند.
یکی از موضوعات کلیدی در کتاب ایگناتیف، بررسی این موضوع است که چگونه میتوان بدون تکیه به دین، آرامش و تسلا یافت. ایگناتیف، اگرچه خود بهطور شخصی مذهبی نیست، اما به ارزشهای انسانی و تجربیات مشترک بشری در متون مقدس اشاره میکند. او به مزامیر کتاب مقدس میپردازد و نشان میدهد که این اشعار نهتنها درباره ظهور مسیح، بلکه درباره تجربههای مشترک انسانها در مواجهه با رنج و ناامیدی هستند. ایگناتیف از این طریق بهویژه بر اهمیت احساس همدلی و درک انسانی تاکید میکند که فراتر از مرزهای دینی است.
پیام اصلی کتاب بسیار ساده و در عین حال عمیق است: «ما تنها نیستیم و هرگز نبودهایم.» ایگناتیف با اشاره به تجربیات تاریخی انسانها در مواجهه با رنجها، به خوانندگان یادآوری میکند که رنج و بحران جزیی از تجربه انسانی هستند و تاریخ بشر پر از مثالهایی از افرادی است که در مواجهه با سختیها، آرامش و تسلی یافتهاند.
این کتاب در دنیای امروز که بسیاری از ما با بحرانهای شخصی، اجتماعی و جهانی روبهرو هستیم، میتواند منبعی ارزشمند برای درک عمیقتر از جستوجوی آرامش و معنا باشد. ایگناتیف با استفاده از تاریخ، هنر و فلسفه، به ما میآموزد که میتوانیم از تجربههای گذشتگان بهرهبرداری کنیم و در مواجهه با چالشهای زندگی، به دنبال راههایی برای تسلی و آرامش باشیم.
همانطور که مترجم کتاب فرزانه طاهری در گفتوگویی گفته است که «نباید تصور کرد که کتاب تسلا، دعوت به انفعال است و دعوت به پذیرش رنج، بلکه دعوت به کنش است. کنش فکری یا اجتماعی، چنانکه در نمونههای آمده در این کتاب میبینیم، تابآوری است و تداوم.» او در ادامه میافزاید: «پس تسلای مورد نظر در این کتاب، امید کورکورانه یا گریختن نیست و اگر ابزار قدیم به کار نیایند در این راه باید ابزار تازه آفرید. در جهانی که مرزهای اخلاقیاش چنین مخدوش و محو شده و گویی فراموشی تاریخی بر ذهنهای بسیاری مستولی شده و پاسخ روشنی نمیتوان یافت، انتخاب زندگی کردن شرافتمندانه و هدفمند خود نوعی مقاومت است و نیز همبستگی. وقتی که امید فردی ناممکن است، تلاش جمعی میتواند نوعی تسلا باشد. تعلق به جمعی برای کنشگری یا نافرمانی مدنی یا حتی بحث و جدل فکری یا شهادت دادن بر حقیقت همیشه ممکن است، حتی در سیاهترین دورانها.»
نگاهی به کتاب «در باب تسلّا: رسیدن به آرامش به وقت تیرهروزی» اثر مایکل ایگناتیف
نوشتن در مورد زنان بازنشستهای که به سن دردهای مزمن و خاطرات پرشمار و آرزوهای کمتعداد رسیدهاند چیزی نیست که در کتابها زیاد تکرار شود.
وقتی فون دانیکن ادعا میکند که اهرام مصر را موجودات آسمانی ساختند، وی نهتنها تمام تمدنهای گذشته را نفی میکند، بلکه شیوههای کسب اطلاع از این تمدنها را که باستانشناسان به کار میگیرند نیز نفی میکند.
آنا زگرس در رمان تاریخی شاخص خود، با طرح تقریباً یکایک تحولات عمدهی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن دوران نشان داده است هیولای فاشیسم چگونه از دل بحرانهای ناشی از شکست آن کشور در جنگ اول سربرآورد.
نویسنده در میان تمامی فصول تلاش کرده مستقیم و غیرمستقیم به بیان تفاوت مسافر و توریست بپردازد و خود نیز در سفرهایش بسته به موقعیت و ضرورت در میان این دو نقش رفتوآمد کند.