۱. سعید حدادیان را از اوایل دهه ۱۳۷۰میشناسم، زمانی که نوجوانی دوازده-سیزده ساله بودم و با خانواده به هیات حاج منصور ارضی میرفتیم. نخستینبار او را در هیات رزمندگان اسلام دیدم، در مسجد شهدا واقع در بزرگراه شهید محلاتی حوالی میدان خراسان که آن زمان بزرگراه آهنگ خوانده میشد. نوع و شکلی از عزاداری محرم که گویا در جبهههای جنگ رواج پیدا کرده بود، در سالهای دهه هفتاد خورشیدی، در میان بازماندگان جنگ و بسیجیها در حال رونق گرفتن بود و چهرههای شاخص و قدیمیتر آنکه خود برآمده از سبکهای قدیمیتر عزاداری بودند، عبارت بودند از: حاج منصور ارضی و حاج علی انسانی و محسن طاهری. سعید حدادیان در آن سالها، جوانی حدودا سی ساله بود، شاگرد حاج منصور بود و صدایی رسا و جاندار داشت. همان ایام در میان نسل جوانتر مداحان، رسم شده بود هر سال با یک سبک جدید نوحه بخوانند و از این حیث میان سعید حدادیان با مداحان جوانی مثل محمد طاهری و مرتضی طاهری و محمود کریمی رقابتی در میان بود و هر کدام طرفداران خود را داشتند. حدادیان که هنوز حاج سعید نشده بود، خیلی زود توانست خودش را از میان رقبا بالا بکشد و به یکی از ۵- ۴ چهره مطرح مداحی نسل جدید بدل کند. حالا او حاج سعید حدادیان بود.
۲. حاج سعید حدادیان را در میانه دهه ۱۳۸۰ در دانشگاه تهران دیدم. البته آن زمان صحبتی از «دکتری» او نبود. همه به عنوان «حاج سعید» میشناختندش. من دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه در دانشکده ادبیات بودم و هر از گاهی پوسترها و بنرهای بزرگ آموزش و کلاسهای مداحی را روبهروی کتابخانه مرکزی یا کنار مسجد و پارک پردیس مرکزی میدیدم. گاهی هم خود حاج سعید را میدیدم که با دار و دستهای از شاگردانش، در حال ورود به مسجد یا خروج از آن هستندو… متولی این دورهها و کلاسها، نهاد بود یا بسیج، نمیدانم. فکر نمیکردم که در کلاسهای رسمی تدریس کند. در آن سالها، حاج سعید در اوج بود و مثل استادش حاج منصور، گذشته از مداحی در هیاتهای رسمی و حکومتی بهطور جدی حاضر میشد و در تجمعات سیاسی و مذهبی اظهارنظرهای تند سیاسی میکرد و از اینکه سوگیری مشخص سیاسی داشته باشد، ابایی نداشت. دفاع سفت و سخت از کاندیداتوری محمود احمدینژاد برای ریاستجمهوری در سال ۱۳۸۴ و عکس یادگاری به همراه محمود کریمی و محمدرضا طاهری زیر عکس احمدینژاد، فراموش نشدنی است. به تازگی خواندم در این سالها (در واقع از سال ۱۳۷۶) در استخدام دانشگاه تهران بوده است، گویا این استخدام به توصیه علیرضا زاکانی صورت گرفته.
۳. دکتر علیاصغر حدادیاننایینی، در دهه ۱۳۹۰ بیشتر به واسطه اظهارنظرهای تند و جنجالی سیاسی مطرح بود. صحبتهای شفاهی او درباره رحیم مشایی در فضای عمومی قابل تکرار نیست. دفاعش از محمود کریمی، دیگر مداح همسن و سال خودش هم که در سال ۱۳۹۲ یک برخورد در بزرگراه شهید بابایی تهران، اسلحه کشیده بود، بحثبرانگیز شد. حالا صحبت از استادی او در مقطع کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به میان آمده است. آن هم در روزهایی که از هر گوشه خبر بازنشستگی و تعلیق و اخراج و عدم تمدید قرارداد استادانی به گوش میرسد که بعضا سوابقی طولانی و روشن در کار دانشگاهی دارند. سیف، رییس دانشکده ادبیات گفته حدادیان «مدرک دکتری» دارد، «سال ۱۳۹۷ـ۱۳۹۶ به صورت حقالتدریس در دانشکده ادبیات و دیگر دانشکدههای دانشگاه تهران تدریس میکند و از گروه معارف هم اجازه تدریس دارد» (به نقل از فارس). در فهرست کتابهای این استاد مقطع کارشناسی ارشد، به چند مجموعه شعر آیینی و مجموعه داستان و خاطرات برمیخوریم. با جستوجو دریافتم که از او یک مقاله پژوهشی با عنوان «بررسی فضایل علوی علیهالسلام در معراج پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله» در پژوهشنامه قرآن و حدیث (شماره ۳۰، بهار و تابستان ۱۴۰۱) منتشر شده است. در این مقاله او دانشجوی دکتری گروه علوم قرآن و حدیث واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی معرفی شده است. همین جستوجوها ما را به چکیده پایاننامهای با عنوان «بررسی تفسیری و تاویلی آیات نازله در شأن حضرت سیدالشهدا (ع)» میرساند که در سال ۱۳۸۹ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز منتشر شده و احتمالا پایاننامه کارشناسی ارشدی دکتر حدادیان است.
۴. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، عمری طولانیتر از خود دانشگاه تهران (تاسیس ۱۳۱۳) دارد. یک زمانی مهمترین مرکز علمی ادبی زبان فارسی بود. ذکر نام بزرگانی که در آن تدریس و تحصیل و تحقیق کردهاند، گویای این وصف است. بدیعالزمان فروزانفر، محمد معین، پرویز ناتلخانلری، علیاکبر سیاسی، محمدرضا شفیعیکدکنی، سید محمدکاظم عصار، محمدابراهیم باستانیپاریزی و خلیل خطیب رهبر تنها شمار اندکی از این بزرگان هستند. حالا باید به فهرست استادان این دانشکده، دکتر علیاصغر (سعید) حدادیاننایینی را هم اضافه کرد. زیاده عرضی نیست.
گفتوگو با البرز حیدرپور
یادی از فردریک جیمسون
شعری از برندهی نوبل ادبیات
اکهارت، مانند مولوی و عینالقضات در فرهنگ ما و بسیاری از عارفان در فرهنگهای دیگر، معتقد است که اخلاقی زیستن یعنی فراموشی خود و تنها اندیشیدن به دیگران.
نگاهی به کتاب «۲۰۶۵ تناقض در انتخاب»