به احتمال زیاد تعجب میکنید، یا از خود میپرسید: چرا کتابی را ۵ بار باید خواند؟ دلیلش را به شما میگویم.
حدود ۳۰ سال پیش استادم شادروان ابوالحسن نجفی به من توصیه کرد جزیره(نوشتهی روبر مِرل، ترجمهی فرهاد غبرائی، از انتشارات نیلوفر) را حتماً بخوانم. خود او از مترجمان روبر مرل، نویسندهی فرانسوی، و از تحسینگران ترجمههای مترجم جوان زندهیاد فرهاد غبرائی بود.
بنا به این توصیه کتاب را خواندم، اما کشش اثر به قدری زیاد بود که تصمیم گرفتم بیدرنگ برای بار دوم هم بخوانم. این بار همهی تمرکزم را بر شگردها، ترفندها و ریزهکاریهای نویسنده گذاشتم. میخواستم دریابم او چگونه و با چه هنرهای نگارشی چنین اثر جاذبی نوشته است.
تمام که کردم، بیدرنگ خواندن را برای بار سوم آغاز کردم. این بار همهی تمرکزم را بر ترجمه گذاشتم و هنری که مترجم در برگردان اثر به کار بسته بود؛ البته به مواردی از ابهام و به جملههایی ناهموار و مشکلات جزئی دیگری برخوردم، اما مقدار اینها در برابر حاصل ارزشمند کوشش مترجم بسیار ناچیز است.
چندسال گذشت، تا اینکه بنابه ضرورتی مدتی منابع انسانشناسی(مردمشناسی)، قومشناسی و انسانشناسی فرهنگی و جامعهشناسی فرهنگی را مطالعه میکردم و در حین خواندن این منابع به یاد جزیره افتادم و برای بار چهارم سراغ این داستان رفتم. اینبار متوجه شدم که روبر مرل در زمان نگارش این اثر با یافتههای جدید انسانشناسان آشنایی داشته و با آگاهی از مطالعات قومشناختی و تفاوت روانشناسیهای فرهنگی این اثر را نوشته است. تحلیلهای دقیق و تیزبینانهی روانشناختی او در عینحال تسلطش را بر آشنایی با تفاوتهای فرهنگی و رفتاری به خوبی نشان میدهد. ازاین گذشته، نگرش ضداستعماری و ضدنژادپرستی و ضد تبعیض او برایم آشکارتر شد. در همین بار چهارم خواندن، متوجه نقد بسیار جدی مرل بر نوعی نگرش مسیحی شدم که نشان دهندهی آشنایی عمیق او با نگرشهای فلسفی زمان خود بود.
در ۱۴۰۱ برای بار پنجم خواندن این کتاب را از سر گرفتم، و این بار با تلاشی همه جانبه برای دیدن همهٔ جنبههای کتاب، و از نظر دور نماندن هیچ نکتهای از آن. شاید اگر فراغتی پیش بیاید، باز هم جزیرهی روبر مرل را بخوانم و مطمئن هستم نکتههای دیگری را هم در آن خواهم یافت. افسوس که زبان فرانسوی نمیدانم، وگرنه این کتاب را به زبان اصلی میخواندم تا ببینم نویسنده با زبان مادریش در این کتاب چه کرده است.
سیندخت حمیدیان درگذشت.
برگزیدهی ششمین دورهی جایزهی دکتر مجتبایی درگذشت.
رمان مشهور «دراکولا» اثری بود که پس از انتشارش در آخرین سالهای قرن نوزدهم، به آغازی برای ژانر ادبیات «خونآشامی» تبدیل شد.
این سخنان مخالف صریح آموزههای اسلامی در زمینه صلح، همزیستی انسانی و همبستگی بشری است.
بدون تمرین نقد صحیح، زندگی بر همه تلخ میشود.