اگر هرکدام از افاضل عصر ما در دانشهای ادبی به کار و کارکردی زبانزد باشند، دکتر سیروس شمیسا را بایست استاد صاحبسبک در فراهمکردن مواد آموزشی و درسنامههایی دانست که نه تنها در شکلگیری جنبه علمی جاهایی مانند دانشگاه پیامنور مفید و موثر بودهاست که راهگشای بسیار کسان در تالیف کتابهایی شده است که در همان کتابها به شمیسا تاختهاند!
تکتک این آثار که گاهی یکبار به کار دانشجو بیشتر نیامدهاست، ستارههایی در سپهر ادبمعاصر هستند که در ترسیم بخت دوستداران فرهنگ ایران عزیز نقش داشتهاند.
دکتر شمیسا تا آنجا که نگارنده در سیسال مصاحبت و همراهی با ایشان( از سالهای دانشجویی خویش تا عهد معلمی) دریافتهاست، بیآنکه در وادی منافسه و رقابت صنفی بیفتد، کار خود کردهاست و منتظر تحسین و تشویقهایی هم که گاهی بوی نان به هم قرض دادن دارد، نماندهاست.
سیروس شمیسا با وجود آن که گاهی با بیان جملهای نیشدار در سر درس، موجب رنجش دانشجویی شده است اما در میان همان دانشجویان، دوستداران و ارادتمندان بسیار دارد که اگر چه اخلاق و منش استاد راه را برای هرگونه مریدبازی بر ایشان بسته است، اما همچنان اشتیاق درک محضر استاد را در خود تازه نگهداشتهاند و در عالم معلمی این خود کم سرمایهای نیست.
روشن است که همه آثار استاد یکدست و با یک درجه اعتبار و ارزش، شایان مطالعه نیستند و کدام ادیب دانشور است که آثارش چنین نباشد اما همین که این آثار توانستهاست پلی میان کتابهایی کهن چون المعجم و… با دانشجو باشد و کمذوقترین دانشجویان را هم به ادبیاتفارسی و ادامهتحصیل و پیشرفت پایبند سازد، بهترین نشانه از موفقیت استاد در کار خویش است.
از تلخیهای روزگار هم یکی این است که گاهی کسانی از آثار استاد شمیسا ایراد گرفتهاند که خود در تالیف یک کتابچه فارسیعمومی ناتوان بودهاند و صرفا شهرت علمی خود را در چنگزدن به روی دیگران یافتهاند که شمیسا اینان را هم دوست داشتهاست.
اگر سیروس شمیسا دانشکده پزشکی را رها نکردهبود و معلم ادبیات نشدهبود، اکنون نسلی از دانشجویان دیروز و استادان جوان امروز لحن سخنانشان سرشار از پارهای نوآوریها و ابتکارها نبود و شاید به این آسانی نمیدانستند که میشود در سیری موشکافانه از دنیای گرز و کوپال شاهنامه تا زنانههای فروغ و علفشناسیهای سهراب، گشت و گذار کرد و به درک و دریافتهایی فراتر از خیال دست یافت.
چراغ عمر درخشان استاد برای شادمانزیستی یاران ادب فارسی در بزم پاکنهاد ایشان فروزان باد.
گفتوگو با البرز حیدرپور
یادی از فردریک جیمسون
شعری از برندهی نوبل ادبیات
اکهارت، مانند مولوی و عینالقضات در فرهنگ ما و بسیاری از عارفان در فرهنگهای دیگر، معتقد است که اخلاقی زیستن یعنی فراموشی خود و تنها اندیشیدن به دیگران.
نگاهی به کتاب «۲۰۶۵ تناقض در انتخاب»