img
img
img
img
img
حسین منزوی

حنجره زخمی تغزل

مریم شهبازی

ایران: امروز، بیست‌ویک سال از خاموشی حسین منزوی، غزل‌سرای بزرگ و نوآور معاصر می‌گذرد، اما صدای زلال شعرش همچنان در ادبیات فارسی طنین‌انداز است. منزوی با واژه‌هایش مرزهای عشق و تفکر را درهم شکست و غزل فارسی را در مسیری تازه و درخشان هدایت کرد. از دل زنجان برخاست، اما سروده‌هایش از محدودیت‌های جغرافیا و زمان گریختند و در جان و دل ایرانیان جاودانه شدند. او شاعری بود که هر بیتش، چکیده‌ای از عشق، زیستن و حیرت از هستی بود و میراثش همچنان برای ما ماندگار است.

تولد در زنجان، آغاز شاعری و رخ‌نمایی یک استعداد
حسین منزوی در اولین روز از مهرماه ۱۳۲۵ در زنجان در خانواده‌ای اهل علم و ادب چشم به جهان گشود. پدرش که معلمی شاعر بود، بستری مهیا ساخت تا او از کودکی با روح شعر و دنیای کلمات آشنا شود. روزهای کودکی و نوجوانی‌اش در زنجان سپری شد، اما ذهن جست‌وجوگر و علاقه‌اش به شعر از همان سال‌ها نوید از آینده‌ای روشن در عرصه ادبیات می‌داد.
پس از پایان دبیرستان، منزوی راهی تهران شد و تحصیلات خود را در رشته‌های جامعه‌شناسی و ادبیات فارسی آغاز کرد؛ گرچه هیچ‌یک را به پایان نرساند. دغدغه شاعرانه او که در آن روزها به بخشی از وجودش بدل شده بود، جای هر مسیر دیگری را گرفت. آنچه منزوی را در ادبیات معاصر برجسته ساخت، همانا نگاه منحصربه‌فرد و تسلط مثال‌زدنی او بر ادبیات کلاسیک فارسی بود که نامش را با غزل‌های جاودانه گره زد.

غزل در افق‌های نو
در سال ۱۳۵۰، هنگامی که اولین مجموعه شعر حسین منزوی با عنوان «حنجره زخمی تغزل» منتشر شد، چهره‌ای نو در شعر معاصر ظهور کرد. این مجموعه با تحسین منتقدان و استقبال چشمگیر اهل ادب همراه شد و توانست غزل فارسی را به مرزی تازه از شکوه و پویایی برساند. زبان فاخر و تصویرپردازی‌های نوآورانه، بازتابی از جهان‌بینی منزوی بود که غزل را از درون‌مایه‌های سنتی به قلمرویی معاصر و پرشور برد. او بی‌آنکه از ساختار متین و اصیل غزل دور شود، توانست مفاهیم و شیوه‌های بیانی تازه‌ای به آن بیفزاید.
از دیگر آثار شاخص او می‌توان به «با سیاوش از آتش»، «این کاغذین جامه» و «از کهربا و کافور» اشاره کرد. اگرچه منزوی در سرودن ترانه، شعر سپید و نیمایی هم دستی توانا داشت، اما شهرت و هنر او همواره با غزل عجین بود و سروده‌هایش ردای جاودانگی بر دوش کشیدند.

حضور ماندگار کلام منزوی در موسیقی ایران
شعرهای منزوی، همچون دل‌نگاره‌های عاشقانه‌ای که به دل خواننده راه می‌یافتند، بارها مورد استقبال چهره‌های سرشناس موسیقی ایران قرار گرفته و بخشی از حافظه موسیقایی مردم شده‌اند. خوانندگانی چون شهرام ناظری، ایرج (حسین خواجه‌امیری)، همایون شجریان، علیرضا افتخاری و حسام‌الدین سراج به اشعار منزوی جانی دوباره بخشیدند و سروده‌های او را به گوش و جان مردم نزدیک‌تر کردند. کلام منزوی، با بار عاطفی عمیق و تصویرسازی‌های خیال‌انگیزش، پلی میان ادبیات و موسیقی ساخت که همچنان استوار باقی مانده است.

خاموشی در اردیبهشت، جاودانگی در ادبیات
حسین منزوی در ۱۶ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳ در اثر عارضه آمبولی ریوی، چشم از جهان فروبست و پیکرش در زنجان در کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. با مرگ او، ادبیات ایران یکی از نوآورترین و تأثیرگذارترین غزل‌سرایان خود را از دست داد، اما شعر منزوی، با قلم استوار و روح بی‌بدیلش، سد زمان را درنوردیده و همچنان زنده است.  اکنون با گذشت بیش از دو دهه از خاموشی شاعر، صدای پرطنین او همچنان در گوش زمانه جاری است. حسین منزوی، غزل‌سرایی که مرزهای شعر فارسی را وسعت بخشید، نه‌تنها در تاریخ ادبیات معاصر بلکه در حافظه عاشقانه‌ها و غزل‌های ماندگار این سرزمین جاودانه خواهد ماند.

حسین منزوی از نگاه اهالی فرهنگ

الگویی برای غزل‌سرایی معاصر

شاعر زمانه خود بود

شهرام ناظری در گفت‌وگو باروزنامه شرق: «وقتی غزل‌های حسین منزوی انتشار یافت، امید تازه‌ای در دل ما شکوفه کرد و حس کردیم یک شعر واقعی که جامعه را سیراب کند و مضمون‌های زیبای زمانه را در خود بگنجاند، دوباره متولد شده است. کار زیبای ارسلان کامکار روی اشعار منزوی، شوق فراوانی در من به وجود آورد. منزوی هم دوست داشت اشعارش با صدای من اجرا شود. ایشان به بنده هم لطف و مرحمتی داشت ولی ما بدشانسی آوردیم و بسیار زود این شاعر مست شوریده را از دست دادیم. متأسفانه دو قطعه از اشعار این آلبوم از منزوی است. در فقدان دردناک وی باقی شعرها را آقای چاووشی سرود.»

شاعری که شاعران را دوست داشت

بهروز رضوی، گوینده و دوست حسین منزوی سال ۹۶ به هفته‌نامه کرگدن گفته بود: «منزوی از شاعران معاصر خیلی‌ها را قبول داشت و مراتب شاعرانه‌شان را هم پذیرفته بود. یکی از شاعران محبوبش شهریار بود. او از بعضی اشعار یا مضامین شهریار استفاده و تضمین می‌کرد یا حتی بر همان وزن و قافیه شعر می‌گفت. شعر هوشنگ ابتهاج را هم می‌پسندید و قبول داشت. اخوان ثالث و فروغ و سهراب سپهری و شاملو را هم قبول داشت و درباره‌شان فراوان صحبت می‌کرد. البته همیشه یکسری ان‌قلت‌هایی هم نسبت به همین شاعران محبوبش داشت. مثلاً گاهی در جمع خودمان می‌گفت که شاملو خیلی از مضامین شعرهایش را از شاعران خارجی می‌گیرد. می‌دانید که شاملو اهل ترجمه کردن بود و ادبیات خارج از ایران را هم می‌شناخت. حسین هم گاهی با مقایسه شعرهای لورکا و شاملو به سادگی حرفش را اثبات می‌کرد. البته، درست هم می‌گفت. اما در آن روزگار نه شاملو اقرار می‌کرد که شعرش اقتباسی است و نه اشخاص دیگر از این ماجرا اطلاع داشتند، چون به منابعش دسترسی نداشتند.»

الگوی غزل‌سرایی معاصر

زنده‌یاد محمدعلی بهمنی، غزل‌سرای معاصر سال ۹۸ به ایرنا گفته بود: «منزوی در دهه ۵۰ خورشیدی با  مجموعه شعری خود به نام «حنجره زخمی تغزل» به بسیاری از شاعران هم‌نسل و هم‌عصر خود هشدار داد که اگر می‌خواهید غزل بگویید، می‌بایست نگاهی دیگر، درکی دیگر و احترامی دیگر به غزل داشته باشید و به همین دلیل هم یادمان او همیشه در میان دوستداران ادبیات و فرهنگ ایرانی ماندگار مانده است و با گذر زمان نه تنها بوی کهنگی بر غزل‌های منزوی افکنده نشده بلکه سبب شده بسیاری از خوانندگان نیز به سراغ اشعار خوش لحن و آهنگین حسین منزوی بروند و از آن در آثار خود بهره بگیرند و در هنگام اجرا این زیبایی و ماندگاری نمود و نشان بیشتری نیز پیدا کرده است. در هر صورت منزوی را باید الگویی برای غزل‌سرایی معاصر و پس از نیما نامید که بسیاری از عزیزان از جمله شخص بنده از وی فراوان آموختم و اعتراف کردم که: منزوی به من آموخت که بهمنی شدم.»

سعدی زمانه ما

امیرحسین اللهیاری، شاعر و نویسنده و  یکی از شاگردان منزوی سال ۹۴ در مراسم گرامیداشت استاد خود گفته: «وقتی از شعر صحبت می‌کنیم، در واقع درباره مهندسی جنون‌آمیز کلمات صحبت می‌کنیم. منزوی علاوه بر مهندسی کلمات سعی در رساندن معنا و مفهوم کلمه را به مخاطب داشته است، صرف گفتن اینکه منزوی تمام قواعد قالب‌های شعری را رعایت می‌کرد درست نیست، او همواره سعی در انتقال معنا و مفهوم کلمه را داشت و قالب نه اینکه مغفول قرار گیرد اما همواره یک قدم از معنا و مفهوم عقب‌تر بود. نکته دیگر آنکه منزوی سعدی زمانه ماست، نه اینکه زبان منزوی به زبان شعری سعدی نزدیک باشد، اما مفهومی را که سعدی سعی در انتقال آن داشته، می‌توان در اشعار منزوی یافت.»

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  نظریه‌ی مشترک مولوی و برشت

برشت برخلاف بیشتر یا همه‌ی نظریه‌دارهای پیش از خود به ما تماشاچی‌ها می‌گوید که شما نباید مجذوب قصه و قهرمان نمایشی بشوید که برای‌تان اجرا می‌شود.

  تجمل مرگ، فقر اندوه

شاید وقت آن رسیده که بپذیریم؛ شکوه مرگ، در صداقت سوگواری است، نه در صحنه‌سازی مراسم.

  حنجره زخمی تغزل

مروری بر زندگی و آثار حسین منزوی در بیست و یکمین سال خاموشی

  در کارگاه «خیالِ» سعدی و سپهری!

تنها سال‌ها و ماه‌ها نیستند که فصلبندی دارند، آدم‌ها هم همین‌اند.

  فروشگاهی مدرن در شهری کم‌آشنا

سفر در دل خراسان بزرگ، در تاریخ غرقت می‌کند.